حجتالاسلام مهدوینژاد: اینطور نیست که انسان محکوم به شکنجهشدن در این سیاره رنج باشد. نه تنها راهحل مشکلات وجود دارد بلکه حتی برای تبدیل کردن مشکلات و سختیها به فرصت و لذت هم راه وجود دارد./ هدف از جریان عاشورا این نبوده است که امام حسین(ع) و اهلبیت پیامبر(ص) فدا شوند، تا ما اشک بریزیم و بخشیده شویم!
شناسنامه بحث:
موضوع: نقش معنویت و اخلاق در رفع مشکلات شخصی، خانوادگی و اجتماعی
سخنران: حجتالاسلام مهدوینژاد
عنوان مراسم: اینجا خیمهای برپاست.
زمان: شب اول محرم 1441 مصادف با شنبه نهم شهریور ماه
مکان: یزد- مسجد آخوندملااسماعیل
صوت : سخنرانی حجت الاسلام مهدوی نژاد - شب اول محرم 1441
جایگاه معنویت و اخلاق در دنیا
بحثی که برای این دهه از محرم در نظر گرفتیم، ادامه بحث ماه مبارک رمضان امسال است. بحث معنویت و اخلاق و اهمیت این مسئله و کلیدی بودن این موضوع در حل مسائل فردی و اجتماعی از زاویهای دیگر. امروز اگر جامعه مؤمن و محب اهل بیت(ع) ما و حتی جوامعی که مثل ما مؤمن نیستند؛ به خدا روی بیاورند و به این مقوله عمل کنند بسیاری از گرههای اجتماعی و خانوادگیشان حل خواهد شد و هرچه جامعتر و کاملتر به آن بپردازند نتیجه بهتری خواهند گرفت ولو اینکه مسلمان هم نباشند.
شما شاهد این هستید که در اروپا و بعضی کشورهای آسیایی برخی ویژگیهای مثبت، فرهنگسازی شده است و گاهی ما به آن غبطه میخوریم که مثلاً فلان ویژگی را مردم فلان کشور دارند و پیامبر(ص) به مسلمانان هشدار داد که مواظب باشید دیگران نیایند از شما در عمل به دین سبقت بگیرند. گاهی غیرمسلمانان به کارکرد دین پی میبرند و به دین عمل میکنند اما مسلمانان اندر خم یک کوچهاند. این امر به دلیل عدم شناخت است.
راهحل مشکلات چیست؟
زندگی آدمها، پر از مشکلات است. همه به یک نوعی از مشکلات زندگی حرف میزنند. زندگی آدم پر از آرزوهای دستیافتنی یا نیافتنی است که خیلیها سر همین زندگی، آبرو و سرمایهشان را میگذارند که به این آرزوها برسند. آیا برای این مشکلات اساساً راه حلی وجود دارد؟ آیا میشود کاری کرد که بعضی از مشکلات برای آدم پیش نیاید؟ آیا میشود خانواده ای تشکیل داد که در آن خانواده مشکلات خانوادگی نباشد؟ آیا میشود اگر مشکلی پیش آمد آن مشکل را بایک راه حل اساسی حل کرد یا نه دیگر باید تا آخر عُمر با ساختیها ساخت؟
به ضرس قاطع و با شجاعت عرض میکنم که برای حل مشکلات فردی، خانوادگی و مشکلات جامعه راهحل وجود دارد. اینطور هم نیست که انسان محکوم به شکنجهشدن در این سیاره رنج باشد. نه تنها راهحل مشکلات وجود دارد بلکه حتی برای تبدیل کردن مشکلات و سختیها به فرصت و لذت هم راه وجود دارد. بعد یک عده همینطوری در زندگی رنج و سختی میکشند و نمیدانند راهحل چیست! راهحل، معنویت و اخلاق است، آبی که در کوزه خودمان است ولی ما لب تشنه داریم در گرد جهان میگردیم که تشنگی و عطشمان را رفع کنیم. چیزی که همه انبیا و اولیا آمدند تا آن را به بشر یاد دهند «یُزَّکیهِم و یُعَلِّمهِم»، همین معنویت و اخلاق است.
انواع مشکلات
مشکلاتی که در زندگی انسان پیش میآید، دو دسته است: یا ناشی از طبیعت زندگی است یا ناشی از ایرادات و اشکالاتی است که انسان دارد. به عبارت دیگر مشکلات یا طبیعی و برای طبیعت زندگی است یا غیرطبیعی و برای رفتارهایی است که خود انسان آن را تولید میکند.
