السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق ورحمة الله وبرکاته
ازحدیث زهد می آید مقامات این چنین
که ندارد هیچکس جزتو کرامت این چنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات این چنین
سالها محکوم عشق توست نیات اینچنین
تا ابد مرئوس مائیمُ ریاست با شماست
ناز شصت هر کسی ما را رسانده به شما
انقلاب علم با کرسیِ درست پاگرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالاگرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکسی اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا می کند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچم در احتزاز ماتویی
از بقیه بی نیازیم ما نیاز ما تویی
ماهمه اهل نمازیم و نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ما تویی
بانیه ترویج عاشورا تویی
پس بی گمان خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان۲
مجلس دَرسَت شلوغ و
خانه ات خلوت شده
سهم تو در این دیار آشنا
غربت شده
باز هم پُشتِ دری لبریز جمعیت شده
خانه امن الهی سلب امنیت شده
آتشی از خانه زهرا به این در هم رسید۲
بمیرم برات
ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید
فرمود در میزدید در را باز می کردم
چرا از دیوار ریختین زن و بچه ام ترسیدن
چه نیمه شب هایی مدینه دیده
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنیست
نور حق با عدهای ابلیس زاده رفتنیست
دست هایش بسته شد
پس بی اراده رفتنیست
بمیرم بی عمامه بی عبا
پای پیاده رفتنیست
کوچه در کوچه به پشت اسب
حالا میدوید
پیش چشم مرد بی عارتنها میدوید
گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسه است
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست .
نیمه شب بردند کوچه ها خلوت بود
راه خلوت بود
کوچه کوچه گردی و دست بند سلسه است
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست
راستی در پای تو از خار صحرا آبله ست
راستی آقا دلت دلواپس یک قافله است
حسین.......