برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 06-02-97
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و صلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین سیَما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین»
با تبریک اعیاد شعبانیه به ویژه میلاد با برکت حضرت حجت (ارواحنا فداه) که در آستانه آن قرار داریم و میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان، بحثمان را با شما بینندگان عزیز برنامه سمت خدا و حضار گرامی در رابطه با آخرین خطبه پیامبر گرامی اسلام و هشدارهایی که پیامبر در این خطبه دادند، ادامه میدهیم.
در برنامههای گذشته عرض شد این خطبه در ثواب الاعمال مرحوم صدوق که از کتبی است که ده قرن پیش تدوین شده به صورت کامل آمده است. همانطور که بشارت تأثیر دارد، هشدار و گوشزد کردن خطرات هم مؤثر است. در همه دنیا معمول هست که افراد در حوزه تربیت علاوه بر تشویق موضوع تنبیه و انذار و خطر را هم مطرح میکنند. درست مثل پزشکی که به شما میگوید: اگر اینطور غذا بخورید و استراحت کنید این سلامت را دارید. اما اگر عمل نکنید، درست غذا نخورید و دارو مصرف نکنید این عوارض را دارد. همه شما بروشورهایی که در دارو میگذارند، در غذا میگذارند، علاوه بر فواید آسیبها را هم میگویند. قرآن کریم هم از این شیوه استفاده کرده است. پیغمبر را هم بشیر معرفی کرده، هم نذیر. انبیاء هم مبشر هستند، هم منذر. این غلط است کسی یکی از این دو بعد را کمرنگ کند یا بخواهد انکار کند یا سبک جلوه بدهد. به همین دلیل هم خدا در همان آغاز بعثت به پیامبر میفرماید: «قُمْ فَأَنْذِر» (مدثر/2) پیغمبر انذار را آغاز کن. یا «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِر» (رعد/7)، «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ» (بقره/6) تکیه روز انذار و بیم دادن است. این خطبه بیشتر با این شکل مطرح شده، بحث بیمها، خطرها، هشدارها، یکی از این هشدارها که امروز مطرح میکنیم این است. رسول خدا به اصحاب فرمودند: «مَنْ كَانَ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ كَانَ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ (مِنْ نَارٍ)» (أمالى طوسى، ص 537) هرکسی دو چهره باشد و دو زبان، «فهو فی النار» جایگاهش در جهنم است. در یک روایت دیگر داریم که روز قیامت با دو چهره و دو زبان محشور میشود. ببینید «ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ» یعنی چه؟ «ذَا وَجْهَيْنِ» یعنی دو چهره، «وَ ذَا لِسَانَيْنِ» یعنی دو زبان، در واقع این دو ویژگی، دو ویژگی منافق است. منافق است که دو چهره دارد. جلوی شما چهره دوست دارد و پشت سر شما چهره دشمن، جلوی شما زبان مدح دارد و پشت سر شما زبان سرزنش. یکی از خطرناکترین بیماریها نفاق است.
در روایت داریم مؤمن صبح که از خانه بیرون میآید، پنج دشمن دارد. همه بلا استثناء داریم. «المؤمن بین خمس شدائد» این پنج شدت و سختی و دشمن چیست؟ اولین دشمنی که همه را تهدید میکند و همه در معرض آن قرار دارند، «مؤمن یحسُدُ» مؤمنهای حسود، برادرش است، خواهرش است، پسرعمویش است، همکارش است، حسادت میورزد، وقتی حسادت بورزد، بدبین میشود و اقدام عملی میکند. مگر برادران یوسف از روی حسادت برادر را در چاه نیانداختند؟ مگر قابیل از روی حسادت برادرش هابیل را به شهادت نرساند؟ مگر شهید اول، صاحب لمعه از روی حسادت علمای غیر متعهد زمانش، حکم اعدامش صادر نشد؟ مگر دانشمندان زمان امام جواد از روی حسادت با امام جواد، طرح قتل و شهادت او را نریختند؟ پس اولین دشمن حسود است. قرآن به پیامبر میفرماید: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5) از شر انسانهای حسود به خدا پناه ببرید.
