نور جهانگیر نبوّت رسید
عید بزرگ بشریّت رسید
عید خدا عید جهان وجود
عید قیام است و رکوع و سجود
عید رسول دو سرا آمده
منجی عالم ز حرا آمده
سیّد افلاک سلام علیک
خواجة لولاک سلام علیک
ای شده لبریز پیام خدا
بخوان، بخوان، بخوان به نام خدا
بخوان، بخوان ای به دو عالم علم
به نام آنکه آفریده قلم
بخوان که هستی به تو دارد نیاز
بخوان که خلقت به تو آرد نماز
بخوان که آغاز پیامآوری است
بخوان که پایان ستم گستری است
بخوان که نابودی نااهلهاست
بخوان که ناکامی بوجهلهاست
بخوان که توحید کشد ناز تو
بخوان که عدل است سر افراز تو
بخوان و خود را سپر سنگ کن
بخوان و رخساره ز خون رنگ کن
غار حرا نه، همه جا طور تو است
زمین و آسمان پر از نور تو است
نکته به نکته رو به رو مو به مو
آنچه که بایست بگویی بگو
بگو هو الحیّ و هو الهو، بگو
بگو خدا نیست به جز او، بگو
بگو همه خداپرستی کنید
ترک گناه و جهل و پستی کنید
بگو بتان دم از خدا میزنند
خدا، خدا، خدا صدا میزنند
بگو ندای من ندای خداست
بگو که این صدا صدای خداست
بگو که توحید نجات شماست
بگو که اسلام حیات شماست
ما به تو حکم ازلی دادهایم
ما به تو قرآن و علی دادهایم
قلب تو از تابش ما منجلی است
پیش تو ما، پشت سر تو علی است
حبیب ما تو اول و آخری
تو بر پیمبران پیامآوری
بعد تو پیغامبری نیست نیست
حکم و کتاب دگری نیست نیست
ای ز تو انبیا همه سر بلند
کیست که بعد از تو کند سر بلند
اگر چه بر پیمبران خاتمی
پیشتر از عالمی و آدمی
تو از تمام انبیا برتری
تو یک پیمبر علی پروری
طلعت تو شمع ره انبیاست
وزیر تو پادشه انبیاست
کیست علی روح در آغوش تو
کیست علی بتشکن دوش تو
کیست علی، علی است، ما را ولی
کیست علی، علی است تو، تو علی
علی بود تمام تفسیر تو
علی است شیر ما و شمشیر تو
جسم تو و جان تو یعنی علی
تمام قرآن تو یعنی علی
ساقه پیکان تو در شست اوست
دست ید اللهی ما دست اوست
خیل ملک محو جلال تو اند
شیفته صوت بلال تو اند
بوذر و مقداد مسلمان تو است
جنّت ما عاشق سلمان تو است
مهر به درگاه تو باشد مقیم
ماه به انگشت تو گردد دو نیم
هر نفس پاک تو تکبیر ماست
حیدر خیبر شکنت شیر ماست
روح بشر تشنه تعلیم تو است
خلقت ما یکسره تسلیم تو است
خیز و به جان و تن عالم بدم
در نفس خسته میثم بدم
---------------------
الا محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم»
بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم
بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم
بخوان که پیشتر و برتری تـو از آدم
بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم
بخوان که هر سخن توست آیتی محکم
بخوان به نام خدایی که آفرید تو را
بخوان بنام کریمی که برگزید تو را
الا که سیطرۀ کفر از این خبر شکند
صف سپاه شب از نیزۀ سحر شکند
اگر چه کوه بوَد خصم را کمر شکند
به تیغ عدل تو بازوی زور و زر شکند
تبر به دست، بتان را به یکدگر شکند
کمان گرفته ز بوجهلِ فتنه سر شکند
خبر دهید که دیو غرور و مستی مُرد
رسید لشکر توحید و بت پرستی مُرد
محمد ای دو جهان زیر بار منت تو
مبارک است به خلق و خدا نبوت تو
خجسته باد به عالم ظهور دولت تو
تمام نـور بـود از چراغ حکمت تو
بود حقیقت توحید درس وحدت تو
درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو
چراغ عترت و قرآن یکی است یااحمد
به این دو عزت ما متکی است یااحمد
دو ثقل زندۀ تو اهل بیت و قرآنند
دو قطعه نور ز یک مشعل فروزانند
دو سورهاند که مانند نور و فرقانند
دو آفتاب که از یک سپهر تابانند
دو گوهرند که از یک صدف درخشانند
دو نخل نور که محصول یک گلستانند
به اتفاق، دو تصویر از جمال خداست
هرآنکه گشت جدا ازیکی، ز هردو جداست
تو آفتاب جهانی، جهان تو را دارد
امیر قافلـهای، کاروان تـو دارد
نشستهای به زمین،آسمان تو را دارد
تو باغبان جنانی،جنان تو را دارد
زمان به طول تمام زمان تو را دارد
مکان به وسعت کل مکان تو را دارد
چه مقبلان که همه مورد قبول تواند
رسول مایی و پیغمبران رسول تواند
کسی که در همه جا در کنار توست علی است
کسی که دست تو و ذوالفقار توست علی است
کسی که تا ابدالدهر یار توست علی است
کسی که شیر تو و کردگار توست علی است
کسی که جان تو و جان نثار توست علی است
کسی که فاتح پروردگار توست علی است
کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است
کسی که گفته خدا جانشین توست علی است
سلام بر تو و قدر و جلال و عنوانت!
