حجت الاسلام رفیعی

۵ شهریور ۱۳۹۶ 1752 0 نظر

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: راه‌های تحکیم دوستی با پروردگار

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفیعی

تاريخ پخش: 02-06-96

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

شریعتی: سلام می‌کنم به روی ماه همه‌ی بیننده‌های خوب و نازنین‌مان. شنونده‌های بسیار گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. پیشاپیش وعده داده بودیم که قرار است در پنج‌شنبه‌های ماه ذی الحجه میزبان جناب آقای دکتر رفیعی عزیز باشیم. خیلی از دوستان ما هم ابراز خوشحالی کرده بودند از این قرار است باز هم در برنامه سمت خدا در خدمت ایشان باشیم و از محضرشان استفاده کنیم. آقای دکتر رفیعی سلام علیکم خیلی خوش آمدید. 

حاج آقا رفیعی: عرض سلام خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز دارم. آرزوی توفیق در این باقیمانده‌ی دهه ذی الحجه که خداوند به آن قسم یاد کرده است، «وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ‏ عَشْر» (فجر/1و2) انشاءالله خداوند ما را هم در ثواب اعمال حج که این روزها شروع می‌شود، و همچنین زیارت اباعبدالله(ع) که در روز عرفه دارد شده است، ما را هم در این ثواب شریک بگرداند. از جنابعالی و بینندگان که محبت کردید و فرصتی در اختیار قرار دادید هم تشکر می‌کنم.

شریعتی: روزهایی که در خدمت شما بودیم به برکت بیان شیوای شما و کلام نورانی ائمه(ع) روزهای با برکتی بود. قرار است که در این ایام در چه موردی بشنویم؟ 

حاج آقای رفیعی: در این چهار جلسه در ماه ذی الحجه که در خدمت شما هستم، یکی از مباحث مهمی که در روایات و آیات به آن اشاره شده و آثار زیادی هم بر آن مترتب هست، بحث محبت و دوستی است. من می‌خواهم همین بحث را داشته باشم و بیشتر هم در محور محبت خدا و محبت اهل‌بیت و محبت مؤمنین و اولیای خدا، یعنی شاخه‌هایی که دارد، صحبت کنم. چون در دعا داریم که پیغمبر اسلام فرمود: «اللهم انی اسئلک حُبَّک» خدایا به من حبّ خودت را بده، «و حبَّ من یُحِبُّک» و محبت آنهایی که تو را دوست دارند. «و العمل الذی» یکی هم حُبّ آن عملی که مرا به محبت تو می‌رساند. ظرفیت چهار برنامه طبیعتاً بیش از این نخواهد بود که یک مقداری به این بحث بپردازیم. امروز در مورد محبت و دوستی خدا شروع کنیم.

انسان یک موجودی است به طور طبیعی حبّ و بغض دارد. یک چیزهایی را دوست دارد و از یک چیزهایی هم بدش می‌آید. گاهی دلیل خاصی هم ندارد. مثلاً شاید یک کسی از یک غذایی خوشش می‌آید و از یک غذایی بدش می‌آید. محبت و دوست داشتن عوامل و ریشه‌هایش متفاوت است. یک محبت به خاطر حبّ ذات است. من چون خودم را دوست دارم، خانه‌ام را هم دوست دارم چون درونش آرامش دارم. ماشینم را هم دوست دارم. حتی بچه‌ام را هم دوست دارم چون از خودم هست. منشأ این محبت حبّ ذاتی است. جانم را دوست دارم. دستم را دوست دارم. بخاطر خودم است و اشکالی هم ندارد که انسان خودش را دوست داشته باشد. هرکسی اول خودش را دوست دارد و بعد باقی افراد را. گاهی منشأ حُب منفعت است. یعنی انسان از یک چیزی سود و نفع می‌برد و آن را دوست دارد. مثلاً یک شغلی دارد، یک کاری دارد، درآمدی برایش ایجاد می‌کند، با آن درآمد زندگی‌اش می‌چرخد. لذا می‌گوید: من این شغل را دوست دارم برای اینکه زندگی مرا می‌چرخاند و به مایحتاج من کمک می‌کند. همچنین عوامل دیگر، گاهی ممکن است منشأ حُب لذت باشد، اما بحث ما در این مورد نیست. بحث ما در مورد منشأ آن حُبی است که فضیلت است و کمال است. یعنی من یک چیزی را دوست دارم بخاطر فضیلت و کمال و بخاطر آن جایگاه رفیع و بلندی که دارد. من خدا را دوست دارم، چون خدا خالق من است، چون آرامش به من می‌دهد. چون در زندگی من آثار مثبتی دارد. ممکن هم است انسان کسی را که دوست دارد، نبیند. مثلاً یک عالمی را دوست دارد، هیچوقت او را نبیند. یک کسی در یک منطقه‌ای در زمان امام صادق(ع) بود که خیلی آقا را دوست داشت. یا الآن ما خیلی به امام زمان (ع) علاقه داریم. اما این محبت آثاری در زندگی ما دارد. ولو من نتوانم خدمت آن آقا برسم و این محبت را ابراز کنم. به همین جهت هم در روایت داریم «هَلِ الدِّينُ إِلا الْحُبُ‏ وَ الْبُغْضُ‏» (تفسير فرات كوفي، ص 428) دین چیزی جز دوست داشتن و بغض نیست. بحث ما روی بغض نیست، که طبیعتاً شما از یک چیزهایی بدتان می‌آید، بخاطر همان عواملی که عرض کردم. یا به شما ضرر می‌رساند. یا شما را رنجانده است. یا نقیصه است. فضل و کمال نیست. یا محبوبین شما را از شما گرفته است. شما بغض آل ابی سفیان دارید، بغل شمر و یزید دارید، چون او محبوب شما امام حسین را به شهادت رسانده است. مکرر این داستان را شنیده‌اید.

