هیئت بچه های فاطمه (س)

۱۴ تیر ۱۳۹۹ 891 0 نظر

برای دسترسی به خلاصۀ سخنرانی اینجا کلیک کنید.

               بحث امشب کمی تاریخی است. معاویه (لعنه الله علیه) سلسله ای را به نام بنی امیّه پایه گذاری کرد. بنی امیّه در سال 132 ه.ق سرنگون می‌شوند. اگر زمان روی کار آمدن یزید را حساب کنیم از سال 60 ه.ق تا  ه.ق132، 72 سال می‌شود و اگر زمان معاویه را هم به آن اضافه کنیم، بنی امیّه حدود ۸۰ سال عمر کردند. ولی بنی العباس از سال ۱۳۲ ه.ق تا ۶۵۶ ه.ق حکومت کردند. یعنی بیش از ۵ قرن. اما بنی العباس در جنایت و آزار و اذیت اهل بیت روی بنی امیّه را سفید کردند. نکته تلخ ماجرا این است که بنی عباس برای اینکه مردم را بفریبند شعارشان این بود: «اَلرّضا مِنْ آلِ مُحمّد(1)»

               آن‌ها علی الظاهر برای کسب رضایت پیغمبر(صل الله علیه و آله) و آل پیغمبر قیام کردند و از نوادگان عباس بن عبد الله بودند و به همین علت خود را بنی عباس قلمداد می‌کردند امّا بسیار جنایت کردند. 394 سال بعد از شروع امامت امام زمان(عجّل الله تعالی فرج الشریف) این‌ها حضور داشتند یعنی چیزی حدود 4 قرن.

               اتفاقات مهمی در دوران بنی العباس رقم می‌خورد که برخی از قسمت‌های آن مربوط به دهۀ کرامت و شب میلاد امام رضا(علیه السّلام) است.

               امام رضا(علیه السّلام) 15 سال از امامتشان می‌گذرد که مأمون حاکم می‌شود. پنج سال قبل از آن مأمون با امین درگیر است و در سریال «ولایت عشق» این ماجرا نشان داده شده است. مأمون، برادر خود امین را می‌کشد و به حاکمیت می‌رسد. او به دلایلی نمی‌تواند حضور علی بن موسی الرّضا(علیه السّلام) را تحمّل کند. از یک طرف می‌خواهد برادر کشی خود را پاک کند، از یک طرف می‌خواهد شورش های احتمالی علوی‌ها را دفع کند، از یک طرف می‌خواهد اعراب را راضی نگه دارد(چون خود امام رضا(علیه السّلام) عرب بودند)، از یک طرف می‌خواهد ایرانی های عاشق اهل بیت را نیز سر جای خود بنشاند. او در مجموع می‌خواهد کاری کند که قیام و شورش‌های احتمالی که ممکن است علوی‌ها و رضوی‌ها علیه او انجام دهند را در نطفه خفه کند. به همین علّت امام رضا(ع) را از مدینه به مرو فرا می‌خواند و حضرت را از مسیری می‌گذراند که امام با کسانی که عاشق اهل بیت هستند برخورد نکنند(2). این مناطق در زمینۀ ارادت به اهل بیت شدّت و ضعف دارند اما به اینگونه نبوده است که امام رضا(علیه السّلام) وقتی از منطقه ای رد می‌شدند، جمعیت انبوهی به استقبال حضرت بیایند. ایشان از سال 201 تا سال 203 در تبعید اجباری در مرو به سر می‌بردند. سپس مأمون ایشان را به طوس(مشهد فعلی) منتقل می‌کند. آنجا به امام اجبار می‌کند که ولایت عهدی را بپذیرند.

