📿#روضه_پایانی
•
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد
که ناله از ته دل بین شعلهها میزد
•
نیاز داشت در آن لحظه مادرش باشد
که جای مادر خود فضه را صدا میزد
•
به صورتی که چشیدهاست هرم آتش را
عدو دوباره بر آن سیلی از جفا میزد
•
صدای یا ابتایش مدینه را لرزاند
چه آتشی به دل ختمالانبیا میزد؟
•
به هوش آمد و از محسنش خبر نگرفت
دلش فقط و فقط شور مرتضی میزد
•
به قول حضرت صادق :به کوچه هرکس بود
به هر چه داشت به ناموس کبریا میزد
•
مغیره از نفس افتاد ، غلاف سنگین بود
یکی نگفت که این بیحیا چرا میزد
•
دوباره در وسط کوچه بر زمین افتاد
گریز روضه خود را به کربلا میزد....
•
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
نهاد سر به روی خاک و نالهها میزد
•
یکی به پهلوی او نیزه از جفا میزد
یکی برآن تن مجروح با عصا میزد
•
صدای شیون زهرا به گوش می آمد
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد
•
به نیزه هم که سرش رفت، چشم او وا بود
گمان کنم که دلش شور خیمه را میزد
•
هنوز خشک نشد خون حنجرش، دشمن
شراره بر حرم آل مصطفی میزد
•
یکی به نیت غارت سکینه را میزد
به قصد کشت یکی هم رقیه را میزد
•
شاعر :عبدالحسین میرزایی
•
❇️ سحر جمعه ۹۷.۱۱.۱۹