کربلایی مجتبی رمضانی

۲۵ آبان ۱۳۹۹ 13358 0 نظر

نیمه شب‌های مهتابی توی لحظهٔ بی تابی

می‌دیدم بخدا مادر که توی بغلم خوابی

 

بودی اما خیالی بود، نمیدونی چه حالی بود

لالایی‌مو می‌خوندم من بغلم ولی خالی بود

 

یه مادر که زیرِ سایه نمیره

میخواد که تشنه بمیره

همش بهونه می‌گیره

 

" گلم لای لای "

 

مثلا تو رو تاب میدم، مثلا بهت آب میدم

مثلا تو صدام کردی من با خنده جواب میدم

 

مثلا سه چهار ساله شدی و دیگه خوشحالم

بازی می‌کنی توو کوچه، با رقیهٔ هفت سالم

 

بمیرم شیرین زبونی نکردی

دیدم که خشکی و زردی

گرمه هوا ولی سردی

 

بمیرم شبیه گل شدی پرپر

با گریه‌هات دم آخر

منو صدا زدی مادر

 

تو بخند که دلم وا شه، ماه روی تو پیدا شه

بذار این دفعه بینِ ما فقط حرفای خوب باشه

 

مثلا عمو برگشته شدم آره خیالاتی

مثلا همه جمعیمو تو توو آغوش باباتی

گزارش 33
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کربلایی مجتبی رمضانی می باشد.