مثلاً شما با یک تیم کوهنوردی به کوه میروید. در کوهنوردی فرازها و فرودها، درهها، سردیها، گرمیها و... وجود دارد، ممکن است زخمی یا مریض شوید و یا خستگیهای مفرطی به انسان عارض شود، اینها، [مشکلات] طبیعی کوهنوردی است، این مشکلات سازنده است.
گاهی مشکلات کوهنوردی، غیرطبیعی است، مثلاً شما تنبلی کنید، اراده ضعیف داشته باشید، برنامهریزی نکنید یا اعضای تیم هماهنگ نباشند، این ها مشکلات غیرطبیعی است. اینها را خودتان به وجود آوردید. صبر بر این مشکلات هم از سر ناچاری است، هم اینکه نوعاً از این صبر منفعتی نمیبرید.
راهکار مقابله در برابر مشکلات طبیعی
مشکلاتی که در زندگی انسان است گاهی مشکلات طبیعی زندگی انسان است. همین مریضیهایی که اتفاق میافتد. معاشرتهایی که داریم، همه که خوش اخلاق نیستند، بالاخره در جامعه، برخوردهایی با شما میشود که ناراحت میشوید. در این موارد باید صبر کنید. صبر بر این مشکلات، اجر دارد. خدای متعال برای این مشکلات و صبر بر این آنها حساب باز کرده است. در یک روایت میفرماید: «عِنْدَ تَعَاقُبِ اَلشَّدَائِدِ تَظْهَرُ فَضَائِلُ اَلْإِنْسَانِ»[1]، وقتی مشکلات در زندگی بروز و ظهور پیدا میکند و شدید میشود، فضائل آدمها معلوم میشود. معلوم میشود چه کسانی خودساختهاند و صبورند! چه کسانی سنگیناند و وزیناند! چه کسانی سبکاند! چه کسانی بی تجربه اند و رفتارهای نامناسب می کنند؟ لذا خیلی از سختی هایی که در زندگی روزمره میبینیم برای همین است که خدا می خواهد خودتان را به خودتان نشان بدهد.
اجر صبر بر آزار و اذیتهای خانوادگی
امام صادق (ع) میفرماید: از پدرم شنیدم: « إِنِّي لَأَصْبِرُ مِنْ غُلاَمِي هَذَا وَ مِنْ أَهْلِي عَلَى مَا هُوَ أَمَرُّ مِنَ اَلْحَنْظَلِ»[2]. حضرت فرمودند من گاهی بر کارهایی صبر کردم که غلامم و بعضی از اهل خانوادهام انجام میدهند که آن کارها از حنظل برای من تلختر بوده است. حضرت بر آزار و مشکلات خانوادگی، بر آزار یک غلام (با اینکه غلام زیردست اوست) صبر کردند.
بعد در ادامه میفرمایند: « إِنَّهُ مَنْ صَبَرَ نَالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَةَ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ وَ دَرَجَةَ اَلشَّهِيدِ اَلَّذِي قَدْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ قُدَّامَ مُحَمّدٍ(ص)»[3]، برای اینکه انسان وقتی صبر میکند به درجه انسان دائم الصُوم و الصلوه، کسی که روزها را به روزه و شبها را برای عبادت قیام کرده، میرسد، به درجه شهیدی که در مقابل رسولالله شمشیر زده و بعد شهید شده است، میرسد.
صبر بر اذیتها و آزارهای خانوادگی انسان را به چنین مقامی میرساند. اینکه میگوییم صبر، صبر یعنی آن رفتارِ منفی را تحمل کنید و واکنش منفی در مقابل آن نداشته باشید، یعنی در مقابل هر بدی، بدی تحویل ندهید و صبر کنید. این را میگویند صبر. معنویت و اخلاق، مشکلات را منهدم میکند و انسان را به چنین جایگاهی میرساند. شمایی که دوست داری شهید شوی، همین را انجام بده، بعد معلوم میشود میتوانی بقیه راه را هم بروی یا نه.
مشکلات دستساز!
