گر چه من سر به هوا آمده ام
بر سر خوان دعا آمده ام
بی سر و پایم و هوشیار نیم
با امیدی به نوا آمده ام
نفسِ من ساخته سرگردانم
بیخود از خویش کجا آمده ام
دست من خالی خالیست ولی
من به امید عطا آمده ام
حال که راه نجاتم روضه است
بین که با حال بکا آمده ام
یاد رعنا پسر ام بنین
یاد سقا به ثنا آمده ام
یاد یک صورت خاکی، که بخاک
با تو میکرد نوا آمده ام
یاد آن سینه که سنگین شده بود
ناله میکرد ترا، آمده ام
یاد آن پیکر بی سر، عریان
در پی راس جدا آمده ام
مادری گفت بنی، بنگر
من به این قامت تا آمده ام
خواهری گفت سراسیمه سویت
با تمام اسرا آمده ام
ای خوش آن روز که گوید مهدی
بهر خون شهدا آمده ام
صوت : 18 اسفند 96 - حرم حضرت عبدالعظیم - مناجات و قرائت دعای کمیل