📿#روضه_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
•
این شیرزن که اسوه بُوَد مثل مادرش
فرزانه است و زینب کبری است، خواهرش
•
در عصمت و عفاف بخوانش چو فاطمه
در منطق و کلام ببین مثل حیدرش
•
بیهوده نیست زینب صغری لقب گرفت
آتش گرفته خرمن دشمن ز آذرش
•
دشمن به کاخ هم نبُوَد در امان از او
با این که هست گوشهی ویرانه، سنگرش
•
این خطبه نیست، صاعقه خوانش که شعله زد
بر تار و پود هستیِ خصمِ برادرش
•
«کلثومِ» دل گرفته و یک کاروان اسیر
جز خواهرش نمانده کسی یار و یاورش
•
میگوید از شقایق و از لالهزارها
آن صحنهها هنوز بُوَد در برابرش
•
بر بوم سینههای پُر از سوز میکشد
تصویری از شکستن نخل تناورش
•
اشکش مدام میچکد از چشم روزگار
وقتی که یاد میکند او از صنوبرش