شخصی خدمت پیغمبر آمد و سؤال کرد: قیامت چه وقت برپا می‌شود؟ پیغمبر فرمودند: تو برای قیامت چه آماده کردی؟ گفت: هیچی، من یک آدم معمولی هستم. من کارهای خیر زیادی نکردم. ولی شما را خیلی دوست دارم. حضرت فرمودند: «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ أَحَب‏» (علل الشرایع/ج1/ص139) هرکسی با آن چیزی که دوست دارد، محشور می‌شود. با این مقدمه من خدمت بینندگان عزیز عرض کنم، خدا ما را دوست دارد. ما هم باید خدا را دوست داشته باشیم. با این دوستی خدا که خدا را حکیم می‌دانیم، عالم می‌دانیم. «السّلام‏، المؤمن‏، المهيمن، العزيز، الجبّار، الشافی، الوافی، الکافی» در دعای جوشن می‌خوانیم. ما خدایی را دوست داریم که منشأ همه فضایل و خوبی‌هاست. این خوبی‌ها در دعای جوشن کاملاً مشهود است. ستار العیوب هست. غفار الذنوب هست. دیروز یکی از دوستان می‌گفت: آقای رفیعی من خیلی وقت‌ها فکر مشغول است، اگر خدا ستار العیوب نبود، چه می‌شد؟ سنگ روی سنگ بند نمی‌شد. من می‌فهمیدم این دیروز چه کار کرد؟ این چه کار کرد؟ واقعاً روابط از هم می‌پاشید. ستار العیوب بودن خدا چقدر مهم است. خدایی که مظهر جمیل است. «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح». ما وقتی می‌گوییم: خدا را دوست داریم، این محبت خدا را چگونه در زندگی‌مان ایجاد کنیم؟ جنابعالی بنده را دوست دارید. نه یک پیامک بزنید، نه تماس بگیرید. نه دعوت کنید، این دوستی خشک و خالی است. فقط حرفش را می‌زنید. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ‏» (صف/2) من خیلی بچه‌ام را دوست دارم. مریض می‌شود او را دکتر می‌بری؟ ناراحت می‌شود، ناراحت می‌شوی؟ خوشحال می‌شود، تحصیلش برایت اهمیت دارد؟ این خیلی روشن است. محبت بروز می‌خواهد، محبت ظهور می‌خواهد. ظرفی می‌خواهد خودش را در آن نشان بدهد. با توجه به این من ده مورد را یادداشت کردم، در دهه ذی الحجه هم هستیم. «تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَة» (بقره/196) در این دهه انشاءالله این در ذهن بینندگان بماند. چنانچه بخواهیم این محبت خدا در دل ما ایجاد شود، این محبت بیاید و ایجاد شود و افزایش پیدا کند، باید خرج کنیم. این موارد را فهرست وار عرض کنم و توضیحاتی هم بدهم.

