حاج منصور ارضی

۹ اسفند ۱۳۹۶ 3654 0 نظر

آنسان که خار، یار گلستان شود گهی

مجنون اسیر لیلی دوران شود گهی

 

با اینکه هست کار غلامان، غلامی اَت

نوکر به خیمه گاه تو مهمان شود گهی

 

حتی اگر ز باغ فدک حاصلی نماند

رزق بهشت، روزی سلمان شود گهی 

 

بگذار بی محلی ات اهل وفا کنند

یک پینه دوز محرم سلطان شود گهی 

 

از چشم این و آن چو فتادی، غمین مباش 

هدیه ز مور نزد سلیمان شود گهی

 

در اشک چشم مانده براهم، امید هست

دریا عجین قطره باران شود گهی

 

یک گوشه چشمِ یار، عوض میکند مرا

حر هم ز لطف، جزو شهیدان شود گهی 

 

بی ارزشم، ولی شده ام کلب آستان 

سگ هم به کوی یار نگهبان شود گهی 

 

در پشت ابر، چهره خود را نهان مکن

با یک نسیم، روی تو تابان شود گهی 

 

ای جزر و مد پلک دو چشم تو قاتلم

غرق نگاه، شامل طوفان شود گهی 

 

دل خانه امام زمان نیست، لااقل 

ایکاش همنشین تو جانان شود گهی 

 

ما ریزه خوار خوان حسینیم و ریزه خوار

هم سفره تمام امامان شود گهی

 


صوت : 8 اسفند 96 - حسینیه صنف - مناجات با امام زمان عجل الله فرجه

ویدیو : 8 اسفند 96 - حسینیه صنف - مناجات با امام زمان عجل الله فرجه


-------------------------------

ام البنین شدم که شوم یاور حسین

تاگل بیاورم بشود پرپر حسین

قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین

هستند دختران علی در بر حسین

هستند مثل مادرشان مضطر حسین

 

شد شاملم دعای سحرهای فاطمه

روشن شدم به نور قمرهای فاطمه

تاج سر منند گهرهای فاطمه

اولاد من کجا و پسر های فاطمه

هستند هر چهار پسر نوکر حسین

 

شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند

قسمت نبود زودتر از این فدا شوند

حالا بناست راهی دشت بلا شوند

حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند

جای گلایه نیست، فدای سر حسین

 

جریان گرفته اند کنار ابوتراب

از آل هاشم اند نه قوم بنی کلاب

اصلا نیاز نیست به ترس و به اضطراب

عباس من شده به علمداری انتصاب

او هست یک تنه همه ی لشکر حسین

 

عهدی است بین ام بنین و خدای خود

غیر از رضای دوست نخواهم برای خود

من دل نبسته ام به دل بچه های خود

اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود

عباس من فدای علی اصغر حسین

 

هرچند او دگر پسر خویش را ندید

اما غمین نبود که عباس شد شهید

دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید

خاتم ز قحط آب، لب انور حسین

 

کارش دگر نشستن در آفتاب شد

آب زلال در نظر او مذاب شد

شرمنده ی نگاه غریب رباب شد

از اینکه هم قبیله ی شمراست، آب شد

رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین

 

دیگر مدینه خنده به لب های او ندید

او نیز مثل زینب کبری قدش خمید

گرچه صبوربود، کم آورد تا شنید

یک مرد بی حیا وسط مجلس یزید

با دست اشاره کرد سوی دختر حسین

 


صوت : 8 اسفند 96 - حسینیه صنف - روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها

ویدیو : 8 اسفند 96 - حسینیه صنف - روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها


گزارش 1
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج منصور ارضی می باشد.