دشمن دوم «کافرٍ یقاتلُ» کافری که با انسان میجنگد. میخواهد سر به تن موحد و مسلمان نباشد. دشمن سوم «منافقٍ یبغضُ» منافقی که بغض دارد. دشمن چهارم «شیطانٍ یُضِّلُ» شیطانی که انسان را گمراه میکند. دشمن پنجم «نفسٍ تنازعُ» نفسی که دائم با انسان درگیر است. مادر بتهاست. «اعداء عدُو» است، سختترین دشمن است. در میان این پنج دشمن که ذکر شد، مؤمن حسود، کافر مبارز، منافق مبغض، شیطان یُضل و گمراه کننده و نفسی که منازعه و درگیر است. دشمن سوم که منافق است خیلی خطرناک است. تمام این پنج دشمن در قرآن دربارهشان آیاتی آمده است. در مورد حسادت داریم. قرآن میفرماید: بعضی حسادت میورزند به فضیلتی که خدا به دیگران دارد. در مورد کفار چقدر در قرآن داریم، سوره کافرون در مورد شیطان فراوان دارد. در مورد نفس، در مورد منافقین سیصد آیه در قرآن داریم. سیزده سوره قرآن در مورد منافقین است. خیلی مهم است. یک سوره مختص منافقون است. پس نفاق خطر جدی است و خطر شکنندهای است. به همین جهت در نامه 27 نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین(ع) به محمد بن ابی بکر این نامه را نوشتند. میفرمایند: « وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ» رسول خدا به من فرمود: علی جان، من بر تو از منافق قلبی میترسم. نفاق یک پدیده درونی است. لذا خیلی مهم است این خطر نفاق را جدی بگیریم و بدانیم منافق چه ویژگیهایی دارد. من به ده ویژگی منافقین اشاره میکنم. اگر کسی این ده ویژگی را داشته باشد منافق است. ولو این مسلمان است، موحد است. مؤمن است. آدم مسجد برو است، نفاق اقسامی دارد. اما ویژگیها، هرکس این خصوصیات در او هست بداند خصوصیات منافق است. درست مثل اینکه بعضی ویژگیها برای کفار است، برای شیطان است، ممکن است یک انسان مؤمن هم در زندگیاش بیاید. آن ویژگیها چیست؟ 1- «يُخادِعُونَ اللّهَ» مؤمن اهل خدعه و نیرنگ است. هرکسی در زندگیاش خدعه بود، مردی که در ازدواجش خدعه میکند. زنی که خدعه میکند. این خانم یا آقا در ازدواج ادعاهایی میکنند که موجب گول زدن طرف مقابل میشود و بعد میبینی دروغ است. در کار اداری، در کار سیاسی، مسئولی که با مردم خدعه میکند. برای رأی آوردن هر حرفی میزند و بعد فراموش میکند. معلم و استاد فرق نمیکند. خدعه از ویژگی منافقین است.
2- بخل، چندین آیه در قرآن اشاره کرده است که منافقین «یَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ» (توبه/67) دستشان قبض، یعنی بسته است. سفت هستند. افرادی که بخیل هستند، بار از دوش فامیل برنمیدارند. رفع نیاز از مسلمانان نمیکنند، بدانند بخل صفت منافق است.
3- تمسخر، قرآن میفرماید: «فَيَسْخَرُون» (توبه/79) منافق یکی از ویژگیهایش این است که دست میاندازد. ممکن است این صفت در مؤمنی هم باشد. با فرض مؤمن بود صفت منافق را دارد. گاهی از اوقات مثلاً فرض کنید آدمی داریم ایرانی است اما حرف دشمن را میزند. میگوییم: تو هم دشمن هستی. من اهل این کشور و نظام هستم! باشد، تو داری حرفی میزنی که مطابق حرف اسرائیلیهاست. تو صفت اسرائیلیها و آمریکاییها را داری. سومین ویژگی منافق مسخره کردن است. آنهایی که در فضاهای مجازی و حقیقی، در نگارش و با اشاره دست میاندازند، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» (همزه/1) عیب جویی میکنند، این صفت منافق است.
