شنبه مورخ ١٧-٧-١٣٩٥
حسينيه صنف لباس فروش ها
صوت : شب ششم محرم 95_مناجات و روضه_هر چه برسد بر سر این شهر عجب نیست
هر چه برسد بر سر این شهر عجب نیست
وقتی ز غمش جان کسی هیچ به لب نیست
اصلاً شده یکبار هم از خویش بپرسی
آقا وسط منتظران از چه سبب نیست
تاریک شدن قسمت ما بوده همیشه
بی ماه رخش روز، کم از نیمه شب نيست
ما نوکر و ما منتظر و بنده نبودیم
ای کاش بفهمیم گدايى به لقب نیست
هر چند شکستیم دلش را همه ى عمر
صد شکر که روزی ده ما اهل غضب نیست
ای کاش همیشه درِ این خانه بمانیم
روزی خور اغیار شدن شرط ادب نیست
وقتی نمک سفره ما تربت اعلاء است
بیمار نداریم نیازی به مطب نیست
جوری عطش افتاد به جان شه بى سر
دریا به خدا مرهم این خشکی لب نیست
از همان دور عمو دید تنش آشفته
تا بیاید به سراغش بدنش آشفته
جایی از جسم بهم ریخته اش سالم نیست
سینه اش خرد سرش زخم تنش آشفته
استخوان بندی قاسم چه بهم ریخته است
دل زهرا ز بهم ریختنش آشفته
بی زره بود و کفن پوش به لشکر زده بود
دشمن از صوت انا عبدالحسنش آشفته
پاره ی ماه حسن بین عدو گیر افتاد
دست و پایی زد و شد انجمنش آشفته
بد گرفتار در آن مکر بنی مروان شد
از چنین حیله حسین و حسنش آشفته