کربلایی امین فیض الهی

۱۲ آبان ۱۳۹۷ 1188 0 نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

منو خار صحرا   تو و بیقراری

من پای پیاده  تو نیزه سواری

منو گوش پاره    تو و سربه زیری

ببین بد شکسته   دندونای شیری


بابا گفتن من   برا من یه جرمه   ببین از کبودی چشام داره سرمه

آخه زجر نامرد  پر بغض و غیضه  دوونده رو خارا   منو با یه نیزه

«عمو جان اباالفضل»
***

شنیدم می گفتن   علمدار  کمین خورد

با تیر تو چشماش  با صورت زمین خورد

منم از بلندی سقوط و چشیدم 

 مثل تو خودم رو پیش زهرا دیدم

با انگشت نیزه  گوشاتو گرفتی    با تیر سه شعبه چشاتو گرفتی

نخواستی ببینی رقیه زدن رو    تو مشت و لگد ها خمیده شدن رو

«عمو جان اباالفضل»
***

ببین صوت قرآن   با سیلی شد ادغام

امان از هیاهو تو دروازه شام

شده رقص و آواز جای نوحه خونی

یه لشگر حرامی اومد چش چرونی

شکسته غرورت تو مردای شامی   دیدی خواهرت رو تو بزم حرامی

تا که کرد اشاره  دل عمه لرزید   تا حرف کنیز شد دیدم خولی خندید

تا که بی حیایی به این حد شدید شد    دیدم روی نیزه موهاتو سپید شد
***
«عمو جان اباالفضل»

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کربلایی امین فیض الهی می باشد.