4- قرآن میفرماید: بهانه جویی، «يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقات» (توبه/58) اینهایی که «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» از همین ریشه است. «یَلمِزُک» اینهایی که با حرفهایشان دنبال یک بهانه و ایرادی میگردند. الآن هم متأسفانه با کمال دردمندی باید گفت عدهای دانسته یا نا دانسته به جان ارزشهای دینی افتادند با بهانه جویی، میخواهد نماز نخواند، میگوید: چه کسی گفته نماز باید عربی باشد؟ عزیز من میخواهی نخوانی نخوان.
برهای در برف میرفت، گرگ به او گفت: گرد و غبار نکن و الا میخورمت. گفت: در برف غبار نیست. اگر دنبال بهانه میگردی مرا بخوری، بخور. میخواهد خمس ندهد میگوید: چه کسی گفته آیهی «غَنِمتمُ» شامل همه سرمایهها میشود. این یعنی غنیمت جنگی، مگر شما متخصص هستی؟ مگر شما فقیه هستی؟ 1400 سال از اسلام میگذرد، فقها و علما از این آیه عموم برداشت کردند. این خیلی زیاد شده در جامعهها، یعنی گریز از مسئولیت به خاطر بهانهجویی نه بخاطر حقیقتیابی، بهانهجویی غیر از حقیقت یابی است. شبههافکنی غیر از پرسشگری است. شبهه افکنی یعنی ذهن را مشغول کنی. گفت: یک بنایی مسجدی ساخته بود مناره زیبایی گذاشته بود. کسی میخواست کار این را سبک بشمارد. همانطور که رد میشد گفت: به نظرم منار کج است. بنا خیلی ناراحت شد برای اینکه کج نبود اما همین شبهه که وسط میاندازد از فردا هرکس رد میشود تصور میکند کج است. شما به کسی بگویی: عسل تلخ است، میخورد احساس تلخی میکند. الآن بهانهجویی برای گریز از مسئولیت در فضای مجازی خیلی زیاد شده است. چه کسی گفته قبر فلانی آنجاست؟ نمیخواهی زیارت بروی نرو. چه کسی گفته: سند این زیارت متقن است؟ کی گفته... کی گفته، میگردند نوادر را پیدا میکنند.
یگوقتی آقایی تهران به من گفتند: من نماز نمیخوانم چون شراب میخورم. از شما روحانیون شنیدم کسی شراب بخورد چهل روز نمازش درست نیست. این حرف، حرف نادرستی است. نگفتند: چهل روز نماز نخواند، گفتند: درست نیست. باز درست نیست معنای این نیست که صحیح نیست. قبول نیست! یکوقتی شما فرض کنید یک گوشتی میخورید این برای بدن شما ویتامین میشود. ولی شما مریض هستی، میگوییم: این گوشت را بخوری، با مریضی مبارزه میکند. مریضی شما را ضعیف میکند، تقویت نمیکند. این معنایش این نیست که گوشت نخور. آقایی که شراب میخورد، اگر نماز بخواند، این نماز باید او را بالا میبرد، حالا بالا نمیبرد، صرف این میشود که گناه شراب را از بین ببرد. صرف این میشود که جلوی مشروب خوری او را بگیرد. و الا هیچ شراب خواری عذر ندارد نماز نخواند. در حال مستی نمیشود نماز خواند و شراب خوردن هم حرام و گناه است. اما معنایش این نیست که انسان با شنیدن یک جمله، مثل یک آقایی که به مکه آمده بود، نماز نمیخواند. گفتند: به ما گفتند دو رکعت نماز در مسجد الحرام صد هزار برابر است. ما دو رکعت خواندیم، صد هزار، چند سال دیگر نیاز نیست! اگر شما به کسی گفتی: امشب مرا مهمانی کردی مثل اینکه هزار شب مهمان کردی، هزار شب نیست، این مبالغه است. کنایه از اهمیت است. شما یک ربع میایستی و میگویی: یک ساعت است ایستادم، واقعاً یک ساعت است؟ این عدد نشانه کثرت و مبالغه است. اهمیت نماز در مسجدالحرام صد هزار برابر است نه اینکه شما دیگر نماز نخوانی.