سلام چار کتاب خدا بـه قرآنت!
سلام بر تو و یاسین و نور و فرقانت!
سلام بر تو که سلمان بود مسلمانت!
سلام بر شرف و اقتدار سلمانت
سلام مکه و غار حرا بـه پیمانت
سلام بر تو و مولا علی برادر تو
یگانه فاتح بدر و حنین و خیبر تو
بشر رسیـد بـه آیین راستین امشب
خدا نمود برون،دست از آستین امشب
رسید حلقۀ، توحید را نگین امشب
طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب
بتان کعبه! بیفتید بر زمین امشب
خدای را بستایید از همین امشب
ظهور مکتبِ «خیرالورا» مبارکباد
طلوع نور ز غار حرا مبارک باد
بشارت ای، همۀ دختران زنده به گور
محمد آمده، پـایـان گرفته سلطه زور
به گور گشت نهان، دیو کبر و جهل و غرور
فروغ دوستی از کوی دوست کرده ظهور
به شام تیره شبیخون زده است لشکر نور
محمد آمده، چشم بد از جمالش دور
رسید مژده که در ظلِّ احمدید همه
از این بـه بعد،کنـار محمدید همه
قسم بـه ذات خداوندگار حیِ قدیر
دو عید ماست یکی، این دو، بعثت است و غدیر
جهانیان همه دانیـد از صغیر و کبیـر
فقط علی است پس از مصطفی به خلق، امیر
به شهریار پیام آوران کسی است وزیر
که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر
هزار مرتبه"میثم"اگر روی سر دار
ز دامن علی و اهل بیت دست مدار
---------------
همای نور شده راه مکه را پویید
به آب چشمه زمزم، زبان و دل شویید
سپس به زمزمه لا اله الا الله
دهید دست به هم لا شریک له گویید
ز خلق بانگ هوالهو جدا جدا شنوید
درون کعبه ز بتها خدا خدا شنوید
به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست
به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست
الا تمام جهان گوش، گوش تا شنوید
زبان، زبان محمد، صدا صدای خداست
ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید
ندای ختم رسل از حرای دل شنوید
فرشتگان همه در دستشان صحیفة نور
جهانیان شده غرق نشاط و مست و سرور
ز قبضه قبضة خاک حجاز میشنوم
که ای تمام پری چهره¬گان زنده به گور
طلوع صبح سفید شما مبارک باد
محمد آمده عید شما مبارک باد
به جسم مردة هستی دمیده جان امروز
مکان شده یم انوار لامکان امروز
طلوع کرده ز غار حرا مگر خورشید
و یا زمین شده مسجود آسمان امروز
رسد ز کوه و در و دشت و بام و نخل و گیاه
صدای اشهد ان لا اله الا الله
جهان بهشت وصال محمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب
در آسمان و زمین این ترانه گشته علم
بخوان به نام خدایت که آفرید قلم
الا تمامی خلق خدا به هوش، به هوش
محمد است که گوید سخن، سرا پا گوش
که فرد فرد شما را بود دو رشته به دست
و یا دو کوه بلند امانت است به دوش
محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست
همه سفارش او در کتاب و عترت اوست
------------------
در بعثت حضرت رسول اکرم
پیمبران همه از جای خود قیام کنید
نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید
ز نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید
می طهور به دست خدا به جام کنید
سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید
ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید
شب امید شمـا و شب نویـد شماست
ادب کنید که عید خدا و عید شماست
****
پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد
دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد
خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد
تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد
خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد
به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد
خبر دهید که عید اخوّت آمده است
خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است
****
خبر دهید امم را که فتح باب شماست
خبر دهید که پایان اضطـراب شماست
خبر دهید که آغــاز انقـلاب شماست
خبر دهید که توفیق بیحساب شماست
خبر دهید که اسلام دین ناب شماست
خبر دهید کتـاب خـدا کتاب شماست
خبر دهید که ختم رسل بشیر شماست
خبر دهید که مـولا علی امیر شماست
****
خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد
خبر دهید که «اضرب» شعارِ باطل شد
خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد
خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد
خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد
نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد
رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه
صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله
****
بخــوان محمّـد! آوای تــو صــدای خداست
بخوان کــه هـر چـه بخوانی، پیام آخرِ ماست
بخوانبخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست
بخوان بخوان که از اوّل بشر تو را میخواست
قیـام کـن کـه قیــامت قیــامتِ کبــراست
قیام کــن کــه کنـد عدل با تو قامت راست
تو را دهند ندا راهیـان وادی نـور
تو را زنند صدا دختران زنده به گور
تو منجـی همـه بـا انقراض دنیایی
تو بـا فـروغ خداییـت عالـمآرایـی
تو تا قیــام قیـامت، پیمبــرِ مایی
تو یار خلق به دنیایی و بـه عقبایی
تو رهبر همگانـی، اگر چـه تنهایی
تو در تمـام ملل، مـاه انجمنهایی
بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم
رُسـل نیامده، حکم رسـالتت دادیم
****
محمّد ای به تو از ذات پـاک حیِّ ودود
همـاره بــاد سـلام و همـاره بـاد درود
خدای بود و تو بودی، جهان نبـود نبود
عدم به میمنت خلقت تـو یـافت وجود
خدا به نور تو از روی خویش پرده گشود
بشر به یمن تو بر خاک، روی طاعت سود
جزیرۀالعرب از نظم تو گرفت نظام
جمال تـوست چراغ تجلّیِ اسلام
پیمبـران عظمـت یافتنــد بـا نامت
دمیده در همه عـالم فروغ اسـلامت
رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت
زدند طعنه و دادند سخت دشنامت
زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت
نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت
اگر چه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت
زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت
****
چهارده صده روشن چراغ حکمت توست
چهارده صده قـرآن پیـام وحـدت توست
چهارده صده جاری بحـار رحـمت توست
چهارده صده پاینــده نـام امّـت تـوست
چهارده صده بر کف لوای عتـرت توست
چهارده صده بر امّت ایـن وصیّت توست
که ای تمامی امـت منـم پیمبرتان
منم پیمبر و مولا علی است رهبرتان
****
علی وصی مـن است و علـی ولـی خداست
علی ســراج منیــر و علــی چراغ هداست
علی رکوع و سجود و علی سـلام و دعاست
علی است با حق و حق در پی علی پویاست
علی حقیقت حـق، حـق بـدون او تنهاست
علی، علی، علـی آری علـی امــام شماست
بنای دین بقایش که هست عالمگیر
یکـی ز غار حرا دیگری بود ز غدیر
****
یقین کنید که مشکلگشا علی است علی!
یقین کنید که دست خدا علی است علی!
یقین کنید فقـط مقتــدا علی است علی!
یقین کنید که شمسالضحا علی است علی!
یقین کنید که صاحب لوا علی است علی!
یقین کنید امــام شمـا علـی اسـت علی!
قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست
یقین کنید کـه اسـلام بــیعلی کفــر است
****
حقیقتی است که کتمان آن بـوَد تـکفیر
قسم بــه آل محمّــد، بـه آیــۀ تطـهیر
قسم بـه آنچـه قلـم کـرده از ازل تحـریر
کـه دســت قـدرت پـروردگار حـیِّ قدیر
شناسنامـۀ مــا را زده اسـت مهــر غدیر
علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر
قسم بـه ذات خـداوندگار لم یزلـی
تمام دین محمّد علی، علیست، علی
--------------------
امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری
مشرق نورانی خورشید عالمگستری
شبنشینی کرده روی تخته سنگت جبریل
این دل شب رازدار بعثت پیغبمری
گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی
ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد صبح کردی سالها
امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کوههای مکه میگردند دورت تا سحر
گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری
چشم شو، روی دلآرای پیمبر را ببین
در کنـار او گـل لبخند حیـدر را ببین
آی انسانها کلام کبریا را بشنوید
وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید
بانگ جبریل امین پیچیده در غار حرا
گوش تا آوای جانبخش حرا را بشنوید
بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل
نغمۀ تهلیل ختمالانبیا را بشنوید
این صدای منجی کل جهان خلقت است
بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افسانۀ بیگانگان در گوشتان
گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید
فرق بتهـا را بـه همراه پیمبر بشکنید
با کمان حمزه از بوجهلها سر بشکنید
ای بتان کعبه عمر بتگران سر آمده
بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده
منجی کل بشر بیرون شد از غار حرا
با کلام روحبخش حی داور آمده
موسی عمران دیگر آمده از کوه طور
یا مسیحا با ندای روحپرور آمده؟
همچنان هارون که با موسیبنعمران یار بود
همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده
پـای در چشم زمیـن و آسمـان در مشت اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست
محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده
محفل توحید را شیرینترین شور آمده
دیوها را آید از هر سو نهیبالفرار
دستهدسته بر زمین از آسمان حور آمده
ای تمام کوههای مکه این آوای کیست؟
این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روز جشن آزادی زنهای اسیر
یا که عید دختران زنده در گور آمده
با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن
این چنین از خالق معبود دستور آمده
باید اینک پشت حمال الحطب را بشکنید
با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید
ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ» ساز کن
یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن
یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا
بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن
سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را
با تبسم آنچه را میبایدت ابراز کن
پرچم توحید را بر قلۀ عالم بزن
خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن
یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست
هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن
مـا تـو را از انبیـا اعجاز برتر دادهایم
بعد قرآنت وصیی مثل حیدر دادهایم
ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت
وی تمام عالم امکان دیار بعثتت
سنگهای کعبه میگویند تو پیغمبری
کوههای مکه بیصبر و قرار بعثتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه،
وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت
نیست بیم از غزوههای خیبر و احزاب و بدر
تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت
تا مکان باقیست، تا چرخ زمان در گردش است
میرسد بر خلق، فیض بیشمار بعثتت
بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری
آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری
ای فراز قلۀ هستی لوای حکمتت
آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت
سالها و ماهها و هفتهها و روزها
میدرخشد تا قیامت آفتاب حکمتت
با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ
سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت
بیشتر آزار دیدی از همه پیغمبران
ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت
تا زمین و آسمان بر پاست تو پیغمبری
تا جهان باقیاست ماییم و کتاب و عترتت
این دو، تا روز قیامت با همند و با همند
هـم نجـات عالمنـد و هـم چراغ آدمند
ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است
وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است
چیست وحدت؟ چنگ بر«حبلالمتین» حق زدن
ای تمام مسلمین حبلالمتین تنها علی است
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی است
در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد
محور توحید و خورشید جهانآرا علی است
من کیام تا نفس پیغمبر امام ما شود
فاش میگویم امام حضرت زهرا علی است
ما تمـام عمـر بـا قـرآن و عترت زیستیم
نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم
کیست احمد؟- شهر علم کبریا و در: علی است
باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است
دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا
نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است
آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ
تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است
گر شوی غافل به سوی این و آنت میبرند
ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است
«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی
بعـد پیغمبر فقط مـولا علی مولا علی
---------------------
ای از خدا لبزیز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله)
یا مصطفی برخیز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله)
تا کی بشر را ذلّت و پستی محمّد (صلی الله علیه و آله)
برخیز ای گم گشتۀ هستی محمّد (صلی الله علیه و آله)
بر خیز و بر کَن ریشۀ نا اهل ها را
فریاد زن بشکن سر بوجهل ها را
تبّت یدا اعلام کن بر بولهب ها
بشکن نفس در نای حمّال الحطب ها
ای آفتاب ملک جان روشنگری کن
ای پیر پیغام آوران پیغمبری کن
این نیش ها در راه ما نوش تو اقرأ
این آیۀ وحی است در گوش تو اقرأ
بر خیز و دل را با نگه زیر و زبر کن
بر خیز با انگشت خود شقّ القمر کن
ما بر تو مجد و سروری را حتم کردیم
ما بر تو پیغام آوری را ختم کردیم
پیش خطاب تو خطایی نیست دیگر
بعد از کتاب تو کتابی نیست دیگر
ما حکم قطعی را به فرقان تو گفتیم
ما حرف آخر را به قرآن تو گفتیم
تا دامن محشر درخشان کوکب تو است
خطّ نبّوت منتهی بر مکتب تو است
پیغمبران جان و تو جانانی محمّد (صلی الله علیه و آله)
پیغمبر آغاز و پایانی محمّد (صلی الله علیه و آله)
پیش از همه روشنگر عالم تو بودی
روزی که آدم را نبودی دم، تو بودی
سرّی است گر ما را رسول آخر استی
تا ما خداوندیم تو پیغمبر استی
ما داده ایم از صبح خلقت شامِ قدرت
طبع بلند و حسن خُلق و شرح صدرت
ما بر تو یاری حیدر خَلق کردیم
سلمان و مقداد و ابوذر خلق کردیم
در مکتب تو زنده گردد عفّت زن
تقوا و ایمان و حجاب و عصمت زن
بر خیز و قانون صنم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله)
بت های چوبین را به هم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله)
فریاد زن جز راه حق راهی دگر نیست
بر گو به جز الله، الاّهی دگر نیست
از حق ندا آمد ز جا خیزید یاران
پیک خدا آمد به پا خیزید یاران
چونان که موسای کلیم از طور آید
اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) با پیام نور آید
ذرّات هستی جمله در ذکر خدایند
کوه و بیابان با محمّد (صلی الله علیه و آله) هم صدایند
ای خفته گان خیزید هنگام قیام است
ای خامشان فریاد، خاموشی حرام است
حق را رسد بانگ درآ بر خیز بر خیز
عالم شده کوه حرا بر خیز بر خیز
بر قلّۀ این کوه احمد را ببینید
بگشوده چشم اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) را ببینید
آوای قرآن بشنوید از سینۀ خویش
روی خدا بینید در آیینۀ خویش
هان بشنوید اینک صدای جبرئیل است
عالم پر از اِنّا هدیناه السبّیل است
در احتزاز آمد به گیتی پرچم حق
چنگی بزن بر ریسمان محکم حق
وقت آمده تا کار دشمن را بسازیم
لبیک گو، تا مسجدالاقصی بتازیم
از رگ رگ ارباب باطل خون در آریم
هم قدس را از سلطۀ صهیون در آریم
بر خیز تا گردیم بهر یکدگر پشت
سازیم مشتی آهنین از پنج انگشت
ما حامی مظلوم و پشتیبان دینیم
ما شیعۀ مولا امیرالمؤمنینیم
ما را محمّد (صلی الله علیه و آله) از ازل توصیف کرده
در آیه قرآن خدا تعریف کرده
مادریم خون مکتب توحید داریم
در سینۀ خود چارده خورشید داریم
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام یعنی از سقیفه دست شستن
اسلام یعنی دل به اهل البیت بستن
اسلام یعنی راه زهرا بر گزیدن
در یاری مولای خود آزار دیدن
اسلام یعنی همچو گل در خون شکفتن
مدح علی را بر فراز دار گفتن
اسلام یعنی جان فدای یار کردن
با کام عطشان دست و سر ایثار کردن
اسلام یعنی با شهادت حال کردن
با بال خونین مرگ را دنبال کردن
اسلام یعنی سر به راه دین نهادن
در زیر ضرب تازیانه ایستادن
پیشانی تاریخ مُهرش نام شیعه است
هیهات منّ الذلّة، این اسلام شیعه است
بنیانگذار مکتب شیعه رسول است
قربانی آغاز این مکتب بتول است
ما بیشتر از ریگ صحرا کُشته دادیم
تا روی پای خود مقاوم ایستادیم
ما از بهشت وحی، گل در سینه داریم
ما چارده خورشید در آیینه داریم
توحید ما آلوده با لات و هبل نیست
قرآن ما قرآن صفّین و جمل نیست
نا بخردان تا اختراع کیش کردند
تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند
این چارده تن جان قرآنند آری
تا حشر قرآن را نگهبانند آری
ما از علی و آل یاد داریم
این درس را از چارده استاد داریم
این چارده تن چارده دریای نورند
از تیره گی ها تا ابد دورند دورند
این چارده تن مخزن علم خدایند
مالنند پیغمبر به قرآن آشنایند
این چارده تن خاندان مصطفایند
اعضای قرآنند و جان مصطفایند
این چارده تن نورشان از یک جمال است
قول خطا، یا لغزش از اینان محال است
ما سرو فرو بر پای این و آن نیاریم
کز خاندان وحی داریم آنچه داریم
«میثم» کلام خاندان وحی نور است
هر کس جدا گردید از این نور کور است