زینب که محبتش به دلها همه است
از شوق ولادتش به لب زمزمه است
تا دید جمال او پیمبر فرمود
یاللعجب انگار خود فاطمه است
السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهره والا
مثل آیینه ای تمام نما
روی تو شد خدیجه در زهرا
صدهزاران فرشته می خواهد
تا کشد ناز دختر مولا
گرد گهواره ات چه می بینم
لشکری صف کشیده از هاران
بال جبریل بالش سر تو
سایه بان تو قامت طوبی
همه در نوبت اند تا گیرند
بوسه از خاک زیر پای شما
ما گدایان پیش راه تو ایم
علیا حضرتا تصدقنا
به ما خرده نگیر
(در نماز شبت چه دید حسین که به تو گفت التماس دعا)
هر که آواره ی حسینت شد
در حریم تو می کند ماوا
صاحب درد السلام علیک
مادر هر مصیبت عظمی
جبرئیل دلم خبر داده
می شوی از حبیب خویش جدا
چه به روز تو می رود بانو
الامان الامان ز عاشورا
وای از خیمه های شعله ور و
آه از سرزمین کرب و بلا
بین گودال خیره خواهی شد
به گلویی که گشته منحورا
کاش دشمن کمی حیا می کرد
خرج میشد مصیبتت اینجا
بوی جسم حسین می آید
از چهل نعل تازه...
سر خود را بلند کن بنگر
سر نیزه سری رود...
(سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب)
او خواهر کوه و دختر دریا بود
او یاور آسمان و اختر ها بود
دژخیم به او گفت چه دیدی زینب
فرمود که هر چه دیده ام زیبا بود