1- معرفت؛ «من عرف الله أحبه» هر چیزی را انسان بشناسد، محبت برایش پیدا می‌شود. ممکن است وسیله‌ای دست من بدهند، من بلد نباشم استفاده کنم. اما وقتی بشناسم این خیلی تسهیل کننده و کار راه انداز هست، این مورد علاقه من می‌شود. در همین ایام ذی الحجه حضرت موسی (ع) چهل روز میقات رفت. اول ذی القعده تا سی ام. نمازش را عزیزان می‌خوانند که دو رکعت حمد و «قل هو الله» و بعد هم این آیه را بخوانند. «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً» (اعراف/142) سی روز، «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» بالاخره خدا امتحان‌های مختلفی از بندگانش می‌گیرد. منتهی اینطور شد که ده روز موسی دیر کند، ببیند آیا اینها پای موسی می‌ایستند یا نه؟ 35 روز، تازه حضرت موسی جانشین داشت. «هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي» (اعراف/142) می‌گفت: صبر کنید. لابد یک چیزی شده است. درست است موسی گفت: من سر سی روز می‌آیم اما بالاخره یک حکمتی دارد و حضرت هارون خیلی تلاش کرد. سر 35 روز سامری گوساله درست کرد. به مردم گفت: خدا همین است العیاذ بالله! حضرت موسی اینکه گفته، بی خود گفته است. اگر قرار بود بیاید، می‌آمد. دهها هزار نفر را گوساله پرست کرد. از جهل و نادانی مردم استفاده کرد.

رسول خدا از دنیا رفت، مردم مکه هم تازه مسلمان شده بودند. سهیل بن عمر آمد در دروازه خانه خدا، ورودی مسجد الحرام ایستاد. فریاد زد و گفت: پیغمبر مرده است، دین که نمرده است. این را معرفت می‌گویند. یعنی می‌فهمد که دین ربطی به شخص پیغمبر ندارد. حضرت موسی دیر کرد، باشد. لابد حکمتی دارد. صبر می‌کنیم. دهها هزار نفر را این آقا «وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُ‏» (طه/85) وقتی حضرت موسی آمد، چقدر ناراحت شد. «وَ لَمَّا رَجَعَ‏ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفا» (اعراف/150) چقدر متعصب شد که این حرکت صورت گرفت در همین ایام ذی الحجه! پس معرفت و شناخت.

محبت خدا در دل ما چطور ایجاد می‌شود. 2- یاد نعمت، خدا به حضرت موسی فرمود: مرا نزد مردم محبوب کن. خدایا چه کنم؟ خطاب شد «اذكر لهم‏ نعمائي‏» نعمت‌های مرا برای مردم بگو. اگر مردم نعمت‌ها را بدانند، خود به خود علاقه‌مند می‌شوند. ما در قرآن چقدر داریم «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّه‏» (بقره/231) چقدر داریم «فَبِأَيِ‏ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/13) تکذیب نعمت‌ها چقدر بد شمرده شده است. لذا یاد نعمت، نعمت را نمی‌شود شمرد. امکانش هم نیست. همین نعمت سلامت که دعا می‌کنیم انشاءالله همه مریض‌ها شفا پیدا کنند. نعمت عقل، قرآن می‌گوید: دو جور نعمت به شما دادیم. آشکار و مخفی! نعمت‌هایی که نمی‌بینیم. نعمت وجودمان، نعمت حیاتمان، پس یاد نعمت‌ها هم معرفت است. همین دعای عرفه که عزیزان خواهند خواند. چقدر امام حسین نعمت‌ها را می‌گوید. «انت الذی» خدایا تو این کار را کردی. ما امروز می‌خواهیم ده راه بگوییم که انشاءالله خدا نزد ما محبوب باشد. اگر ما دوست داشته باشیم، آن طرف هم «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم‏» (بقره/152) است. 

