کربلایی مجتبی رمضانی

۲۱ دی ۱۳۹۹ 1301 0 نظر

یعنی یه روزی ممکنه 

صاحب حرم باشیُ من 

از سمت پایین پا بیام

ورودیِ باب الحسن

 

دارم تصور می‌کنم 

صحن تو رو با زائرا 

پای پیاده تا حرم 

صحرا به صحرا زائرا

دور ضریحت ساحل

امواج دریا زائرا

 

برکت داره عمرم از روزی 

که شده نوکریه تو کارم 

روزگار باب میلمِ وقتی

تو رو همراه زندگیم دارم 

 

" ای مادر به دل من راه داری 

توو قلبم یه زیارتگاه داری "

 

چیزی نمونده که بشه

شهر مدینه غرق نور 

دارم تصور می‌کنم

مدینه رو بعد ظهور

 

دارم تصور می‌کنم

شب‌های جمعه مرقدُ

صحن و سرا و ازدحامُ

حجم رفت و آمد

تصویر نصب پرچمِ

یا فاطمه رو گنبدُ

 

همه‌ی هستیمو میذارم تا

همیشه سایه‌ی سرم باشی

دیگه بهتر از این چی می خوام که 

علی بابام تو مادرم باشی 

 

" ای مادر به دل من راه داری 

توو قلبم یه زیارتگاه داری "

 

دیوار به دیوارِ حرم

می خوام که همسایه‌ات بشم 

خواب می دیدم خادم شدم

شنبه شب‌ها جارو کشم

 

دارم تصور می‌کنم

با تو بهشتُ رو زمین 

از ماذنه‌ها می‌شنوم

ذکر امیرالمومنین

یک صحن سقاخانه با

نام یل ام البنین

 

توو حرم بوی سیبُ حس کردم

که عجین با عطر گل یاسِ 

یه طرف بوی‌ سیب اربابُ

یه طرف عطر یاسِ عباسِ 

 

" ای مادر به دل من راه داری

 تو قلبم یه زیارتگاه داری "

 

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کربلایی مجتبی رمضانی می باشد.