حاج منصور ارضی

۱۱ شهریور ۱۳۹۶ 5108 1 نظر

سیر و سلوک من شده آواره بودن

بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن

 

هرکس کسی دارد ولیکن من ندارم

کاری به جز زانو بغل کردن ندارم

 

من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را

شب تا سحر دلواپس زینب شدن را

 

رفتند اما یک نفر دوروبرم بود

آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود

 

گشتم ولی این شهر پروانه ندارد

انگار جز طوعه کسی خانه ندارد

 

چه مردم نامهربانی داشت کوفههر چند بدم گناهکارم

هر چند که توشه ای ندارم

 

هر چند که خالی است دستم

هر قول که داده ام‌شکستم

 

هر چند که واجبم قضا شد

این دست ز دامنت جدا شد

 

هر چند که اشتباه کردم

با نعمت تو گناه کردم

 

هر چند که دیر آمدم‌ من

حتی به غریبه رو زدم‌ من

 

در باز بکن که‌میهمانم

بند آمده پیش تو زبانم

 

تحویل بگیر بغض دارم

من غیر تو هیچکس‌ ندارم

 

خودرا زده ام‌به سربه زیری

شاید که‌ مرا بغل بگیری

 

دل سوخته‌ سوختن ندارد

افتاده دگر زدن ندارد

 

افتاده ام از دوچشمت ای یار

ماندم‌چه‌کنم‌ من گنهکار

 

نگذار بماند این جدایی

با واسطه آمدم گدایی

 

آتش زده غم به استخوانم

دلواپس حال کاروانم

 

 دلواپس طفل شیرخواره

دلواپس گوش و گوشواره

 

دلواپس کینه های اشرار

دلواپس قامت علمدار

 

ای کاش همینکه بین راهند

گیسوی رقیه راببافند

 

گیسوی بلند ودردسر وای

سنگینی دست صدنفر وای

بغضی شده در گلوی زینب

سر نیزه ی روبروی زینب

 

سیر و سلوک من شده آواره بودن

بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن

 

هرکس کسی دارد ولیکن من ندارم

کاری به جز زانو بغل کردن ندارم

 

من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را

شب تا سحر دلواپس زینب شدن را

 

رفتند اما یک نفر دوروبرم بود

آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود

 

گشتم ولی این شهر پروانه ندارد

انگار جز طوعه کسی خانه ندارد

 

چه مردم نامهربانی داشت کوفه

ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه

 

در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته

این چند روز آنقدرها دندان شکسته

 

اینجا وفا دارد ، وفاهای دروغی

بازار هم دارد ، چه بازار شلوغی !!!

 

بازار ، دنبال وفا رفتم ، جفا داشت

اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت

حالا که دستم بسته شد یاد علی ام

معلوم شد امروز داماد علی ام

 

از بام نه از چشمشان افتادم آخر

دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟!!

 

گفتم سرم را طوعه میگیرد به دامان

اما سرم را کوفیان دادند طفلان

 

میخواستم خون را به پای رب بریزم

گل در مسیر محمل زینب بریزم

 

تا مرا در گناه دید حسین 

زود تر از همه دوید حسین

باید از او فقط شنید خدا

باید از ما فقط شنید حسین

گِلِ مردم به ما چه مربوط است

گِلِ ما را كه آفريد حسين

در ازای دو قطره خون گلوش

از خدا خَلْقْ را خرید حسین

حج نرفتیم ، کربلا رفتیم

کعبه را سمت ما کشید حسین

کعبه هم در طواف می گوید

لک لبیک یا شهید حسین

آنقدر داد زد ته گودال

تا به داد همه رسید حسین

نیزه ها هر کدام طعمی داشت

همه را یک به یک چشید حسین

از زرنگی نیزه دار نبود

بخدا نیزه را ندید حسین

 


صوت : 9 شهریور 96 - حسینیه صنف - قسمت اول دعای عرفه


صوت : 9 شهریور 96 - حسینیه صنف - قسمت دوم دعای عرفه


صوت : 9 شهریور 96 - حسینیه صنف - قسمت سوم دعای عرفه

 


تصویر : 9 شهریور 96 - حسینیه صنف

 

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

محمدعلی حیدری محمدعلی حیدری ۳۰ شهریور ۱۳۹۶
سلام - دمتون گرم - خیلی به این شعر نیاز داشتم - اصلا باورم نمیشد با یه سرچ ساده متن شعر رو بدست بیارم.ممنونم از هرکی که زحمت پیاده کردن شعر روز عرفه حاج منصور رو کشیده. خدا خیرت بده
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج منصور ارضی می باشد.