عشق یعنی:
نگاه یار
به محض اینکه نگاه زهیر عثمانی مذهب بر امام افتاد به واسطهی پیامی که از طرف امام بر او رسیده است. پس از صحبت با امام، دستور داد همه خیمههایش را بر کنند و کنار خیمههای امام ببرند.
آقا جان!
ما را هم راه بده. کی نوبت ما میشود. (کی میشود با شهادت پیش تو بیاییم آقا جان!)
ورود به سرزمین کربلا
سؤال کردم اسم این سرزمین چیست؟
پیرمردی سالخورده، ابروان روی چشم آمده جواب داد: نام این سرزمین ماریه است، به اینجا نینوا هم میگویند و ... بعضی اینجا را کربلا میگویند.
سیدالشهداء تا نام کربلا را شنید فرمود:
«اَلّهُمََّ اِنّی اَعُوذُ بکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلاءِ»
(عباسم!)
به همهی یاران بگویید، شترها را بخوابانند. زن و بچهها را آرام از شترها پیاده کنند.
مواظب باشید بچّهها از بالای شترها نیفتند.
(همانطور که امام صادق (ع) فرمود: به زبان خودتان و ... ذکر مصیبت بخوانید. ما هم به زبان و رسم خود اینطور میگوییم)
اگر مردی در کاروان باشد که مَحرَم باشد به طور معمول اینطور است که بچّهها را بغل کرده و از مرکب پیاده میکند.
لذا آقا اباالفضل (ع) یک یک بچّهها را در بغل گرفته و آرام پیاده میکند.
من نمیایم برون از محملم
چون گرفته ای حسین جانم این دلم
آخر ای نور دل اهل یقین
من چگونه پا نهم بر این زمین
از مدینه تا به مکّه تاکنون
همچو شمعی آب گشتم از درون
این زمین آتش به دل افکنده است
آنچه بر لب نآید اینجا خنده است
خاک اینجا بوی ماتم میدهد
بوی هجران، بویی از غم میدهد
ترسم این خاک پر از درد و مِحَن
در بغل گیرد تنت را بیکفن
وعدهگاه غربت
(شاید همه گفتند که:) این سرزمین چه سرزمینی است؟
از وقتی که آمدیم دل ما بیشتر میطپد و التهاب و پریشانی ...
خبر آورند که پس از نصب خیمهها، حال زینب (س) دگرگون شده است.
ابی عبدالله (ع) آمد خدمت خواهر، دید که خواهر سر بر عمود خیمه گذاشته و
گریه میکند.
صدا زد: داداش! این سرزمین چه سرزمینی است؟
فرمود: خواهرم!
اینجا همان جایی است که جدّم پیغمبر (ص) فرمود و ...
اینجا همان جایی است که خواب دیدی (در دوران کودکی) و رفتی پیش جدّ ما رسولالله (ص) و خواب خویش را گفتی که:
دیدم طوفانی شد و من میان صحرا یکّه و تنها (به این طرف و آن طرف میافتادم) در آنجا درخت عظیمی را دیدم، از هیبت آن طوفان خود را به درخت عظیم رساندم ... دیدم این درخت شکست (درخت از ریشه کنده شد) من خود را به یک شاخهی محکمی آویختم، باد آن شاخه را در هم شکست، به شاخهی دیگر ملحق شدم، او را هم در هم شکست در آن حال به دو شاخه که به هم اتصال داشت، خود را به آن چسباندم. از شدّت وزیدن باد، آن دو شاخه هم شکست و نابود گردید. من وحشتزده از خواب بیدار شدم.
پیغمبر فرمود: زینب جان!
بعد از اینکه من و بابای تو و مادرت از دنیا رفتیم و حسن تو هم کشته شد به کربلا میروی، آخرین شاخه هم که شکشته میشود (یعنی ابی عبدالله (ع) وقتی به شهادت میرسد) تو تک و تنها در صحرای کربلا باقی میمانی و ... خواهر و برادر ساعتی کنار هم نشستند و گریه کردند و ...
ورود به کربلا
دشت غم دشت عطش دشت بلایی کربلا
سینه سوز و جانگذار و غم فزایی کربلا
جمعی از خوبان عالم را هدایت بر سر است
باز کن در دل برای عشق جایی کربلا
زود باشد کاروان در کوی تو منزل کند
میزبان حضرت خون خدایی کربلا
خیمههای عاشقان برپا شود در خاک تو
تو به حج عشق تصویر منایی کربلا
تو غریبه نیستی با آستان اهل بیت
آشنای زادة خیرالورایی کربلا
طور سینایی، کنی موسای عمرانی
طلب خضر امکانی پی آب بقایی کربلا
کعبة آل رسولی ثانی بیت الحرام
بعثت پاک حسینی را حرایی کربلا
آیة عشقی ولی هرگز نمیشد باورت
افکنی بین دو عاشق را جدایی کربلا
آه از روزی که زینب غرِق خون بیند تو را
که هم آغوش تن اهل ولایی کربلا
روز عاشورا که باغ فاطمه پرپر شود
همنوا با زینبش نغمه سرایی کربلا
آن زمان که دست عباس از بدن گردد
جدا میزبان مقدم خیرالنسایی کربلا
عصر عاشورا که آید قتلگاهت دیدنی است
عشق با خون میکند جلوه نمایی کربلا
کاش میگفتی که گلچین لاله را پرپر مکن
وای زین نامردمی و بی حیایی کربلا
میهمان را با لب عطشان چه قومی میکشد؟
وای از این کوفه و این بی وفایی کربلا
ای زمین ای ارض اقدس ای حریم کبریا
تا ابد با آل زهرا همنوایی کربلا
ورود به کربلا (2)
اشتر مران ای ساربان اینجا زمین کربلاست
آهسته ران آهسته ران اینجا زمین کربلاست
اینجا فضای نینواست مهمان سرای کبریاست
ما میهمان حق میزبان اینجا زمین کربلاست
اینجا شهادتگاه ماست اینجا زیارتگاه ماست
زهرا کند اینجا فغان اینجا زمین کربلاست
اینجا حریم انبیاست میعادگاه کبریاست
ای عاشقان ای عاشقان اینجا زمین کربلاست
اینجا شود اکبر فدا آن سو سرم از تن جدا
ای کاروان ای کاروان اینجا زمین کربلاست
بار گران از کف نهید اینجا شود قاسم شهید
اشتر مران ای ساربان اینجا زمین کربلاست
اینجا شود زینب اسیر در خاک و خون غلطد غدیر
جبریل گردد نوحه خوان اینجا زمین کربلاست
اینجا شود صبر امتحان با کودکان و نوجوان
اسلام گردد جاودان اینجا زمین کربلاست
اینجا شود خون ریخته حلقم به نی آویخته ای
اکبرم قرآن بخوان اینجا زمین کربلاست
اینجا به زیر بوتهها گل میکند بیتوتهها
گردند حیران دختران اینجا زمین کربلاست
غربت ثمر اینجا دهد مظلوم سر اینجا دهد
آتش رود بر آسمان اینجا زمین کربلاست
بر کودکان در بدر بر بانوان خون جگر
خورشید گردد سایبان اینجا زمین کربلاست