               طبیعتا در آن زمان، مردم نمی‌توانستند مثل امروز از اخبار و اطلاعات مطلع شوند. بسیاری از مردم هنگامی که شنیدند امام رضا (علیه السّلام) یکی از کارگزاران حکومت مأمون شده اند؛ در دلشان تردید ایجاد شد. گفتند:«نکند مأمون علی بن موسی رضا(علیه السّلام) را هم خریده است!»(نعوذ باالله)

               یکی از اهداف مأمون از وارد کردن امام به دستگاه خلافت این بود که ارادتمندان به ایشان سکوت کنند. این یک نقشه و تهدید بزرگ بود و حضرت بسیار استنکاف(3) و تلاش کردند این مطلب را نپذیرند اما کار به جایی رسید که مأمون تهدید کرد که اگر ولایت عهدی پذیرفته نشود گردن امام را خواهد زد. این حادثه شاید می‌توانست اتفاقات خوبی را رقم بزند بالاخره شاید وقتی امام در دستگاه خلافت حضور دارند بتوانند یک رتق و فتقی در امور علویان و شیعیان ایجاد کنند ولی این مطلب بازخورد وسیعی در افکار عمومی پیدا کرد که به نفع جریان حق و اهل بیت نبود.

               امام موسی کاظم(علیه السّلام) دارای بیشترین فرزند(4) در میان اهل بیت هستند. فرزندان امام (برادران و خواهران امام رضا(علیه السلام))عمدتا پس از پذیرش ولایت عهدی، یکی یکی وارد ایران می‌شوند و در مناطق مختلف ایران ساکن می‌شوند(5).  این مناطق تقریبا جمعیت های قابل توجهی نیز داشته است. یکی از دلایل آمدن به ایران این است که شخصی مانند حضرت معصومه(سلام الله علیها) -طبق نامه‌ای که برادرشان نوشتند- دوری از برادر برایشان سخت بوده است. امّا این تنها یک دلیل است و دلیل اصلی نیست. زیرا همۀ فرزندان به یک نقطه نرفتند و در جاهای مختلف پخش شدند و در میان مردم ماندگار شدند. آن‌ها در میان مردم ماندند، معاشرت داشتند، مردم را هدایت کردند، نفوذ کلامشان بیشتر شد و تا زنده بودند نوعی خاص از نفوذ را دارا بودند و پس مرگ یا شهادتشان یک نوع دیگر نفوذ را دارا بودند و هستند(امام زادگان). هدفشان این بود که به مردم بگویند: «از این که برادر ما ولایت عهدی مأمون را پذیرفته است، ناراحت نباشید و نترسید. این به آن دلیل نبوده است که ایشان مأمون را قبول دارند. برادر ما به هیچ عنوان مأمون را قبول ندارد و تحت یک شرایط خاص و بالاجبار آن را قبول کرده است.» تا بتوانند سم پاشی های دستگاه های عریض و طویل مأمون را خنثی کنند. نقشه‌ای که کشیده شده بود این بود که مردمان زیادی از ارادت خود دست بردارند و بگویند امام هم کارگزار حکومت مأمون شد. اگر این کار برادران و خواهران امام رضا(علیه السّلام) نبود، نظر مردم نسبت به امام عوض می‌شد.

               ایشان با ماندن در این مناطق، رفع و رجوعات مردم را انجام می‌دادند، نقش هدایتگری را ایفا می‌کردند و ماندگار شدن آن‌ها باعث شد که هرکدام از آن‌ها تبدیل به یک قطب و پایگاهی برای نشر و نمو جریان شیعه باشند.

               جالب اینجاست که هیچ کدام از 19 دختران امام کاظم(علیه السّلام)، ازدواج نکرده بودند. در تاریخ سوال است که چه می‌شود اهل بیتی که اینقدر سفارش به ازدواج نمودند اما دختران امام کاظم(علیه السّلام) ازدواج نکردند؟

1.     هم کفّی برایشان در آن زمان وجود نداشته است.

2.      آن‌ها هدف بزرگ تری را برای خود ترسیم کرده بودند که برای رسیدن به آن هدف -باتوجه به اینکه هم کفّی نداشتند- نمی‌توانستند صبر کنند و منتظر خواستگار و ازدواج شوند. باید حرکت می‌کردند.

