هیئت فدائیان حضرت زینب(س)

۱۰ مهر ۱۳۹۹ 551 0 نظر

ای اهل حرم میر علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد

علمدار نیامد علمدار نیامد
ای هم‌سفـران مـاه بنـی هاشمیان کو؟

 

آرام دل و دیده و آرامش جان کو؟

آیینه‌ی عشق از پی دیدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد

دل‌هـای پریشـان شـده شیرازه ندارد
گنجـایش انـدوه و غـمِ تازه ندارد
دل خون شد و مجنون شد و دلدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد

آن گل که چمن عاشق بوسیدن او بود
آن ماه که ما را هوس دیدن او بود
صد بار به ما سر زد و این بار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد

برگـرد عمـو! دل هـوس آب نـدارد
امشب بـه خدا دیده‌ی ما خواب ندارد
ای پردگیـان محـرم اسـرار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد

 

 

(غزل)بس کن یزید/بس کن یزید شعله به هفت آسمان مزن بس کن یزید شعله به هفت آسمان مزن
دیگر نمک به زخم دل کودکان مزن

از سلسله کبود شده پیکرم ولی
زخمم بزن به پیکر و زخم زبان مزن

راس بریده گریه به حالِ سه ساله کرد
بس کن یزید طعنه به اشک روان مزن

این لب ترک ترک شده و سنگ خورده است
ای بی حیا دگر به لبش خیزران مزن

بس کن یزید دختر او نیمه جان شده
بردار چوب و در برِ این نیمه جان مزن

هرجاکه رفت سر،پیِ سر مادرش رسید
درپیش چشم مادر قامت کمان مزن

 

 

زبان حال حضرت زینب(س) -(دوچشمم غرق خون بودو نظربرطشت زرکردم) دوچشمم غرق خون بودو نظربرطشت زرکردم
توقرآن خواندی و من برلبان تو نظر کردم
گهی با دیدن لب های تو یاد حسن بودم
گهی دیدم سرت راغرق خون یاد پدر کردم
به امیدی که چشم بسته ات راوا کنی یکدم
دمادم دیده را لبریز از خون جگرکردم
درآن لحظه که دشمن چوب برلعل لبت می زد
گریبان چاک دادم ازغم تودیده ترکردم
اگربی طاقتی ازخود نشان دادم مکن منعم
که من ازبهر طفلان تواحساس خطر کردم
درآن جا شاهدم بودی چگونه خطبه ای خواندم
دل بیدادگر رابا کلامم شعله ور کردم
اگرجویای حال زینبت هستی خداداند
پس از تو لحظه هایم رابه آه و گریه سر کردم
قسم برآن «وفایی» کز تو دیدم در ره توحید
جهان را از وفا و ازقیامت با خبرکردم

 

 

 

دستی که سمتِ طشت طلا چوب می زند
چوبِ حراج بر غمِ ایوب می زند
پایِ سربریده ی خورشید مُلک ری
پیوسته حرفِ گندم مرغوب می زند
رویش سیاه! کاسه صبرم لبالب است
در کاخ شام،معجر زینب معذب است
بیهوده خسته می کند این چوب را یزید
این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است
تکلیفِ طشت واین همه باران چه می شود؟
پایانِ ماجرایِ اسیران چه می شود؟
گیرم حسین پاره ی قلبِ نبی نبود!
پس احترام قاری قرآن چه می شود؟
ای خیزران! عجول تر از خنجری چرا !؟
مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟
قرآن که خواند، شک به مسلمانیش نکن!
در انتظار معجزه ای دیگری چرا !؟
آهسته تر بزن! به پیمبر گناه نیست!
لب های سنگ خورده ی او روبراه نیست
داری درست جایِ

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیئت فدائیان حضرت زینب(س) می باشد.