ماه رمضان نزدیک است. بهانهجویی برای فرار از روزه چقدر زیاد میشود. بیماریهایی که فقط یک ماه در سال میآید. بهانه جویی صفت منافق است.
5- پنجمین ویژگی منافقین دروغ است. قرآن میفرماید: «إِنَ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُون» (منافقون/1) منافق دروغ میگوید، هرکسی زیر این آسمان دروغ میگوید، صفتش صفت منافق است ولو در این لباس باشد. ولو در لباس نظامی باشد. ولو در لباس تدیّن باشد. در موضع اجرایی و موضع قضایی باشد. در موضع تدوین قانون باشد. دروغ نشانه منافق است. بدترین نوع دروغ، دروغگویی مسئولین به مردم است. دروغ گویی در سطح کلان است.
خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی *** خورشید صفت با همه کس یک رو باش
6- ششمین ویژگی منافق بد قولی است. قرآن میفرماید: منافقین حرفی میزنند پایش نمیایستند، میگویند: آنچه را که عمل نمیکنند. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/2) چرا حرفی میزنید که اهل عمل نیستید. اهل پایبندی به آن نیستید. اینها همه آیات قرآن هست که محضر شما میخوانم.
7- ویژگی هفتم، تندی زبان است. تیزی زبان است. نیش داشتن است. «بِأَلْسِنَةٍ حِداد» (احزاب/19) حداد یعنی تیز، السنه یعنی زبان، جمع لسان است. قرآن میفرماید: بعضیها زبانشان تند است. منافق نیش میزند. تحقیر میکند. با زبانش آزار میدهد.
8- ویژگی هشتم منافق ادعای اصلاح است. جامعه را به فساد میکشد و میگوید: من مصلح هستم. من اصلاحگر هستم. «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ» وقتی به آنها میگویند: فساد نکنید، «قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» (بقره/11) میگویند: ما داریم جامعه را درست میکنیم. اصلاح میکنیم. این درست نامگذاری به اسم ضد است. به انسان زشت بگویی زیبا. به انسان تنبل، ناصر بگویی. این نکته مهمی است. منافق فساد میکند میگوید: نه، کار من درست است. انتقاد پذیر نیست.
9- ویژگی نهم آزار مؤمنین است. «يُؤْذُونَ النَّبِي» (توبه/61) ویژگی بعدی فراموشی یاد خداست. «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» (توبه/67) خدا در زندگی منافق نقش ندارد. قرآن میفرماید: بعضی اینقدر که از مردم میترسند از خدا نمیترسند. اینقدر که از افکار عمومی حساب میبرند از خدا نمیبرند. ما در جاده گاهی اینقدر که از پلیس حساب میبریم از خدا نمیبریم. یعنی نگاه خدا، نظارت خدا، توجه الهی را گاهی نادیده میگیریم. امام جواد فرمودند: هرکسی تکیهگاهش خدا باشد، گران قیمت ترین و با ارزشترین چیزها را دارد.
