روضه شب دوم
اه رسید غافله و خواهری پیاده نشد
به گریه گفت که زینب دگر نمی ماند
در دلش درد بی دوا عمه
در گلو بغض بی صدا عمه
که رسیده به کربلا عمه
همه سر ها به زیر تا عمه
می گذارد قدم کجا عمه
پرده از محملش چه بگشاید
صف به صف از فرشته می اید
همه چشم انتظار او باید
اید اینجا نزول فرماید
پشت پرده پر از دعا عمه
اکبرت را گلاب می گیرند
رونق از افتاب می گیرند
تا عمو جان رکاب میگیرند
هست در اوج کبریا عمه
که رسیده به کربلا عمه