مناجات و روضه ابتدایی
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خدا بنده ای گنهکارم
تو بیا خسته از گناهم کن
خودم از حال خود خبر دارم
روسیاهم ولی نگاهم کن
زنده ام بی ثمر، ولی روزی
خاطراتم ز یاد خواهد رفت
پرده از کار من، تو برداری
آبرویم به باد خواهد رفت
آه از آن لحظه های شومی که
روی خود را سیاه می کردم
تو به حالم نگاه می کردی
پیش چشمت گناه می کردم
من از آن رحمتت خبر دارم
تو هم از غفلتم خبر داری
و دلیلِ خجالتم این است
که تو از خلوتم خبر داری
خسته از کینه و دو رویی ها
خسته از روزگار نیرنگم
تو به من خوب میرسی یا رب
من ولی با تو خوب میجنگم
همه یِ ناسپاسیت از من
همه دار و نداریم از تو
تو مرا میکِشی به سوی بهشت
من بدبخت فراریم از تو
تا نمازم برایِ غیر خداست
سجده هایم شبیه تفریح است
پیش رویم مسیر مرگ استُ
کوله بارم گناه و توجیه است
آنقدر غرقِ ظلمتِ نفسم
که دگر روی نور یادم نیست
گیرِ دنیای فانیم دیگر
انتظارِ ظهور، یادم نیست
آنقدر بی مرام بودم که
خود من هم نماند و ترکم کرد
همه رفتند، ولی در دنیا
این حسین بود و ماند و درکم کرد
او که آمد دوباره بنده شدم
او که آمد خدایی ام کرد
ویک محرم دل مرا سوزاند
اربعین کربلاییم کرد
وبعد از آن کار من شده گریه
مثل یک شمعِ خاموشم
همه شب های من، شب جمعه است
تا دخیل ضریح شش گوشم
دست من خالی از محرم بود
مادرش فاطمه پناهم شد
کمکم کن که چند شبِ دیگر
واردِ فاطمیه خواهم شد
کمکم کن که خوب گریه کنم
کمکم کن که سینه زن باشم
کمکم کن که مرثیه خوانِ
روضه ی مادر حسن باشم
مثل زینب، حسن کشید آه
و مثل قنفذ، مغیره بد میزد
یک نفر با غلاف و شمشیر
و یک نفر هم فقط لگد می زد