یک بخش از مشکلات هم دستساز خود توست. یعنی یکسری ویژگیها و اخلاق های بدی داری که به خاطر آنها دائم بد می آوری، مثلاً اهل برنامهریزی و فکر نیستی، دائم خراب میکنی، خب قبلش فکرش کن! یا حرف میزنی یک عده را نارحت میکنی، بعد پشیمان میشوی، خب اول فکر کن بعد حرف بزن. بیتدبیر هستی، بلد نبودی اما وارد فلان کار اقتصادی شدی، حالا ورشکست شدی، ضرر کردی! این بلا را خودت سر خودت آوردی، باید میرفتی یاد بگیری.
یا وارد زندگی شدی، زندگی [مشترک] خودش مشکلات طبیعی دارد، یک سری اختلافات طبیعی بین دو نفر وجود دارد. مشکلات غیرطبیعیاش این است که تو صبر و تحمل نداری، غرورت بالاست، به خاطر غرورت دعوا می شود. دو طرف به خاطر تکبرها و منّیتها و چشمو همچشمیها دائم با هم بحث و دعوا دارند و اصلاً این زندگی غیرطبیعی میشود! اینها را خودت درست کرد. صبر بر این مشکلات، اجر ندارد، فقط زجر دارد. ولی اگر صبر نکنی بدتر میشود، باید صبر کنی و تحمل کنی، منتها صبر عاقلانه.
انسان غوطهور در رنجها
همه مشکلات قابل حل است، هم مشکلاتی که آدم به دست خودش بوجود می آورد و هم برای کاهش آلام مشکلات طبیعی زندگی راه حل وجود دارد. راه حل آن، معنویت و اخلاق الهی است، این را باید بفهمیم والا زندگی اینگونه است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ»[4]. خدا اتمام حجت کرده و فرموده اصلاً ما انسان را در سختی و رنج آفریدیم. «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ». ای انسان تو در مسیر رفتن و برگشتن به سمت خدا، در رنجها غوطه ور هستی لذا زندگی دنیا بدون رنج نمیشود.
رسول خدا(ص) می فرمایند: «مَنْ طَلَبَ مَا لَمْ يُخْلَقْ أَتْعَبَ نَفْسَهُ وَ لَمْ يُرْزَقْ..»[5]. هرکس چیزی را بخواهد که خدا خلق نکرده، خودش را به سختی میاندازد، به آن هم نمی رسد. همه تعجب کردند. گفتند: یا رسول الله! چه چیزی خلق نشده که ما خودمان را برایش مب سختی میاندازیم؟ حضرت فرمودند: «اَلرَّاحَةُ فِي اَلدُّنْيَا»، راحتی در دنیا خلق نشده.
راه حل آلام و رنجهای انسان؟
پس ما در رنج هستیم. حالا چه کار کنیم که این رنج و آلام از بین برود یا کم بشود و ما به مقصد برسیم؟ خدا، معنویت و اخلاق. بازگشت بشر به سمت خدا. اگر کسی در این بین، زیر چتر خدا قرار گرفت و با پذیرفتن قوانین الهی و اخلاق الهی تحت حمایت الهی رفت، چه اتفاق میافتد؟ رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ ذَاقَ طَعْمَ اَلْبَلاَءِ تَحْتَ سِرِّ حِفْظِ اَللَّهِ لَهُ تَلَذَّذَ بِهِ أَكْثَرَ مِنْ تَلَذُّذِهِ بِالنِّعْمَةِ وَ اِشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ»[6]، یک لذتی از همین سختیها میچشد که مردم از نعمتهایی که در دست دارند، نمیچشند و اینقدر مشتاق سختیها و بلاها میشود که وقتی بلا نمیآید میگوید چه شده امروز خبری نبود! امروز یادی از ما نکرد!
همان داستان لیلی و مجنون که همه در خیمه لیلی صف بسته بودند، شیر بگیرند. نوبت مجنون که شد لیلی ظرفش را شکست. همه مسخرهاش کردند که اینقدر توی صف معطل ماندی آخرش ظرف تو را شکست. مجنون هم گفت: اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی! بقیه را میخواست رد کند، من را معطل کرد [چون نمیخواست رد کند]. خدا اگر معطل و گرفتارت میکند، «أَحَبَّ عَبْدًا ابْتَلاهُ لِيَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ»[7]، گاهی خدا بندهاش را مبتلا میکند تا توجهاش را بیشتر کند. اذا احبّ الله عبداً...