3- سومین راه کسب محبت خدا اهمیت به واجبات است. من مستحبات را هم تأکید نمی‌کنم. امام صادق فرمود: خدا می‌فرماید: «مَا تَحَبَّبَ‏ إِلَيَ‏ عَبْدِي بِأَحَبَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»‏ (كافي،ج2،ص82) هیچ چیزی بنده را نزد من محبوب نمی‌کند به اندازه واجباتی که انجام بدهد. این نشان اهمیت است. نشان تکریم است. خدایا من سر در نمی‌آورم که چرا دو رکعت نماز را صبح گذاشتی، جوان خواب ناز است. الآن هم تا دیروقت بیدار هستند. تازه اوج خواب باید بیدار شود و نماز بخواند. این تقید و اینکه صبح بیدار شوی نماز بخوانی مهم است. بعضی‌ها می‌گویند: این بشین و پاشو در سربازی برای چیست؟ همین یک حکمتی دارد. یا مثلاً در اوج گرمای تیر هفده ساعت روزه باید بگیری. ما متوجه حکمت خدا نمی‌شویم اما می‌دانیم آن کسی که این را قرار داده عالم و طبیب بوده است. الآن پزشک به مریض می‌گوید: این دارو را بخور. این چربی و قند را نخور. سر در نمی‌آورد علتش چیست. اما می‌داند چون طبیب است اعتماد می‌کند. روایت داریم «يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَي وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيب‏» (عده الداعی/ص37) ثمره‌ای در این نماز هست که می‌گوید: باید. یک اثر منفی در این شراب هست که می‌گوید: نباید. این مریضی که دارو را در سطل خالی می‌کند. قرص‌ها را دور می‌ریزد. دکتر هم بیرون رفت، چربی و قند بخورد. به نظر شما کلاه سر طبیب گذاشته است؟ کلاه سر خودش گذاشته است. به چه کسی ضرر می‌زنی؟ با چه کسی لجبازی می‌کنید؟ ممکن است این مریض به هیچ وجه سر از این قرص و پرهیز در نیاورد. ما بایدها و نبایدها در دینمان اینطور است. مبنایش را باید درست کنیم. وقتی می‌دانیم او حکیم است، در این هفده رکعت یک حکمتی است. وقتی می‌دانیم او علیم است، او مهربان است. در این هفده ساعت گرسنگی یک حکمتی است که ما نمی‌دانیم. این تسلیم شدن و چشم گفتن به دل می‌نشیند.

4- روی آوردن به صفات الهی محبت می‌آورد. «وجبت‏ محبة الله عز و جل علي من أغضب‏ فحلم» محبت خدا لازم می‌شود بر کسی که عصبانی می‌شود اما حلم می‌ورزد و عصبانیتش را کنترل می‌کند. این صفت خداست. «یا حلیما لا یعجل، یا من سبقت رحمته غضبه» اگر ما در زندگی سعی کردیم صفاتی که خدا دارد، قطره‌ای را در زندگی‌مان پیاده کردیم. نزد خدا محبوب می‌شویم. مثلاً یکی از صفات ذات اقدس الهی عفو است. «خُذِ الْعَفْو» (اعراف/199) عفو الهی در زندگی ما نمود پیدا کرد. رحم الهی در زندگی ما نمود پیدا کرد. حلم الهی در زندگی ما نمود پیدا کرد. 

5- چه کنیم محبت الهی سراغ ما بیاید و خدا ما را دوست داشته باشد و ما خدا را دوست داشته باشیم؟ «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ‏ أَحَبَّهُ‏ اللَّهُ‏» (كافي،ج2، ص 122) کسی که یاد مرگ کند، خدا دوستش دارد و محبت خدا در دلش می‌آید. چرا؟ خودش در قرآن می‌فرماید: بعضی می‌‌گفتند: ما خدا را خیلی دوست داریم. ما اولیاء خدا هستیم. در سوره جمعه می‌فرماید: «إِنْ زَعَمْتُمْ‏ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» (جمعه/6) اگر کسی واقعاً خدا را دوست دارد، مرگ لقاء الله است و نباید از مرگ بترسد. پس این هم یک راه کسب محبت است. پس پنج مورد را گفتیم: اول معرفت، دوم یاد نعمت، سوم عبادت و واجبات، چهارم کنترل، پنجم یاد مرگ. 

6- ششمین راه کسب محبت الهی پرهیز است آن چیزهایی است که خدا مبغوض می‌دارد. مثلاً شما فرزندی دارید، می‌گویید: بابا اگر با فلانی قدم بزنی، دیگر من دوستی‌ام را کنار می‌گذارم. خیلی دوستت دارم به شرط اینکه دروغ نگویی. به شرط اینکه خیانت نکنی. امام صادق فرمودند: «طَلَبْتُ‏ حُبَ‏ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَجَدْتُهُ فِي بُغْضِ أَهْل‏ المَعاصی» (مستدرک/ج12/ص173) من به دنبال محبت خدا بودم، دیدم محبت خدا در بغض اهل معصیت است. یعنی اگر کسانی معصیت می‌کنند و من ناراحت نشوم و برایم مهم نباشد، راحت سر سفره‌شان بروم و با آنها حشر و نشر داشته باشم، این محبت با این جور در نمی‌آید. امام صادق(ع) سر یک سفره‌ای دعوت شدند. ظاهراً منصور دوانقی مراسمی گرفته بود، امام را دعوت کرد. سر سفره شراب آوردند. آقا بلند شد. حب الله اقتضاء می‌کند من اینجا حساسیت نشان بدهم. هرچه اصرار کرد فرمودند: نه، جایی که شراب باشد نمی‌نشینیم! با کسی قدم می‌زد، او به غلامش فحش داد. آقا فرمود: دیگر بین من و تو رابطه‌ای نیست. آخر سوره شعرا جمله‌ای هست که هم شعرای متعهد را معرفی می‌کند و هم شعرای غیر متعهد، وقتی می‌خواهد شعرای غیر متعهد را معرفی کند، می‌فرماید: اینها «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُون» (شعرا/225) هر طرفی بشود می‌روند. نباید باری به هرجهت باشد. انسان مؤمن باید موضع داشته باشد. این جلسه‌ای که درونش شرابخواری است. در آن اختلاط و ابتذال است، محرم و نامحرم حریم را رعایت نمی‌کنند، من شرکت نمی‌کنم و از این جلسه بیرون می‌آیم. محبت الهی اقتضاء می‌کند که انسان نسبت به محرمات و مبغوضات الهی حساسیت داشته باشد.

