بسم الله الرحمن الرحیم
شب عاشورا شب اشک و گریه و دعا
شب غم و غصه و عزا
داره شروع میشه روضه ها
شب عاشورا روضه خونه خود خدا
چه خبره تو کربلا
ولوله ای تو خیمه ها
عمو که هست همه راحت میخوابن
با اینکه تشنه ی یه جرعه ابن
مردا به دور خیمه حسین و
زنا همه تو خیمه ربابن
مکن ای صبح طلوع
شب عاشورا چشمای زینب شده دریا
پیچیده توی دل صحرا
بوی اشک مادرش زهرا
شب عاشورا آسمونم پوشیده سیاه
زینب همش میکنه نگاه
خیره شده به قتلگاه
دلواپسه رنگ از رخش پریده
چی شده که جونش به لب رسیده
از سر شب تو خیمه ی داداشش
همش میشه حرف از سر بریده
شب عاشورا شب گریه بر شاه سر جدا
سری که بریدن از قفا
میره فردا رو نیزه ها
شب عاشورا میباره اشک ستاره ها
فردا چی میشه گوشواره ها
اینهمه اتیش تو خیمه ها
حسین حسین
فردا حرم دیگه نداره سقا
فردا حسین میشه غریب و تنها
فردا غروب سرش به روی نیزه است
وقتی تنش افتاده زیر دست و پاست
حسین