اینکه میفرماید مشتاق مصیبتها و سختیها میشود «لِأَنَّ تَحْتَ نِيرَانِ اَلْبَلاَءِ وَ اَلْمِحْنَةِ أَنْوَارَ اَلنِّعْمَةِ»[8]، برای اینکه زیر خروارهایی مشکلات، گنجهایی از نعمتها و لذتها پیدا کرده است. امام سجاد(ع) فرمودند: در روز عاشورا وقتی به چهرههای امام حسین(ع) و جمعی از اصحاب حضرت نگاه میکردید، بشاش و برافروخته بودند، بدنهایشان آرام بدون لرزش و استرس بود و روانهایشان آسوده بود. چگونه میشود انسان این قدر قدرت پیدا کند؟ با معنویت و اخلاق.
معنویت و ایمان چیست؟
معنویت، ایمان به پیامبر خدا و ائمه معصومین(ع) است. ایمان به آخرت، ایمان به قرآن، ایمان به ملائکه الله، ایمان به آنچه خدا به آن امر کرده، است. اگر انسان اینها را باور کند، مؤمن شده است. کسیکه به قیامت و حسابوکتاب و عدل الهی باور دارد حالش چگونه است!؟ در مجالس امام حسین(ع) ملائکةالله هستند و خادم هستند، دو تا ملک روی شانههایمان هستند که اعمال ما را مینویسند، اگر این باور اتفاق بیفتد خلوت و جلوت ما چگونه میشود! حال همه خوب میشود، همه چیز درست میشود.
پشت سر ایمان، عمل صالح است. عمل صالح هم در کنار ایمان لازم است. اگر کسی واقعاً مؤمن باشد، عملش درست میشود. بنابراین معنویت به معنای ایمان جامع و کامل و اخلاق به معنای عمل صالح و تقوا میباشد. وقتی اخلاق شما درست شد، به تقوا هم میرسید. اگر انسان این مسیر را طی کند، تمام مشکلاتش حل میشود؛ به این معنا که اگر مشکلی برای او باقی بماند، برایش سخت نیست، چون این مشکل را وسیلهای برای تقرب به خدا میداند.
چه کسی لذت واقعی را از زندگی برد؟
ما باید سبک زندگیمان را تغییر دهیم، تا بتوانیم از زندگی لذت ببریم. همه آنهایی که [از خدا دورند و] ادعا میکنند لذت میبرند، دروغ میگویند. به استناد آیات قرآن و روایات لذت واقعی را کسی میبرد که عبد خدا شود! اگر عبد خدا شدید، از زندگی مادی و معنوی لذت خواهید برد؛ لذتهایی که ثروتمندان به خواب هم نمیبینند.
برای اینکه به عبودیت خدا برسیم، باید ابتدا معرفت به خدا پیدا کنیم. برای اینکه خدا را بشناسیم، باید درون و بیرون خودمان را بشناسیم و برای شناخت درون خود، باید در هر سه بُعد جسمی، روحی و نفسی از خودمان شناخت داشته باشیم. جسم انسان، منشأ غرائز است، بنابراین اگر بخواهیم جسم خود محافظت کنیم، باید علم احکام را بدانیم. روح انسان نیز منشأ فطرت است و اگر بخواهیم روح را پاک نگه داریم، باید علم عقائد را فرا بگیریم. نفس نیز منشأ همه بدیهای درونی ماست، بنابراین باید علم اخلاق را بدانیم و عمل کنیم تا از او آسیبی به ما نرسد.
انسان و عوالمی که با آن ارتباط دارد
وقتی بخواهیم اخلاق خود را اصلاح کنیم، با عالم بیرون مواجهیم؛ بنابراین باید اخلاق فردی خود را اصلاح کنیم. به عبارت دیگر اگر در هنگام سختیها صبر کنیم، معلوم میشود صبر درونی داریم. اگر در خانواده بر رفتارهای بد اطرافیان صبر کنیم، یعنی اینکه صبر خانوادگی هم داریم. اگر در جامعه بر رفتارهای دیگران صبر کنیم و حسادت نداشته باشیم، یعنی صبر اجتماعی هم داریم.
اگر کسی اخلاق فردی درستی نداشته باشد، نمیتواند وارد اجتماع شود و وقتی وارد اجتماع شد، اخلاقی لازم دارد که اگر آن اخلاق اجتماعی را هم نداشته باشد، موفق نمیشود تا تزکیه نفس کند و به تعالی برسد.