ویژگی دهم کسالت است. منافق نماز با سستی و کسالت میخواند. حال ندارد. «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى» (نساء/142)
من به این ده مورد اکتفا کردم. میدانید پیغمبر اسلام بیشترین ضربه را از منافقین خورد. در طول تاریخ امیرالمؤمنین، اهلبیت(ع) بیشترین ضربه را از منافقین خوردند. منافق ادعای خیرخواهی دارد. منافق ادعای اصلاح دارد. منافق در لباس دوست میآید ولی دشمن است. همینجا یک نکته دیگر هم بگویم، اینکه ما دو جور منافق داریم، یک منافق اخلاقی و یک منافق اعتقادی. منافق اعتقادی که کافر است و خدا در قرآن منافق را با مشرک کنار هم گذاشته است. اما منافق اخلاقی کسی است که مؤمن و مسلمان و نماز خوان است ولی ویژگیهای منافقین را دارد. رسول خدا فرمودند: سه ویژگی است در هرکسی باشد منافق است. «ثلاث من كنّ فيه فهو منافق» این منافق، منافق اعتقادی نیست، اخلاقی است. 1- دروغ بگوید. 2- بدقولی کند. 3- خیانت به امانت. زیر این آسمان کسانی که دروغ میگویند، بدقول هستند و خائن به امانت هستند، اینها منافق هستند. این سه ویژگی کلیدی یک انسان منافق است.
میدانید ما آخرین خطبه پیامبر را بحث میکنیم. در این خطبه هشدار دادند. البته بشارتهایی هم دادند. این خطبه که در ثواب الاعمال مرحوم صدوق آمده خطبه طولانی است و مجموعهای از ارزشها و ضد ارزشها در این خطبه آمده است. در این خطبه پایانی عمرشان، رسول خدا فرمودند: «مَنْ مَشَى فِي صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ» هرکسی گام بردارد برای اینکه بین دو نفر را صلح بدهد، «صَلَّى عَلَيْهِ مَلائِكَةُ» خدا و ملائکه به او درود میفرستند، خدا و ملائکه به پیغمبر درود میفرستند. «ان الله و ملائکة یصلون علی النبی» تمام کسانی که گام برمیدارند، بین دو برادر، یک زن و شوهر، پدر و فرزند، دو شریک، دو همسایه، صلح ایجاد کنند، ملائکه و خدا بر آنها درود میفرستند. «مَنْ مَشَى فِي صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ صَلَّى عَلَيْهِ مَلائِكَةُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ» تا به خانهاش برمیگردد به او درود میفرستند. بالاتر، اگر کسی بین دو نفر را صلح داد «وَ أُعْطِيَ ثَوَابَ لَيْلَةِ الْقَدْرَ» (ثوابالاعمال، ص 288) اجر شب قدر را دارد. شما میدانید شب قدر معادل هزار ماه است. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) این ثواب ایجاد اصلاح بین دو نفر است.
یکوقتی یک کسی با دامادش سر پول دعوایش شد. همینطور که مشغول مشاجره بودند، مفضل رسید. گفت: چیه؟ پدر خانم گفت: من چهارصد درهم از ایشان میخواهم نمیدهد. داماد گفت: دادم، حافظهاش ضعیف است و فراموش کرده است. البته مسأله شرعی این است که کسی قرض میدهد باید امضاء بگیرد. مدرک بگیرد و شاهد بگیرد. پس میدهد باید مدرکش را پس بگیرد. مفضل دید اینها همدیگر را میزنند، گفت: من میدهم شما دعوا نکنید. چهارصد درهم را داد و دعوا را خواباند. آن آقا گفت: مفضل اگر بخواهی اینطور پول بدهی، خیلی باید بدهی. گفت: این پول برای من نیست. برای آقای من امام صادق است. نزد من گذاشته برای حل اینطور دعواها!
