چـــراغ انجمنـــم ستــــاره حسنــم
به غرقه خون بدنت چگونه بوسه زنم
پارهپاره دلبرم گشته مثل اکبرم
قاسمم وای قاسمم (۲)
سرشک سرخ عمو نثار زخم بدنت
که گشتـه مثــل زره سراسر بدنت
مصحف صدپاره تن سوره نور حسن
قاسمم وای قاسمم (۲)
صـــدای العطشت شـرر زده بـه دلــم
هم از تو جان عمو هم از حسن خجلم
ای فروغ دیدهام ای به خون غلطیدهام
قاسمم وای قاسمم (۲)
ستـاده گریهکنـان کنـار من پدرت
که نیزه کرده فرو به پهلو و کمرت
روح در پرواز من بیزره سرباز من
قاسمم وای قاسمم (۲)
چه میشود که مرا عمـو صـدا بزنی
به پیش دیـده من تو دست و پا بزنی
سینهام بیتاب تو اشک چشمم آب تو
قاسمم وای قاسمم (۲)
تو دست و پا زدی و پریدی از بر من
ببـــر ســلام مـــرا بـرای مـادر مـن
میزنی از لانه پر میروی پیش پدر
قاسمم وای قاسمم (۲)