این روز ها نگاه تو از خون دل تر است
گویا دلت حسینیه ی اشک مادر است
شال عزا دوباره نشسته به دوش تو
شالت اگرچه سوخته از آتش در است
گلبرگ های گونه ی شبنم گرفته است
زخمی شکسته نیلی چون یاس پرپر است
ای وارث تمامی غم های اهل بیت
این روزها غریبی تو مثل حیدر است
چون دیده ام تو را سلامت نداده ام
یا تو سلام کرده ای و گوش من کر است
مردن میان روضه اگرچه سعادت است
در روضه های فاطمیه باز بهتر است
زیرا که اشک یک شب این فاطمیه ها
با گریه ی تمام محرم برابر است
حالا بیا و روضه بخوان آتشم بزن
چشمم به ناله ی تو یک وای مادر است
یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند؟
وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است
در چشم مردم رتبه ی حیدر عوض شد
بعد از پیمبر شهر پیغمبر عوض شد
تاوان فتح قلعه را آخر گرفتند
لشکر همان لشکر فقط خیبر عوض شد
هجمه که آورد یاعلی می گفت
اما با سقط بچه ناله ی مادر عوض شد
وقتی صدا زد فضه را زینب به خود گفت
چی شد که جای خادم و دختر عوض شد؟
در خانه ی نه ساله تغیرات خوب است
...
از سمت داخل باز می شد قبلا اما
پا خورد و جهت آخر عوض شد
تا میخ شد هم دست با دود و فرو رفت
شکل تلفظ کردنش دیگر عوض شد
در خانه ی نه ساله تغیرات خوب است
خونش چنان پاشید رنگ در عوض شد
از خانه دنبال علی تا کوچه ها رفت
میدان عوض شد لاجرم سنگر عوض شد
هی قنفذ آمد هی مغیره این زد آن زد
دائم فقط جای بد و بدتر عوض شد
یک بار دست و سینه و پهلو شکستند
صد بار رنگ صورت حیدر عوض شد
شمشیر چون بالا سر مولا گرفتند
روضه مسیرش تا لب خنجر عوض شد