هیئت بچه های فاطمه (س)

۳۱ مرداد ۱۳۹۹ 1077 0 نظر

عرض سلام و ارادت داریم خدمت یکایک عاشقان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و همچنین عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان.

     یک خدا قوت ویژه هم داریم، خدمت همۀ عزیزانی که تلاش کردند و این محلس را با همۀ سختگیری هایی که شد، برگزار کردند. فقط هم برای عزاداری امام حسین (ع) سختگیری شد. جاهای دیگر مثل پارک و پاساژ و قطار و هواپیما و مترو و جاهای دیگر چنین سختگیری هایی نشد. ولی باز هم دوستان با همۀ این‌ها زحمت کشیدند و جلسه را برگزار کردند. خدا انشاالله به همۀ کسانی که به هر شکلی برای برپایی و رونق گرفتن جلسات امام حسین(ع) تلاش می‌کنند، خیر دنیا و آخرت که شهادت است را عنایت کند و نقشه های کسانی که می‌خواهند جلسات امام حسین(ع) کمرنگ شود را نقش برآب کند.

هدف برپایی عزاداری امام حسین(ع)

     همۀ ما می‌دانیم، برپایی عزاداری امام حسین (ع) و سفارش فراوانی که اهل بیت(ع) به برگزاری این جلسات کردند و ثواب های آنچنانی که برای برپایی عزای امام حسین(ع) در روایات ما وارد شده است، یک هدفی را دنبال می‌کند. خود عزاداری ارزش و ثواب دارد و ذکر مصیبت ارزشمند است. اما این کارِ ارزشمند وسیله‌ای برای رسیدن به هدف ارزشمند و والاتری است. هدف، دریافت پیام قیام امام حسین (علیه السّلام) است. از اتفاقاتی که در جامعه اسلامی افتاد و عاشورایی که درست شد و کربلایی که به پا شد، درس بگیریم و از آنچه در کربلا اتفاق افتاد عبرت بگیریم. نباید ساده از کنار این اتفاق گذشت. نباید از کنار این روضه ها بدون تفکر گذشت.

به شهادت رساندن پسر پیامبر(ص) به دست امت پیامبر(ص)

     در سال ۶۱ هجری هنوز نیم قرن از رحلت رسول خدا(ص) نگذشته بود که خود امت رسول خدا(ص)، خود نمازخوان‌ها، خود مسلمانان و خود لااله الاالله گوها، پسر رسول خدا را با آن وضعیت به شهادت رساندند. مردم به چشم خودشان دیده بودند که چطور رسول خدا(ص) به ایشان عرض ارادت و محبت می‌کنند. پیامبر اکرم(ص) در مورد امام حسین(ع) گفته بودند: «الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا(1)». اگر در کربلا مردم یهودی، مسیحی یا بت‌پرست، صد یا دویست سال پس از رحلت رسول خدا(ص) امام حسین(ع) را با آن وضع به شهادت می‌رساندند جاداشت ما بپرسیم:‌چه شد مردم از پسر رسول خدا(ص) دفاع نکردند؟ یا چه شد که مردم اجازه دادند امام حسین(ع) را به شهادت برسانند؟ چه برسد به اینکه خود مسلمانان پسر رسول خدا(ص) را با آن وضعیت به شهادت برسانند. خیلی اتفاق مهم و سوال بزرگی است که چه شد جامعۀ اسلامی به این روز افتاد؟

انقلاب اسلامی و دفاع از نوادگان امام حسین(ع)

     ریشۀ انقلاب اسلامی ایران به پانزده خرداد ۱۳۴۲ بر می‌گردد. از اقدام اهانت آمیز و جسورانه دستگیری امام خمینی(ره)، مردم به خشم آمدند. همه چیز به هم ریخت. پایه های حکومت شاهنشاهی، سست‌تر از قبل شد. همینطور قیام پشت قیام و بیداری پشت بیداری صورت گرفت تا به انقلاب اسلامی رسید. یعنی وقتی یک جسارتی به فرزندی از نوادگان حضرت اباعبدلله الحسین(ع) (که نمایندۀ مکتب اهل بیت در آن زمان بود) از طرف دستگاه حاکم شد،  مردم آن را برنتابیدند و خروش و خشم مردم کار را به انقلاب اسلامی کشاند.