 

               حضرت معصومه(سلام الله علیها) حرکت می‌کنند که در ساوه اتفاقی پیش می‌آید. ایشان به قم می‌آیند و در همانجا مدفون می‌شوند و آنجا یک پایگاه می‌شود.

 

«وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ(6)»

               دشمنان مکر می‌کنند؛ خدا هم جواب مکرشان را می‌دهد.  مکر دشمن(مأمون) چه بود؟ امام رضا(علیه السّلام) را به نزد خود خواند که نگذارد ایشان در مدینه جولان دهد و حوزه نفوذشان وسیع شود همچنین بتواند امام را تحت نظر بگیرد و قیام های علویون و رضویون را تحت کنترل در بیاورد و در نهایت جریان شیعه را خفه کند و از بین ببرد.

امّا چه اتفاقی افتاد؟

               عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد(7). این تهدید بزرگ تبدیل به یک فرصت بزرگ شد. تهدید این بود که جریان شیعه را به اضمحلال و نابودی ببرند. اما کار خدا چیز دیگری بود. این عزیزان هرکدام هرجایی که بودند، ماندند و به اندازه شعاع وجودیشان نورافکنی کردند. انسان‌هایی را آگاه و با اهل بیت آشنا کردند. پس از وداع گفتن دارفانی نیز، -به گفتۀ رهبر انقلاب-  قطب‌های معنوی کشور هستند.   البته ما امامزاده های زیادی داریم اما اینکه همگی فرزند امام کاظم(علیه السلام) باشند و فاصله ای با امام نداشته باشند و نفرات زیادی باشند، قابل توجه است.

               وقتی به شیراز می‌روید شاهچراغ را می‌بینید، در بافق امامزاده عبدالله، در شهر های دیگر هم به همین صورت است. قم هم به همین صورت است. بعدا این شهر تبدیل شد به جایگاهی که بیشترین ارادتمندان اهل بیت -هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ کیفیت- در آن تجمیع شده اند. چقدر ما حدیث در مورد خود قم و عظمت قم و جایگاهی که در آخر الزّمان ایفا می‌کند داریم. چه جایگاهی بالاتر از اینکه شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال 1300 ه.ش حوزۀ علمیۀ قم را تأسیس می‌کند و از درون آن حوزۀ علمیه، حضرت روح اللّهی متولد می‌شود و رشد پیدا می‌کند و انقلابی را به وجود می‌آورد که آن انقلاب، جهانی را دگرگون می‌‎کند.

               حال اگر امام رضا(علیه السّلام) به ایران نمی‌آمدند-طبق آن تهدیدی که مأمون نسبت به جریان تشیع داشت- و اگر خواهر و برادران ایشان هم به ایران تشریف نمی‌آوردند و آن حرکت و نهضت را راه نمی‌انداختند، تردید نکنید باتوجه به سابقه‌ای که ما ایرانیان داشتیم، قرار نبود این جایگاهی که الان داریم را در آن شرایط دارا می‌بودیم. به عبارت دیگر اگر میبینیم امروز در ایران ما شیعیان و ارادتمندان زیادی داریم بخش قابل توجهی از آن را مرهون نهضت خواهر و برادران امام رضا(علیه السّلام) هستیم. اگر ما دهۀ کرامت را جشن می‌گیریم و اگر افتخار می‌کنیم که در این دنیای وحشی که تمدن غرب همه چیز را از انسان ها ‌می‌گیرد، ما شیعه و محب اهل بیت هستیم و ارادتمند بهترین انسان‌های روی زمین، این را مرهون زحمات آن‌ها بدانیم. همچنانی که انسان ارادت به امام رضا(علیه السّلام) دارد -چند پله پایین‌تر- باید نسبت به حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم و به حرم شاهچراغ(احمد بن موسی(سلام الله علیه)) در شیراز و حسین بن موسی(سلام الله علیه) در طبس و... ارادت داشته باشد.

