نمیگم چطور زدن
نمیگم چرا زدن
شبیه مادر بزرگت تورو بی هوا زدن
نمیگم سرت چی شد یا که حنجرت چی شد
آرزوهای به دل مونده مادرت چی شد
آخ که چقدر نگرون رباب
رفتی رو نیزه بدون رباب
ای امون از دل خون رباب
رو دستم پیرهنت
قنداقه کفنته رو نیزه سر تو رو خاکا بدنته
لالالا علی علی
جای خالیتو دارم به همه نشون میدم
دستامو گهواره کردم همش تکون میدم
کوچه ها شلوغ و مادرت در به دره
الهی سرت عزیزم زیر دست و پا نره
میبینی گریه مادرتو نیزه کجا رگ حنجر تو
نیزه بزرگتر از سر تو ای امون از دل خون رباب
میسوزه بال و پرم میسوزه بال و پرت
تا حرف از جایزه شد دعوا شد سر سرت
نمیگی با رفتنت من باید کجا برم
کاشکی میشد منم کنارت روی نیزه ها برم
میبینی بدون تو شبها هق هق میکنم
حالا شیر دارم ونیستی به خدا دق میکنم
ای گل من روی نیزه بخواب
بسه شده سر تو با طناب
ای امون از دل خون رباب
همراه برادرت میشی هم قد عموت
دندون شیری یا سر نیزه است توی گلوت
حسین
۱۱ متن روضه و نوحه شب هفتم محرم از حسین طاهری و سید مهدی میرداماد