7- هفتمین راه محبت یاد خداست. «علامة حب‏ الله حب ذكر الله»‏ (جامع‏الاخبار، ص 128) علامت حبّ خدا، یاد خداست. شما که خدا را دوست دارید، چند بار در روز یا الله می‌گویید. چند بار در روز یا رب العالمین می‌گویید؟ امام حسین در دعای عرفه می‌گوید: «ربّ ربِ» امیرالمؤمنین در آخر دعای کمیل می‌فرماید: «یا ربّ یا ربّ» علامت محبت الهی ذکر خداست. هشت شب دیگر تا عید قربان مانده است. چقدر خوب است انسان در زندگی مقید به بعضی اذکار باشد و این اذکار ادبیات گفتاری ما شود. کتابی در دار الحدیث به نام «نهج الذکر» چاپ شده است. امام صادق فرمودند: من تعجب می‌کنم از کسانی که در زندگی‌شان ترسی آنها را می‌گیرد و چرا نمی‌گویند: «وَ أُفَوِّضُ‏ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِباد» (غافر/44) تعجب می‌کنم از کسانی که یک غمی در زندگی‌شان می‌آید. چرا نمی‌گویند: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». یا یک نعمت به زندگی‌شان می‌آید «ماشاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» یک مصیبتی می‌بینند چرا نمی‌گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»؟ اینکه گفتم: ذکر در ادبیات زندگی ما بیاید این است. داری می‌روی جلویت می‌پیچد. یک طرفه می‌آید، لا اله الا الله! نفس این توجه خودش کمک کننده است. آن طرف هم شرمنده می‌شود. یا نه یک جایی کار سنگینی می‌خواهی انجام بدهی. «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» خیلی خوب است اگر در زندگی مردم باشد. وقتی غذا تمام می‌شود «الحمدلله رب العالمین» وقتی شروع می‌شود «بسم الله الرحمن الرحیم» چقدر خوب است ادبیات جامعه ما ادبیات ذکر شود. ادبیات یاد خدا شود. وقتی دیدن اولاد شما می‌آیند، ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم! عیادت مریض می‌آیند «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء» یک نفر عطسه می‌کند، عافیت باشد یا خدا شما را بیامرزد. اینها همه ذکر است. اگر این ذکرها اتفاق بیافتد به مرور سبک زندگی‌ها عوض می‌‌شود. واژگان و ادبیات ما عوض می‌شود. فرهنگ ما عوض می‌شود. ادب دینی در زندگی ما می‌آید. وقتی می‌گوییم: خسته نباشید چقدر قشنگ است! حالا اگر در فرهنگ جامعه این اتفاق افتاد. خانم نسبت به همسرش، مرد نسبت به زنش، خیلی خوب است. پس ذکر خدا هم محبت می‌آورد.