سوالی که جواب آن گره های زیادی را باز می‌کند

     جدای از اینکه مصیبت امام حسین(ع) «مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض (2)» بود، در آن سوالی بزرگ وجود دارد؛ چه شد که این مصیبت بزرگ به وجود آمد؟ سوالی که جوابش گره ‌های زیادی از ما باز می‌کند. جواب این سوال تکلیف امروز ما را روشن می‌کند و مارا در برابر آن اشتباهات بیمه می‌کند و برای یاری فرزند امام حسین(ع)، حضرت مهدی موعود(عج)، آماده می‌کند. این سوال خیلی کارگشا است. اصلا ما چه کار کنیم که آمادۀ پذیرش حضرت حجت(عج) باشیم؟وقتی که به کربلا نگاه کنیم، مثل آن‌ها نباشیم و اشتباهات آنان را تکرار نکنیم؛ آنگاه آمدۀ ظهور هستیم(یعنی برخلاف مردم کوفه که ادعای آمادگی داشتند و فریاد العجلشان بلند بود). مردم و جامعۀ آن زمان را بشناسیم تا تکلیف خودمان را بدانیم. برای اینکه کربلا را بشناسیم، باید از چند جهت معرفتمان را نسبت به کربلا و نسبت به قیام امام حسین(ع) گسترش بدهیم.

عرصه های افزایش معرفت به کربلا

1.زمان

اول از جهت زمان؛ در بعضی از جاها، تمام حرف هایی که پیرامون کربلا زده می‌شود به روز عاشورا محدود می‌شود. به قول دوست عزیز و استاد بزرگوارمان، حاج آقای علوی، کربلا نه هشت دقیقۀ گودال قتلگاه است، نه هشت ساعت صبح تا ظهر عاشورا و نه هشت روز اقامت امام حسین(ع) در کربلا. بلکه کربلا از ابتدای تاریخ اسلام شروع شد. باید ریشه های کربلا را آنجاها پیدا کرد. باید جواب سوالِ چه شد که کربلا به وجود آمد؟ را در صدر اسلام جست و جو کرد. قیام امام حسین(ع) در مقابل یزید و حرکت ایشان از مدینه، از ماه رجب شروع شد. در این فاصله در مدینه و کوفه و مکه چه اتفاقاتی افتاد؟

     حرکت مبارزاتی امام حسین(ع) فقط علیه یزید نبود بلکه مبارزات ایشان از زمان حیات نحس معاویۀ ملعون شروع شد. از آنجا باید دنبال جواب سوال‌ها گشت. بعضی از حرکت های امام حسین(ع) مثل خطبۀ معروفی که در منا انشاء فرمودند مربوط به زمان معاویه است. زمان را به عقب ببریم و به زمان کربلا وسعت دهیم. فقط به این نگاه نکنیم که در روز عاشورا چه گذشت. این اتفاق، خیلی مقدمات دارد.

2.متن

     از نظر متن باید کربلا را گسترش دهیم. واقعا ما چند جمله از امام حسین(ع) بلد هستیم؟ آیا ما سخنرانی های روشنگرانه ایشان که در زمان امام حسن مجتبی(ع) بیان فرمودند را شنیده ایم؟ آیا حرف هایی که امام حسین(ع) در مدینه و در زمانی که یزید حکومت را در دست گرفته بود را شنیده‌ایم؟

      از جملۀ «مثلی لا یبایع مثله(3)» خیلی حرف‌ها بیرون می‌آید. این جمله تکلیف روابط ما و سیاست خارجۀ ما را تعیین می‌کند. چقدر تا به حال، این حرف‌ها  و کلمات ارزشمند گفته شده است؟ یا بر روی کدام کتیبه نوشته شده است؟ یا در شعر کدام شاعر آمده است؟ یا در نوحۀ کدام مداح آمده است؟خطبه‌ای که قبل از روز حرکت انجام دادند، سخنرانی ده شب منبر را می‌طلبد. در وصیت نامه‌ای که امام حسین(ع) نوشتند، تمام حرف‌هایشان را دربارۀ قیام و هدفشان را شرح دادند. آیا قیام امام حسین(ع) برای حکومت بود یا خیر؟ آیا باید هیئت سیاسی باشد یا نباشد؟ جواب این سوال ها از وصیت نامۀ امام حسین(ع) به دست می‌آید.

