تصمیم زمین خورده اگر پا شدن است
اول قدمش جدا ز دنیا شدن است
خواری جهان، گدای مردم بودن
شاهی جهان، گدای آقا شدن است
انگشت نما اگر که باشی چه باک
زیبایی عشق چیست؟ رسوا شدن است
باید که به جز او ز همه دل بکَنی
مؤمن شدن اقتضاش تنها شدن است
چیزی که به منتظر بها میبخشد
دلواپس بی کسی مولا شدن است
کافیست سخنوری و لفاظی ما
وقت عمل است و نوبت پا شدن است
خیر و خوشی قبر، قیامت، امروز
در قافله کرب و بلا جا شدن است
حتی روی دست هم رجز میخواند
شش ماهه اگر در پی آقا شدن است
تَرَكِ روى لبت آيه قرآنِ رباب
مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب
چه كنم ؟ تا كمى بهتر بشود لبهايت
مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب
سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن
آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب
بر ضريح لب خشكيده تو جا انداخت
لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب
پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم
قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب
رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم
كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب
پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است
تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب
تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من
بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب
عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت
واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب
اين زمين خوردن من دست خودم نيست على
سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب
سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند
كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب