گل محمدی من خوش آمدی
امشب، شده روشن تر
مکه، ز نوری دیگر
زیباست، جمال احمد
امشب، شده زیباتر
لبخندی، دارد
بر چهره، احمد
دلدارش، زهرایش، آمد
نسیمی آورد، بوی بهشت
گلی شکفت از، کوی بهشت
میبارد، ز آسمان
تبریکِ، فرشتگان
شد روشن، همه جهان
همه جهان
طلوع نور دیده ات مبارک است
قدم نو رسیده ات مبارک است
مبارک است
مبارک است
(فاطمه فاطمه فاطمه)
آمد، گل پیغمبر
شأن، نزول کوثر
برخیز، نبی رحمت
صل، لربک، وانحر
چشم تو، روشن
از فیض، کوثر
میگردد، دشمنت ابتر
تویی بهار، عمر پدر
به خنده ات شب، گشته سحر
می افتد، نگاه من
بر روی، تو، ماه من
لبخندت، پناه من
پناه من
بهار سرمدی من خوش آمدی
گل محمدی من خوش آمدی
خوش آمدی
خوش آمدي
(فاطمه فاطمه فاطمه)
يا مركزَ الأسرارِ
(ای مرکز اسرار الهی)
يا قُدرةَ الجبَّارِ
(ای آینهی قدرت خداوند جبار)
بنتَ النَّبيْ المختارِ
(دختر پیامبر برگزیده)
يا زوجةَ الكرارِ
(ای همسر حیدر کرار)
يا زهرا... زهرا...
نورُ الله... زهرا...
(ای نور الهی ... زهرا)
وجهُ الله... يا زهرا... زهرا
(ای تصویر خدا ... یا زهرا ... زهرا)
العرشُ بالزهراءِ اتَّقَدْ
(عرش به نور زهرا روشن شد)
و عَالمُ الإمكانِ اِنْوَجَدْ
(و هستی به خاطر نور حضرت زهرا به وجود آمد)
بالبُشْرى قَادِمَةٌ، للحقِّ عَاصِمَةٌ
(با بشارت می آید، او مرکز حق است)
وُلدتْ فاطِمَةٌ، فاطِمَةٌ
(فاطمه زاده شد ... فاطمه)
فاطمةٌ مُنْجِيَةٌ للأمَّةِ
(فاطمه نجات بخش امت است)
زهراءُ يا سيِّدتي سيِّدتي
(ای سرورم زهرا)
سيِّدتي، سيِّدتي
(يا فاطمة يا فاطمة يا فاطمة)
شعر فارسی: محمدمهدی سیار
شعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین)
ملودی: سید صالح حسینی
صوت : 17 اسفند 96 - حسینیه محبان الصادق - سرود - گل محمدی من خوش آمدی
----------------------
العرشُ بالزهراءِ اتَّقَدْ
يا مركزَ الأسرارِ
(ای مرکز اسرار الهی)
يا قُدرةَ الجبَّارِ
(ای آینهی قدرت خداوند جبار)
بنتَ النَّبيْ المختارِ
(دختر پیامبر برگزیده)
يا زوجةَ الكرارِ
(ای همسر حیدر کرار)
يا زهرا... زهرا...
نورُ الله... زهرا...
(ای نور الهی ... زهرا)
وجهُ الله... يا زهرا... زهرا
(ای تصویر خدا ... یا زهرا ... زهرا)
العرشُ بالزهراءِ اتَّقَدْ
(عرش به نور زهرا روشن شد)
و عَالمُ الإمكانِ اِنْوَجَدْ
(و هستی به خاطر نور حضرت زهرا به وجود آمد)
بالبُشْرى قَادِمَةٌ، للحقِّ عَاصِمَةٌ
(با بشارت می آید، او مرکز حق است)
وُلدتْ فاطِمَةٌ، فاطِمَةٌ
(فاطمه زاده شد ... فاطمه)
فاطمةٌ مُنْجِيَةٌ للأمَّةِ
(فاطمه نجات بخش امت است)
زهراءُ يا سيِّدتي سيِّدتي
(ای سرورم زهرا)
سيِّدتي، سيِّدتي
(يا فاطمة يا فاطمة يا فاطمة)
شاعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین)
ملودی: سید صالح حسینی
صوت : 17 اسفند 96 - حسینیه محبان الصادق - سرود عربی - العرشُ بالزهراءِ اتَّقَدْ
-----------------------
چه شاده قلبِ پیغمبر، رسیده سورهی کوثر
تا چشماش به این دنیا تابیده
به هر هفت آسمون نور پاشیده
روی ماهش شبیه خورشیده
توو آغوش خدیجه خوابیده
جبریل بالا سرش اسفند میگردونه
با خندیدنش مادر رو میخندونه
از ذوق دیدنش عالم غزل خونه
غزل خونه، غزل خونه
چه شاده قلبِ پیغمبر
رسیده سورهی کوثر
به کوری چشای شور و شوم دشمن ابتر
(مدد زهرا)
با اشکای شوقش میگه بابا
اذان و اقامه واسه زهرا
خبر داره که گلبرگ یاسش
میمونه پای دین، پای مولا
فاطمه شد نام زهرای پیغمبر
چون توو آشوب و غوغای صف محشر
میگیره دستای دلداده¬ی حیدر
همین دختر، همین مادر
قیامت میکنه برپا
میون ما گنه کارا
جدا میکنه هرکی گریه کرده برا عاشورا
(مدد زهرا)
شاعر: سید مهدی سرخان
صوت : 17 اسفند 96 - حسینیه محبان الصادق - سرود - چه شاده قلبِ پیغمبر، رسیده سورهی کوثر
-----------------------------
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
«بخشی از نوسروده فاطمی»
زنی از خاک، از خورشید، از دریا قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمیتر
که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را می ستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش
جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش
ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پَر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
صوت : 17 اسفند 96 - حسینیه محبان الصادق - مدح - چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا