﷽
📜 #متن_اشعارروضه
•
تا که سائل میرسد بر در خجالت میکشد
چون که دیگر نیست آب آور خجالت میکشد
•
تا که او را فاطمه در خانه مینامید علی
زینبش میدید از حیدر خجالت میکشد
•
مادری کرده برای زینب اما باز هم
تا صدایش می کند مادر خجالت میکشد
•
کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید
دید پاشیده شده لشگر خجالت میکشد
•
مادر ساقی دشت کربلا با این مقام
از علی و آل او دیگر خجالت میکشد
•
مادر ماه است اما کاروان را دیده و
از نبود چند تا اختر خجالت میکشد
•
اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن
حضرت ام البنبن بدتر خجالت میکشد
•
صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین
رو گرفته با دو چشم تر خجالت میکشد
•
گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی
بیشتر از مادر اصغر خجالت میکشد
•
چار تا اولاد داده حضرت ام الادب
باز از اولاد پیغمبر خجالت میکشد
•
🔺شاعر : مهدی نظری
•
❇️ یکشنبه ۹۷.۱۱.۲۸