8- در روایت دارد که یکی از عواملی که محبت خدا را ایجاد می‌کند خدمت به مردم است. «أَحَبَ‏ عِبَادِ اللَّهِ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِهِ» (تحف‏العقول، ص 49) رسول خدا فرمود: محبوب‌ترین بندگان نزد خدا آنهایی هستند که نفعشان به مردم بیشتر است. دیروز یک همایشی برای کمیته امداد بودیم، آقایان گفتند: در کمیته امداد نزدیک به هفتاد درصد از بودجه دولتی است و سی درصد مردمی است. من در همایش گفتم: که این باید برعکس باشد. یعنی هفتاد درصد مردمی و سی درصد دولتی باشد. مردم در صحنه بیایند و مشارکت کنند. این خیلی مهم است. اگر هرکسی وظیفه خودش را در جامعه ایفا کند. امیرالمؤمنین فرمود: «قِوَامُ‏ الدِّينِ‏ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ» (نهج البلاغه، حكمت 372) دین به چهار چیز استوار است. 1- عالم علمش را ابراز کند. 2- جاهل تکبر نکند و برود یاد بگیرد. 3- غنی مالش را ابراز کند و بخل نورزد. 4- فقیر عفت خودش را حفظ کند و آبروی خودش را نریزد. دین حفظ می‌شود. افرادی که دور ما هستند یا عالم هستند یا جاهل هستند. با غنی هستند یا فقیر هستند. اگر غنی کمک کرد و فقیر حفظ آبرو کرد، عالم ابراز کرد و جاهل تواضع کرد و یاد گرفت. آنوقت ادامه حدیث می‌گوید: «فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ» اگر عالم علمش را پوشاند، جاهل هم عارش شد که برود یاد بگیرد. غنی هم بخل ورزید، فقیر هم آخرتش را به دنیا فروخت، دنیا وارونه می‌شود. یعنی ارزش‌ها برعکس می‌شود. پس خدمت به مردم هم محبت می‌آورد.

9- در روایت دارد برای کسب محبت الهی عشق به کسانی که خیلی خدا را دوست دارند، عشق به اولیای خدا و پیامبر و ائمه اطهار و مؤمنین و علما، محبت می‌آورد. آیه شریفه «قُلْ إِنْ‏ كُنْتُمْ‏ تُحِبُّونَ‏ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم‏» (آل‌عمران/31) در واقع یکی از چیزهایی است که موجب این محبت می‌شود.

10- فرمود: حبّ گفتگوی با خدا، اینها غیر از ذکر است. گفتگو با خدا دو جور است. یکوقت ما با خدا حرف می‌زنیم و یکوقت خدا با ما حرف می‌زند. ما بخواهیم با خدا حرف بزنیم دعا، خدا بخواهد با ما حرف بزند قرآن کریم. دهمین راه کسب محبت الهی اهمیت به قرآن و دعاست. من خیلی تأسف می‌کنم که بعضی از جوان‌ها ما، ماه به ماه لای قرآن را باز نمی‌کنند. امام رضا روزی ده جزء قرآن می‌خواندند. فرمود: اگر کسی روزی پنجاه آیه بعد از تعقیبات نماز صبح بخواند، دیگر از غافلین نیست. این ده راه ساده کسب محبت الهی است. اگر این محبت انجام شد، از آن طرف خداوند دهها و صدها برابر در زندگی ما الطاف و رحمتش را ایجاد می‌کند.

شریعتی: خیلی ممنون از شما. خوشحالیم که در ماه ذی الحجه در خدمت آقای دکتر رفیعی هستیم. امروز صفحه 56 قرآن کریم آیات 46 تا 52 سوره مبارکه آل عمران در سمت خدای امروز تلاوت می شود. این هفته برنامه ما منور و مزین به نام علامه مجلسی(ره) بود.

«وَ يُكَلِّمُ‏ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِينَ «46» قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏«47» وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيل‏«48» وَ رَسُولًا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين«49» وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُون«50» إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم«51» فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى‏ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُون«52»

ترجمه: (آن فرزندى كه به تو بشارت داده شد) در گهواره، (به اعجاز) و در ميانسالى (به وحى) با مردم سخن مى‏گويد و از شايستگان است. (مريم) گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد، در حالى كه هيچ انسانى با من تماس نداشته است؟ خداوند فرمود: چنين است (كار) پروردگار، او هر چه را بخواهد مى‏آفريند. هرگاه اراده كارى كند، فقط به آن مى‏گويد: باش! پس (همان لحظه) موجود مى‏شود. و خداوند به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل را مى‏آموزد. و (عيسى را به) پيامبرى به سوى بنى‏اسرائيل (فرستاد تا بگويد) كه همانا من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‏اى آورده‏ام. من از گل براى شما (چيزى) به شكل پرنده مى‏سازم، پس در آن مى‏دمم، پس به اراده و اذن خداوند پرنده‏اى مى‏گردد. و همچنين با اذن خدا كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏كنم واز آنچه مى‏خوريد و آنچه در خانه‏هايتان ذخيره مى‏كنيد به شما خبر مى‏دهم، براستى اگر ايمان داشته باشيد در اين معجزات براى شما نشانه و عبرتى است. (عيسى فرمود:) من تصديق كننده توراتى هستم كه پيش‏روى من است و (آمده‏ام) تا برخى از چيزهايى كه بر شما (به عنوان تنبيه) حرام شده بود برايتان حلال كنم. وازجانب پروردگارتان براى شما نشانه‏اى آورم. پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنيد. به راستى كه خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد كه اين راه مستقيم است. پس چون عيسى از آنان (بنى‏اسرائيل) احساس كفر كرد، گفت: كيانند ياران من (در حركت) به سوى خدا؟ حواريّون (كه شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما ياوران (دين) خدا هستيم كه به خداوند ايمان آورده‏ايم و تو (اى عيسى!) گواهى ده كه ما تسليم (خدا) هستيم.

شریعتی: انشاءالله لحظات زندگی ما منور به نور قرآن کریم و مزین به نام و یاد اهل‌بیت(علیهم السلام) باشد. این روزها، روزهای پایانی است برای کسانی که می‌خواهند در طرح بزرگ زیارت اولی‌ها شرکت کنند. امسال قرار گذاشتیم دلی را به پنجره فولاد امام رضا(ع) گره بزنیم. خیلی‌ها ابراز لطف و محبت کردند و گفتند: ما می‌خواهیم سهیم و شریک شویم. عدد 8 را به 20000303 ارسال کنید. دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد. اشاره قرآنی را بفرمایید.      

حاج آقای رفیعی: آیه شریفه‌ای که در این صفحه قرائت شد «إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ» خدا هم ربّ من (پیامبر) است و هم ربّ شماست. «فَاعْبُدُوهُ» پس او را عبادت کنید. «هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم» این صراط مستقیم است که روزی ده بار در نماز می‌گوییم. نکته‌ای که هست این است که چرا خدا را عبادت کنیم، چون ربّ ما است. رب یعنی مربی و پرورش دهنده. مثل اینکه به کسی بگوییم: معلم را احترام کن. برای چه احترام کن؟ بخاطر علمش احترام کن. وقتی می‌گوییم: معلم را احترام کن، این علتش درونش نهفته است. اینجا می‌گوید: رب را عبادت کن. چرا عبادت کنیم؟ چون رب هست و پروردگار ما است «الحمدلله رب العالمین».

اشاره کردید که ثواب قرائت آیات را به روح علما هدیه می‌کنید. علامه مجلسی پدر و پسر هستند. ملا محمد تقی پدر است و ملا محمد باقر پسر است. ملا محمد باقر صاحب بحارالانوار و صاحب دهها جلد کتاب هست. مرحوم مجلسی را جمعی از علما در دوران صفویه آمدند با ورود به دربار صفوی مخصوصاً شاه عباس از این فضا استفاده کردند، هم خلق و خوی صفویان را تغییر دادند و کاری کردند که به گسترش اسلام کمک کنند و هم زمینه‌ای برای نشر آثار ایجاد کردند. می‌بیند که مقام معظم رهبری هم گاهی که از تاریخ صفویه یاد می‌کنند از این بخش به نیکی یاد می‌کنند که اینها کمک شایانی کردند. کارهایی که علمای ما مثل مرحوم مجلسی انجام دادند، کارهایی که شیخ حرّ عاملی که در مشهد دفن هستند انجام دادند، شیخ حرّ عاملی 36 هزار حدیث در وسائل الشیعه دارند. این احادیث بخشی اخلاقی است. حدیث اخلاقی را هرکسی می‌تواند بردارد و نگاه کند. شما نگاه کنید «لا دین لمن لا عهد له» هرکسی عهدش را عمل نکند دین ندارد. «علیکم بصدق الحدیث و اداء الامانة» این کار همه است، بر شما باد به صداقت و امانتداری. اما یک بخشی از این احادیث فقهی و تخصصی است و اینها گاهی بینش اخباری است که متعارض است. یعنی بعضی سندش قوی و بعضی سندش ضعیف است. بعضی تعدادش بیشتر و بعضی تعدادش کمتر است. این کار هرکسی نیست که برود یک روایت در بحار یا در کتاب‌هایی مثل وسایل الشیعه پیدا کند و بگوید: ببین پس طبق این حدیث نباید خمس داد. طبق این حدیث فلان تکلیف برداشته می‌شود. 

