متن مداحی شهادت حضرت زینب سلام الله علیها95_روضه_آرامش حقیقی
ارامش حقیقی چشم انتظار ها
صبری بده به سینه ما بی قرار ها
این جمعه هم نیامدی اقا سر قرار
پایان نمیدهی به قرار و مدار ها
این امتحان ماست که با سختی فراق
سنجیده می شوند تمام عیار ها
ما دل شکسته ایم و دلت را شکسته ایم
شرمنده ایم از غم این انکسار ها
یک ماه و نیم که اماده ام کنی
ای مقتدای هر شب شب زنده دار ها
دنیای ما پر است از امال و ارزو
اقا نجاتمان بده از این حصار ها
سرشت ما همه از خاک کربلاست
اقا عنایتی به حسینی تبار ها
امشب دوباره در طلب زینبیه ایم
پروازمان بده به سوی همجوار ها
از ما مدافعان حرم انتخاب کن
ما را بده لیاقت ان سر به دار ها
**************
صدات و میشناسم داری میای پیشم
نذار دم اخر دوباره تنها شم
حالا دیگه من دلی ندارم
دلم کنارت مونده
سر تو شیکست دلم و شیکست
اون نیزه وا مونده
تو گوشمه بازم صدای فریادم
لحظه گودال نمیره از یادم
خودم دیدم قاتل از کینه لبریزه
تنت توی صحرا سرت روی نیزه
صدای من و همه شنیدن
بالای سرت داداش
من و میزدن تو غصه نخور
فدای سرت داداش
غریب مادر
*****************
من زینبم که زخمی بغض و بهانه ام
مضمون سرخ یک غزل عاشقانه ام
من روضه خوان حمله صد تازیانه ام
پروانه ام که سوخته ام کنج خانه ام
دستان درد ارزویم را به باد داد
یک اه سرد ارزویم را به باد داد
پاییز شد هوای بهاری که داشتم
بر باد رفت دار و نداری که داشتم
پرپر شدند ایل و تباری که داشتم
ماندند کربلا کس و کاری که داشتم
دستان روزگار مرا بی حسین کرد
من را اسیر داغ شه عالمین کرد
من بودم و عزای بیایان کربلا
بچه یتیم های پریشان کربلا
بر روی نیزه ها سر عطشان کربلا
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
با یاد زخم های تنش گریه می کنم
هر شب برای پیروهنش گریه می کنم
یادم نمیرود که دل از غصه ها گرفت
شلاق هایشان به تنم بی هوا گرفت
دیدم که چکمه ای به روی سینه پا گرفت
یک خنجر شکسته حسین مرا گرفت
دیدم سرش جدا شد و باور نداشتم
جای حسین کاش که من سر نداشتم
حالا عزای زخم تنت قاتلم شده
کابوس دست و پا زدنت قاتلم شده
خون لخته های در دهنت قاتلم شده
با نیزه زیر و رو شدنت قاتلم شده
یادم نرفته خاطره گوشواره را
گودال و ازدحام و تنی پاره پاره را
بعد از وداع بود که روزم سیاه شد
عباسمان که رفت حرم بی پناه شد
با تازیانه ها بدنم راه راه شد
با من هر انچه شد وسط قتلگاه شد
با اینکه روزگار به غارت مرا سپرد
دست کسی و لی به پر معجرم نخورد
از هم گسست بعد تو شیرازه ام حسین
انگار داغدار غمی تازه ام حسین
من در غمت شریک و هم اندازه ام حسین
مجروع سنگ خورده دروازه ام حسین
میرفت بعد غربت صحرای کربلا
نیمی ز من به ناقه و نیمی به نیزه ها
*******
غریب رو نیزه اصلا خبر داری
که دخترت دق کرد با گریه و زاری
تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند
اونی که تو گودال با پا برت گردوند
از رو بلندی خودم میدیدم
با نیزه اومد گودال
با نیزه میزد به پیکر تو
میرفتی هر دم از حال
غریب مادر
*******
تو رفتی زجر اومد خون به دل ما شد
تازه غریبیمون دوباره معنا شد
از گوش اطفالت گوشواره دزدیدن
ما گریه می کردیم اونا میخندیدن
بعد اسارت رو دستای من
رد طناب وای وای
سوالم اینه مگه جای من
بزم شرابه وای وای
غریب مادر
***********
تو دستای قاتل مونده رد خونت
خودم میدیدم که شکسته دندونت
اشکای من واسه یه داغ سنگینه
اگه زمینگیرم دلیل اون اینه
او می کشید و من می کشیدم
من ناله قاتل خنجر
او می برید و من می بریدم
من از حسین دل اون سر