تلخ تر از کربلا،داغ و عزای فاطمه
کوچه و در شد همان کرببلای فاطمه
العجل ای منتقم،یا ابن الحسن
ای شفا و التیام دردهای فاطمه
هر چه داریم از دعای مادر است
جان ناقابل فدای بچه های فاطمه
جنت حق زیر پای مادر است
جنت العلای ما در روضه های فاطمه
بندگی و نوکری یعنی ز عشق
دل شود مجنون و در بند ولای فاطمه
دل به این دنیا نمی بندد کسی
گر وجودش گشته باشد مبتلای فاطمه
من اسیرم ،مستمندم ،سائلم
هل اتی گفته برایم از صفای فاطمه
تا ابد از عشق او دم میزنم
حضرت حیدر ولی و مقتدای فاطمه
داغ زهرا غربت مولا علیست
عالمی حیران از این عشق و وفای فاطمه
من مسلمانم،مسلمان امیرالمومنین
مکتب حق خدا، تحت لوای فاطمه
سائل زهرا شدن هم نعمتی است
کل عالم سائل دولت سرای فاطمه
روز محشر من ندارم حسرتی
چون سیه پوشیده ام من در عزای فاطمه
بر در جنت شده حک این سخن
نوش جان هر کسی دارد ولای فاطمه
با او محب او محبم با عدویش دشمنم
اینچنین فرموده در قرآن خدای فاطمه
تا توانی بهر زهرا نوکری کن نوکری
چون رضای حق بود اندر رضای فاطمه
زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر
زندگی و هرچه دارم از عطای فاطمه
نوکری و عاشقی تنها به گفتن ها که نیست
باید این جانم شود آخر فدای فاطمه
مدح مادر رزق ما شد شکر حق
(عبد)این درگه شدم من از دعای فاطمه
-----------------------------------------------------------------------
علت هستیِ عالم ، نور برتر فاطمه است
بر تمام شیعیان معنایِ مادر فاطمه است
حجت حق بر تمام نور های مطلق است
شک ندارم آنکه باشد نورپرور،فاطمه است
خوانده ای تفسیر لولاک و جلال فاطمه
سِرّش اینجا،هم علی و هم پیمبر فاطمه است
ما نمی فهمیم زهرا و مقام و رتبه اش
همچو ذات حق تعالی،فوق باور فاطمه است
چادر مادر یهودی را مسلمان میکند
از همان اول ولایِ نور گستر فاطمه است
یک سرِ سوزن ز حبّ فاطمه یعنی بهشت
شافع فردای ما در بین محشر،فاطمه است
ذکر یا زهرا تمنایِ ملائک از خداست
ذکر شیرین بر لبِ فتّاحِ خیبر فاطمه است
قامت احمد به کوی فاطمه خم می شود
آیه ی تطهیر بر لب،شان اطهر فاطمه است
با اجازه وارد خانه شدن قولِ نبیست
یادگار مصطفی، نطق مکرر فاطمه است
عده ای کافر نبی کشتند و آنجا آمدند
آن غریبی که شده خونین و پرپر، فاطمه است
جرم زهرا ماندنِ پای علی بود و تمام
آمده بر کُشتنش انبوهِ لشکر فاطمه است
مادر ما باردار و با لگد زد بی حیا
در زجایش کنده شد،در زیر آن در فاطمه است
ناله زد مهدی کجایی، انتقام من بگیر
محسنم کشتند،این راویِ مضطر،فاطمه است
کربلا از کوچه ها و آن درِ سوزان رسید
داغ دار غارت خلخال و معجر فاطمه است
دست و پا میزد عزیز فاطمه در قتلگاه
نوحه خوان پیکر بی جان و بی سر فاطمه است
محسن شش ماهه ای اینجا میان خون نشست
در بلای کربلا محزونِ اصغر،فاطمه است
داغِ زهرا را فقط مهدی مداوا می کند
می رسد خیرِ کثیر،تفسیر کوثر فاطمه است
---------------------------------------------------------------------------------
دوباره زنده شدم با دعای مادرتان
قلم زدم و سرودم برای مادرتان
دوباره دفتر شعرم ستاره باران است
و شمس فاطمه بر روی جلد تابان است
دوباره کاغذ دفتر چه قدر نورانی است
دوباره چشم مدادم چه قدر بارانی است
دوباره خط نوشتن چه منجلی گشته
خوشا به حال دلم قافیه علی گشته
دوباره طبع سرودن شبیه قرآن است
و قطره قطره ی کوثر ملاک اوزان است
دوباره بغض عجیبی میان تلمیح است
دوباره بارش باران ، زمان تلمیح است
صدای ناله ی سردی میان یک کوچه
دوباره قامت ماه کمان یک کوچه
دوباره غارت حقّ و صدای یک سیلی
دوباره یاس سپیدی رخش شده نیلی
دوباره کاسه ی برگی به روی خاک زمین
و آن طرف گل زخمی به روی خاک زمین
دوباره شبنم برگی چکید در دلها
و نقش مقتل دل شد ندای وا امّاه
دوباره حمله ی گرگان به خانه ی احزان
دوباره کشتن یوسف به پشت درب آن
دوباره چشم مدادم شده یم خوناب
چو میخ را که سرود طاقتش دگر شد تاب
نفس برید و نشست و به پای فاطمه مُرد
میان روضه ی پهلو ، برای فاطمه مُرد
به روی قبر مدادم نوشته شد زهرا.
…ز غصه ی غم حیدر برید از دنیا
شاعر : امیر عباس علیپور