ای جانجهان امام باقر
ای قبلۀ جان امام باقر
ای کهف امان امام باقر
ای فوق بیان امام باقر
ای نور عیان امام باقر
مولای زمان امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو آینۀ خدانمایی
تو قبلۀ جان انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امامباقر
تو مظهر ربالعالمینی
تو هستی زینالعابدینی
عیسای مسیح آفرینی
سر تا قدم آیت مبینی
سلطان جهان، امام دینی
در کون و مکان امام باقر
ای دوستی تو اعتبارم
من آرزوی مدینه دارم
تا روی به درگه تو آرم
تا چهره به تربتت گذارم
شاید به بقیع، جان سپارم
با اشک روان امام باقر
ای قلۀ عرش، خاک پایت
ای جان جهانیان فدایت
گلواژۀ وحی در صدایت
تو پادشهی و ما گدایت
چشم همه بر در سرایت
از پیر و جوان امام باقر
افسوس که حرمتت دریدند
بعد از نبی از شما بریدند
در شام، غریبی تو دیدند
ننگ ابدی به خود خریدند
بر قتل تو نقشهها کشیدند
پنهان و عیان امام باقر
بودی ز حقوق خویش محروم
تا شد جگرت به زهر، مسموم
با یاد تو ای امام مظلوم
گردید قلوب شیعه مغموم
از قبر غریب توست معلوم
صد رنج نهان امام باقر
گریه به عزای تو ثواب است
دلها ز مصیبتت کباب است
قبر تو میان آفتاب است
از کینۀ دشمنان خراب است
این حرمت آل بوتراب است؟!
کی بود گمان امام باقر
تو جور و جفای شام دیدی
خاکستر و سنگ و بام دیدی
بر نیزه سر امام دیدی
خوشحالی خاص و عام دیدی
بیداد و ستم مدام دیدی
از خرد و کلان امام باقر
ای وصف تو بار نخل میثم
وی خاک رهت به زخم، مرهم
وی ریزهخور عطات، آدم
وی لطف و کرامتت مسلم
در حشر ز آتش جهنم
ما را برهان امام باقر
شاعر: غلامرضا سازگار
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - روضه - ای جان جهان امام باقر
----------------------------------------
تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه
چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه من دلم می سوخت
آن شب تو در آغوش یک «سر» بودی و من نه
اما دوتایی مثل گل از ساقه افتادیم
ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
شاعر: مجید تال
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - روضه - ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
----------------------------------------
ای خاطره گوی کربلا
ای راوی اشک و حماسه
خط به خط مقتل عاشورا
توو چشم تو میشه خلاصه
پنجاه و سه ساله که اشکت
روضهدار اباعبدالله س
انگشتری که توو دستت هست
یادگار اباعبدالله س
(نوهی شاه سرجدایی
تو روضه خوان کربلایی)
مولا شما روضه خوانی کن
از پیراهن پاره بخون
از اسارت و از جسارت
از حرم آواره بخون
پابرهنه مثل رقیه
میدویدی پشت قافله
پاهاتونو هر شب میبوسید
آبله آبله آبله
(نوهی شاه سرجدایی
تو روضه خوان کربلایی)
شاعر: امیررضا یزدانی
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - زمینه - ای خاطره گوی کربلا، ای راوی اشک و حماسه
-----------------------------------------------
هر کس تُو دنیا کسی داره
من هم دارم مهربونمولا
مولایی که همه هستیشو
یکجا میبخشه به فقرا
جواد اون کسیه که حتی
نگفته میده حاجتا رو
کسیه که امضا میکنه
برات کاظمین ما رو
(جواد بن الرضا یا مولا)
دنیای بیوفايی داریم
رسم این زمونه عجیبه
غریب اون کسیه که تویِ
خونهی خودشم غریبه
غریب واقعی تو دنیا
اونه که خورده خنجر از پشت
آقامونو زهر کینه نه
بیوفايی همسرش کشت
(غریب عالم یابن الزهرا)
کی دیده به اشک غریبی
بخندن یه عده بیحیا
کی دیده جلوی لبتشنه
بریزن آبو روی خاکا
بمیرم برای آقایی
که شد حجرهش مثل قتلگاه
دم آخر ذکر لبش بود
یا مظلوم یا اباعبدالله
(یا حسین یا اباعبدالله)
شاعر: یوسف رحیمی
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - زمینه - جواد اون کسیه که حتی، نگفته میده حاجتا رو
-------------------------------------------------
السلام ای امام رئوف
السلام ای آروم دلها
کسی که حرمت رو دیده
دیگه چی میخواد تو این دنیا
وقتایی که حاجتی دارم
میام پای پنجرهفولاد
تا دلتو به دست بیارم
میام از سمت بابالجواد
(یا علی بن موسی الرضا)
شاعر: یوسف رحیمی