مرحوم شیخ طوسی کتابی به نام «استبصار» دارد. اول کتاب می‌گوید: دیدم بعضی به واسطه عدم درک تعارض اخبار از اسلام خارج شدند. لذا تصمیم گرفتم یک کتاب بنویسم به نام استبصار و در این کتاب تعارضات را حل کنم. پنج روایت نقل می‌کند، مثلاً خمس واجب است. یکی نقل می‌کند خمس واجب نیست. این را توجیه می‌کند می‌گوید: تعدادش بیشتر است. این در شرایط خاصی بوده است. بعد جمع می‌کند و نتیجه ‌گیری می‌کند و یک کاسه می‌کند. کار ایشان در استبصار یک کاسه کردن روایات است. ده روایت در مورد حکمی نقل می‌کند. دو سه تا مخالفش را نقل می‌کند و می‌گوید: جمعش این است. این را دقت کنید وقتی مثل مرحوم مجلسی‌ها و بزرگان، روایاتی در کتاب‌هایشان مثل بحار و اینها دارند، چنین نیست که شما بگردی و یک روایتی پیدا کردی، مثلاً در مذمت یک فرقه و گروهی، مثلاً می‌گوید: فلان گروه خوب نیستند. این روایت را باید دید در چه شرایطی بوده است. قرآنی که در سوره نساء از مریم تعریف می‌کند. آسیه را الگو قرار می‌دهد. قرآنی که مشورت دختر شعیب را نقل می‌کند، اگر این روایت با آیات قرآن تنافی دارد باید دید. قرآن مقدم است. شما نگویید: اینها چرا صادر شده است؟ معلوم نیست اینها صادره از معصوم باشد. لذا ورود به عرصه روایات فقهی و اعتقادی کار هرکسی نیست. ثمره این روایات در رساله آمده است. یعنی مرجع تقلیدی که چهل سال از عمرش را گذاشته و ثمره‌اش را اینجا آورده است.

ما ده تا راه کسب محبت خدا را گفتیم. می‌خواهند عزیزان خدا دوست شوند و خدا دوستشان داشته باشد، معرفت، یاد نعمت، بغض اهل معصیت، انجام واجبات، ذکر، خدمت به مردم، یاد مرگ و محبت به اهل‌بیت را گفتیم. اما یک نکته دیگر بگوییم. از کجا بفهمیم خدا ما را دوست دارد؟ بعضی می‌پرسند: از کجا بفهمیم خدا توبه ما را قبول کرده است؟ همین قدر که گناه را تکرار نمی‌کنید و تا یاد گناه می‌افتید ناراحت هستید، این نشانه قبولی توبه است. شما یک معصیتی کردی، اگر حق الناس بوده پرداختی و اگر حق الله بوده ادا کردی. اگر غیبتی بوده، دروغی بوده، شراب خواری بوده، دیگر انجام نمی‌دهی و تا یادش می‌افتی بدنت می‌لرزد. این مُهر قبولی توبه است. اما اگر می‌خواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، «إِذَا أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ عَبْدا» اگر خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد، 1- «ألهمه حسن العبادة» (غررالحكم، ص 198) یک علامتش این است که عبادتش را خوب انجام می‌دهد. اگر دیدید کسی قشنگ نماز می‌خواند. اهمیت به الفاظش می‌دهد، بدانید این کسی است که خدا دوستش دارد. به او یاد داده و در دلش انداخته از نماز کم نگذارد. اینهایی که از نماز کم می‌گذارند بدانند محبوبیت الهی ندارند. صاحبخانه‌ای که شما را دوست دارد، ناهار شما را به موقع می‌آورد. اما اگر بخواهد تو را بپیچاند دیر می‌آورد. کم می‌آورد، نمک ندارد، نان ندارد.

2- «إذا أحب‏ الله‏ عبدا» اگر خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد، «زینه بالسکینة و الحلم» یک علامتش این است که این آرامش دارد. حلم دارد، سکینه، وقار دارد. یک آدم عصبانی و تند و بی در و پیکر نیست. 

3- «إذا أحب الله سبحانه عبدا رزقه‏ قلبا سليما و خلقا قويما» (غررالحكم/ ح 67) قلب سلیم دارد، کینه و حسادت در آن نیست. اگر کسی می‌بیند در دلش کینه و حسادت نیست، بد کسی را نمی‌خواهد، خلقش استوار است، معتدل است، به عبارت دیگر اخلاقش اخلاق محکمی است، بداند خدا دوستش دارد. پس اهمیت به عبادت، آرامش و قلب سلیم، خلق قویم اینها نشانه‌‌های محبت الهی به بنده است.

شریعتی: خیلی از حضور شما استفاده کردیم. 

«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین»     

 


صوت : 2 شهریور 96 - برنامه سمت خدا - راه های تحکیم دوستی با پروردگار


ویدیو : 2 شهریور 96 - برنامه سمت خدا - راه های تحکیم دوستی با پروردگار

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حجت الاسلام رفیعی می باشد.