بسم الله الرحمن الرحیم
باز باران با ترانه از دو چشمم دانه دانه
می چکد بر روی دامن با بهانه بی بهانه
عمه برگردیم خانه
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان
می چکد از چشم ابری نه توان مانده نه صبری
عمه برگردیم خانه
یادم اید روز دیرین کودکی شاداب بودم
هرزمان خوابم می امد روی دوش گرم اکبر خواب بودم
من عزیز شهر بودم دختر ارباب بودم
با نشاط کودکانه عمه برگردیم خانه