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - زمینه - تا دلتو به دست بیارم، میام از سمت بابالجواد
------------------------------------------------------
السلام ای بهشت برین که
غیر غربت به خاطر نداری
السلام ای حریمی که حتی
خادم و شمع و زائر نداری
بی رواق و سایبانی
خاکی اما آسمانی
تو قدمگاه صاحب زمانی
نشیند نیمه شبها
عزاداری در آنجا
به زیر نور مهتاب
کنار قبر زهرا
(بسوز ای دل واویلا)
ای بقیع گریه کن بر مزاری
که منا در غم او بگرید
سید الساجدین نوحه خواند
مجتبا در غم او بگرید
از تب زهر رفته از حال
مرغ جانش زد پر و بال
یادش آمد ز غوغای گودال
زداغش یاسمن سوخت
دل هر انجمن سوخت
لباسش تا کفن شد
به یاد بی کفن سوخت
(بسوز ای دل واویلا)
ای بقیع این دو چشمی که دیده است
داغ افتادن از پشت زین را
تا بگوید ز دست بریده
کن خبر بی بی ام البنین را
تا بگوید از مه او
از اسیری از هیاهو
از سری که به نی شد زپهلو
بگو با حال مضطر
چه شد ساقی لشکر
حرم بی امنیت شد
امان از داغ معجر
(بسوز ای دل واویلا)
شاعر: میثم مومنی نژاد
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - واحد - ای بقیع گریه کن بر مزاری، که منا در غم او بگرید
------------------------------------------------
نه سرخیِ پرچمِ تو را
نه مجلسِ ماتم تو را
به غصههای دلِ خودم
نمیفروشم غمِ تو را
به بيرق هیئتت قسم
قسم به شالِ محرمم
که از در خانهات حسین
به جای دیگر نمیروم
زندگی تویی، عاشقی تویی، شاه کربلا یاحسین
بندگی منم، تو ز بند تن، کن مرا رها یاحسین
(یاحسین یا کربلا)
دلم فقط آشنای توست
مسافرِ روضههای توست
وطن ندارم در این دیار
دیارِ من کربلای توست
فتادم از پا و از توان
بدونِ من رفته کاروان
امیر دیرینِ عاشقان!
به کربلایت مرا رسان
دورم از تو و می کشم نفس، در هوای تو یاحسین
دورم از تو و می شود دلم، کربلای تو یاحسین
(یا حسین یا کربلا)
دوباره هنگامهی عزاست
دوباره هرکوچه نینواست
اگرچه دلممردهام ولی
برای دل، تربتت شفاست
چه حاجتِ گنبدِ طلاست؟
غبار کوی تو کیمیاست
نماز من در حریم توست
که مُهرم از خاکِ کربلاست
هرکجا روم، قبلهی دلم، رو به سوی تو یاحسین
سجده میکنم، عاشقانه بر خاکِ کوی تو یاحسین
(یا حسین یا کربلا)
غمی که در نام زینب است
نمی ز آلامِ زینب است
شب من و تو کجا سیاه
به قدر یک شام زینب است؟
کسی چه فهمیده از غمش
ندیده ماتم چو ماتمش
نمیشود مجلسش تمام
ادامه دارد محرمش
ما کجا و فهمیدنِ غمِ وارثِ غمِ کربلا؟
ما کجا و فهمیدنِ غمِ دیدنِ شَهِ سرجدا؟
(یاحسین یا کربلا)
شاعر: حسن صنوبری
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - شور - از در خانهات حسین به جای دیگر نمیروم
-------------------------------------------------
سپردهام به آسمون، که سایهبونِ این حرم شه
سپرده ام به ماهِ شب، نزاره اینجا غرق غم شه
زائرها! زائرها! خوش اومدید به این بیابون
شرمنده! شرمنده! نداره این حرم یه ایوون
ممنوعه! ممنوعه! تو رو خدا آروم بِبارید
میفهمن! میفهمن! از فاطمه اسمی نیارید
گریهها مبادا بیصدا نباشه
وای اگر که بُغضی بی اجازه واشه
(ای بقیع غربت)
چشامو بستم و دارم بهشت عالَمو میسازم
با دست خالی شب و روز، خودم بقیعمو میسازم
میسازم اون گوشه، یه سقّاخونهی خیالی
میبینم زائرها، گرم طوافن با چه حالی
میسازم با گریه، گنبدی از طلا همینجا
میسوزم، میسوزم، به یاد کربلا همینجا
آه از این حرم که، خوابشم ندیدم
عمریه به یادش، آه غم کشیدم
(ای بقیع غربت)
ناله بزن توو مدینه، ای دل من بی مادریتو
آتیش بگیر! مگر که از اون درِ خونه کمتری تو؟
بوی دودِ هیزم میپیچه تو مدینه هر شب
هر کوچه هر کوچه، با داغ و غم عجینه هر شب
آرومه آرومه این شهر غم بدون زهرا
گم شد اون شبها که از مرتضی بخونه زهرا
روضه شد فراهم، سیّدا ببخشن
قد فاطمه خم، سیّدا ببخشن
(آه از این مصیبت)
شاعر: امیر رضا یزدانی
صوت : 28 مرداد 97 - مسجد علی بن موسی الرضا - زمزمه - ممنوعه ممنوعه تو رو خدا آروم ببارید
کلیدواژه ها:
متن مداحی - متن اشعار - متن اشعار به مناسبت مسلمیه و شهادت امام باقر - مسلمیه 97 - شهادت امام باقر 97