     ایشان در دیدارِ عبیدالله حر جوفی سخنانی را می‌گویند؛ در منزلِ زباله، نکاتی را بیان می‌کنند؛ وقتی خبر شهادت مسلم(س) را می‌شنوند، سخنرانی می‌کنند؛ وقتی با لشکر حر مواجه می‌شوند؛ سخنرانیِ عالی را انجام می‌دهند و صحبت هایی که با اصحابشان روز و شب انجام می‌دادند؛ هرکدام می‌تواند نگاه و برداشت و معرفت ما را به امام حسین(ع) زیر و رو کند. برداشت ما از این اقیانوسِ عمیقی که پر از لؤلؤ و مرجان است، این است که یک لذتی از قدم زدن کنار این اقیانوس ببریم. درحالی که در عمق این اقیانوس، تمام حرف هایی که باید یک انسان و یک شیعه در دوران غیبت بداند، از دل آن بدست می‌آید. مقام معظم رهبری(مدظلّه) فرمودند: «عاشورا قلۀ معارف ماست.» یعنی تمام معارف ما از عاشورا سیراب می‌شود. این ظرفیت در  امام حسین(ع) و حرکتشان وجود دارد. کربلا اوج هنر نمایی اهل بیت است. همۀ حرف‌ها در آن هست. باید معرفتمان را نسبت به پیام اباعبد الله الحسین(ع) گسترش بدهیم. اینقدر ما با تاریخ کربلا بی‌گانه‌ایم که مجری تلوزیون ما می‌گوید امام حسین(ع) پس از خواندن دعای عرفه از مکه حرکت می‌کنند. اما ایشان یک روز قبل از روز عرفه به راه افتادند. دعای عرفه را در سال‌ های قبل خوانده بودند.

3. مکان

     از جهت مکان هم باید معرفتمان را افزایش دهیم. مکان کربلا در قیام امام حسین(ع) ویژگی و موضوعیت خاصی ندارد. یک بیابانی بود که شاخه ای از فرات از آن رد می‌شده است. اینکه زمین کربلا فوق زمین‌ها است در آن حرفی نیست. خون امام حسین(ع) به آن زمین شرافتی داده است که از بهشت برای ما بالاتر است ولی اینکه قیام امام(ع) به سمت کربلا رفته، موضوعیتی ندارد.

     امام حسین(ع) خواستند به سمت کوفه بروند اما حر گفت که من اجازه این کار را ندارم. بعد ایشان گفتند که بگذارید به مدینه برگردیم. باز هم حر گفت که اجازه ندارد. فرمودند که به یک مسیری برویم که نه به کوفه برود و نه به مدینه. رفتند و به کربلا  رسیدند. همان موقع، لشکر عمرسعد از راه رسید و در آنجا ایشان را متوقف کردند.

     اگر می‌خواهیم دریافت درستی از قیام امام حسین(ع) داشته باشیم و معرفتمان را نسبت به این قیام افزایش دهیم، باید نگاهمان را از نظر مکان به کربلا گسترش دهیم و به جامعۀ آن زمان، در سه بخش نگاه کنیم.

1.مکه و مدینه

2.کوفه و بصره

3.شام

 

 

      نگاه کنیم که چرا مدینه در امتحان کربلا شکست خورد؟ چرا شهر پیغمبر، پسر پیغمبر را تنها گذاشت. نگاه کنیم که این وضعیت مدینه در زمان شهادت امام حسین(ع)، از کجا آب می‌خورد؟ مدینه در کربلا شدن کربلا خیلی نقش داشت. سراغ کوفه برویم. در کوفه چه اتفاقی افتاد که به این روز افتاد؟ کوفه ای که پر از شیعیان دوآتشه بود، چرا کاری کرد که امامش تنها بماند با اینکه این‌همه التهاب در کوفه و این‌همه بالا پایین شدن در میان مردم کوفه وجود داشت؟ بعد از این سوال ها، ریشۀ آن را پیدا کنیم. به سراغ شام برویم. مشکل شام چه بود؟ فتنۀ کوفه از شام مدیریت می‌شد.

شناخت این سه شهر، خیلی معرفت ما را نسبت به قیام امام حسین(ع) بالا می‌برد. نگاه مکانی یکی از مهم‌ترین بخش هایی است که ما باید نسبت به آن معرفتمان را افزایش دهیم. چون تاریخ تکرار می‌شود.

     حالا ما انشاالله در شب های آینده، به شرط حیات و به شرط اجازه اباعبدالله(ع) برای خدمت و نوکری شما، وارد بحث می‌شویم. وقتی وارد شدیم می‌بینید که اصلا لازم نیست به مسائل روز اشاره‌ای شود. وقتی به اوضاع این شهرها اشاره شود، ذهنتان به طور خودکار شرایط آن روز را با امروز تطبیق می‌دهد.

اهمیت عبرت از تاریخ

     این‌ اتفاقات برای ما درس عبرت است. مقام معظم رهبری(مدظله) فرمودند: «ملتی که از تاریخ عبرت نگیرند، عبرتِ تاریخ خواهند شد.» اگر از تاریخ درس نگیریم، سال‌ها بعد عده‌ای می‌گویند فلان ملت، فلان اشتباه راهبردی را انجام داد و  چنین بلایی سرش آمد و عبرت تاریخ خواهیم شد. تاریخ یک نمایشنامه ثابت است. نقش ها در آن ثابت‌اند. فقط آدم‌ها در آن عوض می‌شوند.

     دشمن سعی در پاک کردن حافظۀ تاریخی مردم دارد. سعی دارد تاریخ را عوض کند. بسیاری از چیزهایی که صهیونیست‌ها در کتاب های تاریخی نوشته‌اند دروغ محض است. چرا؟ چون عوض کردن تاریخ باعث می‌شود مردم تجربیات گران‌سنگ گذشتگان را از دست دهند. بهترین منبع برای مطالعه در این زمینه، کتابِ «زرسالاران یهودی و پارسی» نوشتۀ دکتر عبدالله شهبازی است. وقتی تاریخی که آنها نوشتند را نگاه می‌کنید، می‌بینید در هندوستان، یک مشت مردم وحشیِ بویی از تمدن نبرده زندگی می‌کردند. بعد انگلیسی های کت و شلوار پوشیدۀ کروات زدۀ ادکلن زدۀ باکلاسِ بافرهنگِ با تمدن، به هند رفته و فرهنگ و تمدن و سواد و علم و دموکراسی بردند و آن‌ها را از وحشی‌گری نجات داده و متمدن کردند. این چیزی است که آن‌ها نوشتند.  وقتی به تاریخ واقعی نگاه می‌کنی، میبینی در هند یک حکومت اسلامی(حکومت گورکانیان که از نوادگان تیمور لنگ بودند)، حکومت می‌کرد. آن‌ها کاملا متمدن و با سواد بودند. دانشمندان و شعرای بزرگ و بناهای تاریخیِ بزرگ مثل بنای تاج محل(که معماران آن یزدی بودند) در آنجا وجود داشتند. این حکومت، دست و پا شکسته و به اندازۀ فهم خودشان با قوانین اسلامی بر مردم حکومت می‌کردند. سپس ملوانان انگلیسی که در آنجا شرب خمر می‌کردند و از حالت عادی خاج می‌شدند و عربده کشی می‌کردند، توسط حکومت شلاق ‌خوردند و رابطۀ بین انگلیسی ها و هندی‌ها بهم خورد. کمپانی هند شرقی تصمیم گرفت که هند را تسخیر کند. چه جنایت ها، فسق و فجورها، چه ظلم‌ها وچه تجاوز هایی که نکردند. چرا تاریخ را عوض می‌کنند؟ چون تاریخ تابلویی است که هرکس به آن نگاه کند، راه خود و جای خود را در عالم  پیدا می‌کند و تکلیف خودش را می‌داند. نگاه تاریخی به کربلا داشته باشیم. ببینیم در مدینه، کوفه و شام چه گذشت که کربلا برپاشد. ببینیم چه وضعیتی داشتند و نقاط ضعفشان چه بود. وقتی آن نقاط ضعف را پیدا کردیم، از نظر زمان به عقب برگردیم و ریشه‌ها را پیدا کنیم. درس بگیریم تا دیگر این اتفاقات تکرار نشود و این بلاها بر سر ما نیاید.

 

منابع و پی‌نوشت:

1.بحار الانوار 43/291 و 44/2

معنی: حسن و حسين در همه احوال امام و پيشوايند؛ چه بايستند و چه بنشينند. ( چه قیام کنند چه صلح کنند ) 

2. زیارت عاشورا

3. اللهوف، سیدبن طاووس، ص ۲۱.

معنی: شخصی مثل من، با کسی مثل یزید بیعت نمی‌کند!

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیئت بچه های فاطمه (س) می باشد.