یکوقت یک راننده تاکسی و مسافر سر صد تومان به شکم هم میروند. شما رد میشوی، آقا بیا این هزار تومان را بگیر و برو! این مصداق همین حدیث است. شما صلح بین این دو نفر ایجاد کردید. همیشه انفاق این نیست که شما به فقیر پول بدهی. امام صادق مشغول نماز بودند، کاروانی وارد مسجد النبی شد، پیرمردی همراهشان بود، خوابش برد. کاروان رفت، پیرمرد از خواب بلند شد و دید رفقایش نیستند. آقایی هم دارد نماز میخواند. پیرمرد یک کیسه داشت هزار درهم پول درونش بود. دید کیسهاش نیست. فوراً مچ امام صادق را گرفت. گفت: شما پول مرا برداشتی؟ آقا فرمودند: من مشغول نماز هستم و خبر از پول شما ندارم. داد و فریاد کردند. آقا فرمودند: پولت را من برنداشتم ولی چون ناراحت هستی، باشد فرستاد از منزل هزار درهم را آوردند و به او دادند. آمد منزل، اطرافیان گفتند: خوابت برده بود و ما آمدیم و این کیسه را هم با خودمان آوردیم و گفتیم: گم نشود. گفت: اِ... شما پول مرا آوردید؟ من چقدر به آن آقا جسارت کردم. برگشت آقا هنوز مشغول نماز بود. پول را آورد. آقا فرمود: ما دیگر این پول را از تو پس نمیگیریم. ما به کسی چیزی بدهیم پس نمیگیریم. این خیلی مهم است.
در ظهر گرمای کوفه امیرالمؤمنین قدم میزد، یک کسی گفت: آقا اینجا چه میکنید؟ فرمود: میترسم کسی با من کاری داشته باشد و دستش به من نرسد. البته امروز برای مسئولین بالای کشور این کار ممکن است. مثلاً رهبر انقلاب بین مردم بیایند و در خیابان قدم بزنند. این نمیشود و خطرات اجازه نمیدهد. یا رئیس جمهور و رئیس قوه قضا و رئیس مجلس، یا وزرا، ولی یک راه دارد. یک وقت خصوصی برای مردم بگذارند. شهردار میتواند هر دو ساعت مردم را ببیند. مدیر کل میتواند. استاندار میتواند در مسجدهای شهر برود و مردم پیدایش کنند. مدیر کل یک اداره میتواند هر هفته یک شب در یک مسجد ملاقات عمومی بگذارد.
یک خانمی با شوهرش دعوایش شده بود. آقا از خانه بیرونش کرده بود. خدمت حضرت آمد، حضرت او را با همسرش صلح داد. در تاریخ این قصه را فراوان میبینیم. داود رقی میخواست به مکه بیاید، رفت با پسرعمویش که قهر بود صلح کرد و یک کادو هم برایش برد. میگوید: وقتی خدمت امام صادق رفتم آقا مرا چنین استقبال کرد که هیچگاه اینطور استقبال نمیکرد. فرمود: «یا داود سَرَّنی صِلَتُکَ لِابن عَمّک» خوشحالم کردی به پسرعمویت سر زدی. پس اصلاح «مَنْ مَشَى فِي صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ» ما سه جور اصلاح داریم. اصلاح در رفتار با خدا، با خدا رابطهمان را حل کنیم. دوم اصلاح خودمان و سوم اصلاح در روابط با مردم. اصلاح فردی، عبادی، اجتماعی! بدانید ایجاد اختلاف بین مردم بسیار گناه بزرگی است.