               همۀ ما انسان‌ها در طول تاریخ زندگیمان به یک مقاطع حساسی می‌رسیم که اگر بتوانیم خوب تصمیم بگیریم، چه بسا بتوانیم تهدید ها را تبدیل به فرصت کنیم. یک نمونۀ آن، ابتدای انقلاب است. هنوز دوسال از انقلاب نگذشته است که تهاجم سنگینی علیه کشورمان صورت می‌گیرد. این تهاجم هشت سال به طول می‌انجامد. ما در مقابل تمام دنیا بودیم و تنها کشوری که به ما کمک می‌کرد سوریه بود(8). ما در این تهاجم، از بیش از سی کشور دنیا اسیر گرفتیم. این یعنی تهاجمی کاملا نابرابر. این یک تهدید بود منتها این تهدید را ایرانی جماعت با توکل به خدا و تبعیت از امام جامعه -که نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) است- تبدیل به یک فرصت کرد. درست است که مشکلات و گرانی‌ها و خرابی و جنایانتی ‌هایی وجود داشته است اما یک امنیت پایدار و منافع بیشتر و بلند مدت تر را برای ما به ارمغان آورده است.

               چه خوب است نگاهمان به پدیده هایی که اتفاق می‌افتد ورای نگاه عموم جامعه باشد. کسانی می‌توانند تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند که افق دید بلندی داشته باشند و همیشه نمی‌خواهند با جریان آب حرکت کنند. یعنی در مورد ابعاد مختف اتفاقاتی که برای کشور رقم می‌خورد مطالعه کنند.

اگر فرزندان امام کاظم(علیه السّلام) عافیت طلبی می‌کردند و در خانه های خود می‌نشستند و رنج سفر را به خود نمی‌خریدند، الان چه بسا ایران اسلامی-شیعی و من و شمای شیعه هم وجود نداشتیم.

               پس سعی کنیم جوری فکر کنیم و برنامه ریزی انجام دهیم و آینده را برای خودمان به تصویر بکشانیم که تهدیدهایمان را تبدیل به فرصت کنیم.

 

منابع و پی‌نوشت :

1. معنی: منتخب از آل محمد(صلّ الله علیه و آله)

 

2. مسیر حرکت امام رضا(علیه السّلام)

مکّه ⇐ مدینه ⇐ بصره ⇐ اهواز ⇐ اربق ⇐ بهبهان ⇐ ابرقو ⇐ دهشیر(فراشاه) ⇐ یزد ⇐ خرانق ⇐ رباط پشت بادام ⇐ نیشابور ⇐ دهسرخ ⇐ توس ⇐ سرخس ⇐ مرو

مرو امروزه در ترکمنستان است و جزئی از خراسان آن زمان و بخشی از ایران بوده است.

3. سر باز زدن ، رد کردن .

4. طبق بهترین نقل ایشان دارای 37 فرزند بودند که آن‌ها 19 دختر و 18 پسر بودند. یکی از همین فرزندان، امام رضا(علیه السّلام) است.

 

5. باکو(درجمهوری آذربایجان امروزی)، گرگان، رشت، قزوین، زنجان، طالقان، لواسان، تهران، شهر ری، ورامین، بافت، سیرجان، هرمزگان، خمین، اراک و برخی مناطق کردستان

 

6. قرآن کریم، سورۀ آل عمران، آیه 54

معنی: و [کافران از بنی اسرائیل درباره عیسی و آیینش] نیرنگ زدند، و خدا هم جزای نیرنگشان را داد؛ و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگ زنندگان است. (انصاریان)

 

7. خمیر مایۀ دکان شیشه‌گر سنگ است / عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. صائب تبریزی

8. رئیس جمهور وقت سوریه، حافظ اسد پدر بشار اسد بود.

گزارش 2
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیئت بچه های فاطمه (س) می باشد.