بسم الله الرحمن الرحیم
به دوری تو عادت ندارم
بیا که دیگه طاقت ندارم
شبا بدون لالایی تو
خرابه خواب راحت ندارم
منو زدن منو زدن
له شد عروسکم زیر دست و پا
منو زدن منو زدن
به قصد کشت بابا بین کوچه ها
هی نگاه به منو
معجرم میکنن
بچهام دارن
مسخرم میکنن
بابا حسین
بابا حسین
بابا دختر حرمله چه مغرور است
از سر بام دست تکان میداد
تازه فهمیده بود یتیم شدم
پدرش را به من نشان میداد
بابا حسین
بابا حسین
نگیر سراغی از معجر من
ببین که سوخته موی سر من
به روی نیزه رفت پیش چشمام
سر داداش علی اصغر من
منو زدن منو زدن
با تازیانه هاشون میون خاک
منو زدن منو زدن
بازار برده ها مجلس شراب
مثل لب های تو
شد تن من کبود
گفت به من خارجی
پیر مرد یهود
بابا حسین
بابا حسین
منو مصیبت هر شب تو
چه کرده خیزرون با لب تو
تا حالا صد دفعه مرده بودم
اگر نبود باهام زینب تو
منو زدن منو زدن
میسوزه دست و پاهای دخترت
منو زدن منو زدن
با سیلی و لگد مثل مادرت
منو زدن منوزدن
له شد عروسکم زیر دست و پا
وای از این گریه و وای از این غربتم
جای دستای زجر مونده رو صورتم
حسین
بابا بابا
حسین
بابا بابا