بعد از عالم درون، انسان با عالم بیرون هم ارتباط دارد که شامل ارتباط با خدا، ارتباط با سایر انسانها و ارتباط با طبیعت و حیوانات است. انسان ابتدا باید ارتباط با خودش را در سه بُعد جسم و روح و نفس درست کند، در بیرون هم اخلاق اجتماعی داشته باشد. در مورد اخلاق اجتماعی کمتر صحبت شده است. بسیاری از اختلافات در خانواده و اجتماع، به این دلیل است که ما اخلاق اجتماعی را رعایت نمیکنیم. ما در اسلام برای تمام لایههای اجتماع اخلاق داریم ولی رعایت نمیکنیم، بعد هم میگوییم چرا اسلام جواب نمیدهد؟!
کسی اگر مؤمن واقعی باشد، بیشتر از هر کسی در این عالم، اهل رعایت حقوق بشر، حقوق حیوانات، حقوق طبیعت و... است. انسان مؤمن در عین حالی که بعضی حیوانات را نجس میداند و گوشت برخی را حرام، ولی محبتی که به حیوانات دارد و حقوقشان را رعایت میکند، بسیار بیشتر از کسانی است که سگ بغل میکنند و با آن ازدواج میکنند! اگر انسان اخلاق را در ارتباط با خود و در ارتباط با عوالم چهارگانه بیرون درست نکند، وقتی به در خانه خدا میرود، خدا بندهای را میبیند که حقوق همه را ضایع کرده و با هیچ موجودی حتی خودش رابطه درستی نداشته حالا آمده با او رابطه برقرار کند.
معنویت و اخلاق راه حل همه مشکلات زندگی فردی و اجتماعی است. بعضی از ویژگیهای اخلاقی باعث می شود انسان به آرامش و لذت از زندگی برسد، همانطور که وقتی کسی عاشق رسیدن به قلّه است، از همه سختیهای مسیر هم لذت میبرد و هزار دفعه این مسیر را میرود، کسی هم که به لذت عبودیت خدا برسد، هر چه هم سختی بکشد، باز مسیر عبودیت خدا را ادامه میدهد، چون لذت میبرد و اصلاً نمیتواند ببینید که بقیه آن مسیر را نمیرود. عبودیت خدا، یک کتاب رُمان جذاب دیوانهکنندهای است که اگر باز کردی بخوانی، تا آخرش را میخوانی. ما هنوز این کتاب را باز هم نکردیم، فقط جلدش ما را جذب کرده.
بهای خون سیدالشهدا(ع)، اصلاح جامعه است
هدف از جریان عاشورا این نبوده است که امام حسین(ع) و اهلبیت پیامبر(ص) فدا شوند، تا ما اشک بریزیم و بخشیده شویم! هدف این بوده که مؤمنین به واسطه محبت سیدالشهداء(ع) اصلاح شوند. این بهای خون اباعبدالله(ع) است و ما باید با خون سیدالشهداء(ع) عالَم را اصلاح کنیم. امام خمینی(ره) توانست با امام حسین(ع) انقلاب کند و طاغوت را سرنگون کند.
امت به بیراهه رفت که سیدالشهداء(ع) به قتلگاه کشانده شد و قریب به هزار و چهارصد سال است اسلام با همین مجالس و فریادها و اشکها زنده مانده است. جریان کربلا اتفاق افتاد تا امروز روضهها برپا شود و عالمان دینی بیاند و در قالب این مجالس برای مردم احکام و حدیث بگویند تا مردم دینشناس شوند و بعد بر مصائب اهلبیت(ع) گریه کنند تا مغرور نشوند. هم معارف دین، هم اشک و هم سینهزنی و هر کس هم که بخواهد یکی از آنها را جدا کند، عمداً یا سهواً با اهلبیت(ع)، دشمنی کرده است!
سفیر مورد وثوق امام
مردم کوفه هجدههزار نامه دعوت برای امام حسین(ع) فرستاده بودند! امام خطاب به مردم کوفه نامه نوشتند و فرمودند: «برادر، پسرعمو و کسی که مورد وثوق من است مسلمبنعقیل را به سوی شما فرستادم». در ادامه نامه حضرت نوشتند: اگر مسلم برای من نوشت که شما بر عهد خود هستید، من به طرف شما میآیم! مسلمبنعقیل(ع) به امر امام وارد کوفه شد. بزرگان دنیاپرست و دمدمی مزاج کوفه دور حضرت را گرفتند و رجزها خواندند. مسلمبن عقیل هم مانند هرکس دیگری مأمور به ظاهر بود، نمیتوانست نامه بنویسد و به امام بگوید اینها میگویند بر عهد خود هستند ولی شما نیا! در این صورت تاریخ چه قضاوتی میکرد؟!
