کربلایی مجتبی رمضانی

۲۹ آبان ۱۳۹۹ 724 0 نظر

نگاه کن عمه جون، عمو رفته از حال

دستِ من رو ول کن، شلوغ شد توو گودال

 

آه ستاره ای نمونده، میونِ آسمونش

آخه به لب رسیده جونش

 

آه یه عده بی مروت، عمومو دوره کردن

نمونده توی تن توونش

 

رو سر عمو جونم، شمشیر رو می‌گردونه

روی حنجرش قاتل نیزه رو می‌چرخونه

 

" صد آه و صد واویلا "

 

حالا که عمومو غریب گیر آوردن

چجوری ببینم پیرهنش رو بردن

 

آه تا قتلگاه دویدم، ندیده ها رو دیدم

دیدم شده تنش پر از خون

 

آه آخر میونِ گودال، با ضربه‌های شمشیر

دستم شده به پوست آویزون

 

روی صورتش دیدم، رد پای اسب مونده

زخمِ صورتش ای وای، مادرش رو ترسونده

 

" صد آه و صد واویلا "

 

گزارش 1
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کربلایی مجتبی رمضانی می باشد.