مجموعهای از مطالبی که مربوط به خطر منافقین بود و هم مربوط به خطر اصلاح بود را در این برنامه متذکر شدیم. همینجا این نکته را اشاره کنیم اصلاح تعریف دارد. اصلاح در مقابل خراب است. بعضی از واژهها را با ضدش باید شناخت. مثلاً شما میخواهی بگویی نور باید ظلمت را بشناسانی. میخواهی بگویی روز باید شب را بشناسانی. میخواهی بگویی: آزادی باید حبس را بدانی یعنی چه. «تعرف الاشياء باضدادها» هرچیزی را با ضدش باید بگویید. اصلاح در مقابل خراب است. مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: باید دید از کجا خرابی ایجاد شده همانجا را اصلاح کرد. اگر این دیوار خراب شده آن دیوار را اصلاح نمیکنند. اگر این سقف خراب شده دیوار را اصلاح نمیکنند. دشمن امروز ایجاد خرابیاش با فضای مجازی است. اسلام ما باید از همین طریق باید باشد. متدینین باید در این فضا خوراک بدهند. دشمن امروز تخریبش از طریق فیلم است، سریال و شبکههای ماهوارهای است. باید این فضا را پر کرد. صدها شبکه ماهوارهای به کمک دین بیایند. با کتاب، با نوار به کمک بیایید. مرحوم سید شرف الدین میگوید: دشمن از هر تونل یا سوراخی که وارد میشود، از همانجا باید او را زد. سیره ائمه ما هم اینطور بوده است. یکوقتی احساس کردند در جامعه مثلاً جهل مردم را فرا گرفته، رو به آموزش آوردند. دعا در جامعه فراموش شده، رو به دعا آوردند. یا در یک زمانی باید شمشیر جنگ گرفت و مثل کربلا جنگید، به مبارزه مستقیم رو آوردند. این بحثی است که در ارتباط با اصلاح هست. ویژگی این برنامه این است که هر هفته از یکی از علما و دانشمندان یاد میشود، این هفته از مرحوم استاد شیخ بهایی این عالم بزرگ شیعه که هنوز متحیّر کارهایش هستند. عالم ذی فنون، عالمی که در ادبیات ورود دارد، در شعر ورود دارد، در بناها ورود دارد، در امور معماری ورود دارد. در فقه ورود دارد. در مباحث عقلی ورود دارد. شیخ بهایی که قبر مطهرشان در مشهد مقدس کنار مضجع شریف امام رضا هست، باید کارهای فراوانی روی معرفی این شخصیت صورت بگیرد. مهمترین ویژگی شیخ بهایی فرصت یابی است. هیچگاه نگذاشت وقتش هدر برود. از فرصتها به نحو احسن استفاده کرد و هرجا احساس خلأ کرد ورود پیدا کرد. انشاءالله خداوند روح ایشان را با ارواح مطهر اولیای خودش محشور بفرماید.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 301 قرآن کریم؛ آیات 62 تا 74 سوره مبارکه کهف:
«فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً «62» قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً «63» قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً «64» فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً «65» قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً «66» قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «67» وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68» قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً «69» قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً «70» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً «71» قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «72» قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً «73» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً «74»
ترجمه: پس همين كه (از كنار دريا) گذشتند، موسى به جوان (همراه) خود گفت: غذاى چاشت ما را بياور، به راستى كه از اين سفر رنج بسيار ديدهايم. (آن جوان) گفت: آيا به ياد دارى وقتى كه به صخره پناه برديم و من (پريدن) ماهى (به دريا) را فراموش كردم (كه براى تو بگويم) و كسى جز شيطان آن را از ياد من نبرد، تا آن را يادآورى كنم. و (در كمال) شگفتى ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و رفت). (موسى) گفت: اين همان (محلّ قرارى) بود كه در پى آن بوديم. پس از همان راه برگشتند، در حالى كه ردّ پاى خود را (به دقّت) دنبال مىكردند. پس (در آنجا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظيم) به او عطا كرده بوديم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بوديم. موسى به او (خضر) گفت: آيا (اجازه مىدهى) در پى تو بيايم، تا از آنچه براى رشد وكمال به تو آموختهاند، به من بياموزى؟ (خضر) گفت: تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من صبر كنى. و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مىكنى؟ (موسى) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى، تو را نافرمانى نخواهم كرد. (خضر) گفت: پس اگر در پى من آمدى، از چيزى (از كارهاى شگفت من) مپرس، تا آنكه خودم دربارهى آن سخن آغاز كنم. پس آن دو (موسى و خضر) به راه افتادند، تا آنكه سوار كشتى شدند. (خضر) آن را سوراخ كرد. موسى (از روى اعتراض يا تعجّب) گفت: آيا آن را سوراخ كردى تا سرنشينان آن را غرق كنى؟ راستى كه كار ناروايى انجام دادى! (خضر) گفت: آيا نگفتم تو هرگز نمىتوانى همراه من شكيبا باشى؟ (موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشىام مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير. پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آيا بىگناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!
صوت : 6 اردیبهشت 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم
ویدیو : 6 اردیبهشت 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم