🗓شب اول، ۶ خرداد
رمضان [۱۴۳۸ - ۱۳۹۶]
استان فارس،شهرستان نورآباد
.
🔸 طمع
▪️حدیث دوم از کلمات قصار امیر بیان ، علی علیه السلام.
.
🔹《وَ قَالَ ع أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.》
حضرت میفرمایند: کسی که شعار خودش را طمع قرار داد (شعار در میان عرب یعنی لباس زیرین؛ که ملازمه بدن انسان است)؛ کسی که تمام هم و غم خودش را طمع قرار داد (کسی که از هر چه نمی گذرد و طمّاع هست و سر هر سفره ای می نشینند) مردم او را به چشم حقارت می بینند.
- در روایات آمده است: که انسان حق ندارد خودش را در چشم مردم بی ارزش و بی مقدار کند. مومن محترم است، مالش محترم است، خونش محترم است. چرا باید با وجود این اخلاق نادرست (طمع) خودش را بی آبرو کند؟
.
🔹مسعودی در مروج الذهب، نوشته است: جابر بن عبدالله انصاری به شام آمد و در شام قصد ملاقات با معاویة بن ابی سفیان را داشت.
معاویه اجازه ملاقات به او نداد. تا سه روز آمد و اجازه نداد؛ تا آن وقت که خوب او را خسته کرد.
جابر قبل از اینکه خواسته خود را بازگو کند از معاویه علت معطل کردنش را پرسید. جابر خطاب به معاوی گفت: مگر نمیدانی که معطل کردن انسان ها برای اینکه کاری برای آن ها انجام بدهی درست نیست. و در روایت آمده هرکس این کار را انجام بدهد خداوند روز قیامت اور را در حساب و کتاب معطل میکند.؟
معاویه در جواب گفت: پیامبر (ص) فرمودند: 《بعد از من یک حالت سلطه و دیکتاتوری حاکم خواهد شد. و مردم باید در این موقع صبر کنند.》و تو چرا صبر نکردی؟ تو باید صبر می کردی.
جابر با شنیدن این حدیث، راهش را گرفت و رفت.
معاویه گفت: کجا می روی؟
جابر گفت: من حدیث را شنیدم و میخواهم صبرکنم.
معاویه که میدانست کسانی که به او مراجعه می کنند غالبا برای مسائل مالی مراجعه میکنند؛ نوشته اند که به خاطر همین، ششصد دینار یا شاید بیشتر(ششصد مثقال طلا) برای جابر فرستاد و از او عذر خواهی کرد و به طوری خواست طمع جابر را تحریک کند.
وقتی این کیسه به جابر رسید؛ آن را قبول نکرد و گفت: 《و انی لاختار القنوع علی الغنی.》 من دندان طمع را می کنم و قناعت را پیشه میکنم. و آن کیسه را قبول نکرد.
.
⭕️ أزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