به هر حال مردم و بزرگان با مسلم بیعت کردند و مسلم نامهای به امام نوشت که بیایید. وقتی ابنزیاد وارد کوفه شد، همه مردم از اطراف مسلم پراکنده شدند. مسلم وقتی بیوفایی مردم را دید، به خانه هانیبنعروه(ره) رفت که از شیعیان پای کار بود. ابن زیاد از طریق جاسوسان باخبر شده بود و به بهانه عیادت از هانی که بیمار بود، با عده زیادی سرباز وارد خانه او شد. هانی هم به مسلم گفته بود که در وقت مناسب من اشاره میکنم و شما وارد شوید و کار ابنزیاد را تمام کنید تا عالم اسلام را از دست این خبیث نجات دهید. اما هر چه اشاره کرد، مسلم نیامد! ببینید تقوا، معنویت و اخلاق چقدر مهم است! مسلم بیرون نیامد و ابنزیاد سالم برگشت.
چرا مسلمبنعقیل ابن زیاد را نکُشت؟!
اینکه چرا مسلم، ابن زیاد را نکشت، دلایل مختلفی ذکر کردهاند. احادیثی از پیامبر(ص) و معصومین(ع) داریم که اسلام اجازه مکر و فریب نمیدهد. هر چند ابنزیاد دشمن و فاسق است، اما اکنون در خانه هانی مهمان است و مهمان در امان است. اسلام میگوید: ولو کافر فاجر مهمان شما شد، حق کشتن او را ندارید! اسلام با فریبکاری مخالف است، تنها در میدان جنگ اجازه فریب داده شده است. اگر مسلم مهمان را میکشت، از دایره اصحاب عظمی سیدالشهداء(ع) خارج میشد. مگر امکان دارد مسلمبنعقیل(ع) کاری خلاف امر پیامبر(ع) انجام دهد؟! ضمن اینکه حتی اگر مسلم، ابن زیاد را ترور هم میکرد، هیچ تضمینی نبود که شرایط تغییر کند. چون ابنزیاد بزرگان فرقههای مختلف را با زر و سیم خریده بود و معلوم نبود اوضاع به نفع سیدالشهداء(ع) تمام میشد.
شهادت حضرت مسلم(ع)
مسلم به خانه پیرزنی به نام «طوعه» رفت. وقتی سربازان خانه این پیرزن را محاصره کردند، مسلم از خانه او بیرون آمد تا به او و خانهاش آسیبی نرسد. این حد از اخلاق و انصاف باعث شده است امام حسین(ع) به مسلم افتخار کنند. لحظات آخر برای جناب مسلم بسیار سنگین بود. فرزندانش را سپرده بود و معلوم نبود بعد از او چه بلایی بر سرشان میآید، خودش خسته و غریب، تشنه... اشک در چشمانش حلقه زده بود! در این حال ابنمرجانه به او طعنه زد که باید هم اشک بریزی! مسلم سرش را بالا آورد و گفت: به خدا قسم برای خودم گریه نمیکنم، برای آقایی گریه میکنم که به نامه من اعتماد کرده و با زن و فرزندش به سوی شما میآید! مسلم را از بالای دارالعماره کوفه به پایین انداختند و به شهادت رسید. جنازه مطهرش را به اسب بستند و در کوچههای کوفه چرخاندند تا عبرتی برای طرفداران حسین(ع) شود.
چه چیزی باعث میشود انسان اینقدر مقاوم باشد؟! معنویت و اخلاق!
[1]. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 454.
[2]. وسائل الشیعة، ج 1، ص 131.
[3]. همان.
[4]. بلد، 4.
[5]. قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَنْ طَلَبَ مَا لَمْ يُخْلَقْ أَتْعَبَ نَفْسَهُ وَ لَمْ يُرْزَقْ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا اَلَّذِي لَمْ يُخْلَقْ قَالَ اَلرَّاحَةُ فِي اَلدُّنْيَا وَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى مَنْ أَحَبَّنِي فَأَرْزُقُهُ اَلْكَفَافَ وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَأُكْثِرُ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ .جامع الأخبار، ج 1، صفحه 184.
[6]. مصباح الشريعه، جلد 1، صفحه 183.
[7]. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۸۳.
[8]. همان.