برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 23-01-97
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و صلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین سیَما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین» (قرائت دعای سلامتی امام زمان)
در ایام با برکت ماه رجب قرار داریم. همچنین ایام شهادت امام کاظم(ع) و در آستانه مبعث نورانی پیامبر گرامی اسلام. این مناسبتها را گرامی میداریم. بحث ما در مورد آخرین خطبه پیامبر که در واقع بیان پیامدهای گناه و افعال و اعمال حرام و منفی است بود که خطبهای طولانی است به عنوان آخرین خطبه پیامبر در منابع آمده است و یک بخشی را امروز عرض می کنیم که مناسبت با حضرت موسی بن جعفر(ع) هم داشته باشد. میگوید: «وَ مَنْ كَظَمَ غَيْظَهُ وَ عَفَا عَنْ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِيدٍ» (ثوابالاعمال، ص 284) اگر کسی خشمش را کنترل کند و عفو و گذشت از برادر مسلمانش داشته باشد و حلم بورزد، اجر شهید دارد. میدانید ما دو جور شهید داریم. یک شهید اصلی که در خون خودش میغلتد و یک شهید حکمی، یعنی کسانی که به حکم شهید هستند. در روایت داریم کسی شهوتش را کنترل کند «مات شهیدا» در روایت داریم کسی حق خدا و پیامبر و اهلبیت را رعایت کند اگر در فراشاش هم بمیرد «مات شهیدا» در روایت داریم کسی با قرآن انس داشته باشد با شهداء محشور میشود. کسی بار از روی دوش مردم بردارد «أغاث ملهوفا» شهید محشور میشود. یکی از آنها هم کنترل خشم است. بیش از بیست مرتبه در قرآن کریم کلمه غضب و غیظ آمده است. «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ» (آلعمران/134) یا تعبیری که داریم «إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ» (شوری/37) هم کلکه غضب و هم کلمه غیظ در قرآن 24 مرتبه آمده است.
حضرت امام رهبر کبیر انقلاب در کتاب چهل حدیث میفرماید: غضب و خشم از نعم بزرگ الهی است. ایشان میفرمایند: اگر خشم و غضب نبود کسی جهاد نمیرفت. غیرت نبود، دفاع نبود، نهی از منکر نبود. حساسیت در مقابل گناه نبود. پس اصل این صفت به حد اعتدالش یک لطف الهی است. شما فکر کنید خشم که خشم مقدس است، در انسان نبود. چه کسی جهاد میرفت؟ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» (فتح/29) مگر بدون خشم میشود؟ لذا ما میگوییم: سه جور خشم داریم. یکی خشم الهی که داریم خشم خدا یعنی عِقاب، مثل مکر الهی. در دعاها میگوییم: خدایا غضبت شامل حال ما نشود، غضب الهی همان عقابش است. وقتی انسانها معصیت کنند نتیجه معصیت میشود غضب.
2- خشم مقدس؛ وقتی انسان یک جایی در مقابل یک امر، حضرت موسی از میقات برگشت، عصبانی شد. قرآن میفرماید: «غضبان» دید همه مردم گوساله پرست شدند. امام رهبر کبیر انقلاب در بهشت زهرا، در سخنرانی فرمود: من در دهان این دولت میزنم. این با خشم بود. فریاد میزند، یک جایی منکری صورت میگیرد و حقش را میخورند، این خشم بدی نیست. منظور از کظم غیظ که در روایت آمده اگر کسی کظم غیظ کند و کنترلش را از دست بدهد، همان خشم افراطی و خشم منفی است. همین است که افراد در خانه با زنشان عصبانی میشوند. در خانه ترافیک میشود عصبانی میشوند. یکی جلویشان میپیچد، که متأسفانه درد بسیار بزرگی هم هست و خیلیها مبتلا هستند. من یک راهکار دهگانه برای مبارزه با خشم نوشتم. چطور میشود کنترل خشم کرد و غضب را کنترل کرد. در روایات داریم مردم چهار دسته هستند. بعضیها «سریع الغضب، بطی الرضاء» زود عصبانی میشود و اگر هم عصبانی شود دیگر به این زودی صلح نمیکند.
یک آقایی بود یک وقتی ناراحت شد، گفتیم: بیا برویم صلح کن. گفت: من با نسل و نوه و نتیجه این هم دیگر صلح نمیکنم. آدم میشناسم سی سال است با کسی سر یک چیز جزئی قهر است. اینها «سریع الغضب» هستند. زود جوش میآورد و دیر هم خاموش میشود. 2- در روایات داریم دیر عصبانی میشود و دیر هم میگذرد. به این زودی عصبانی نمیشود ولی اگر عصبانی شود دیگر خاموش نمیشود. 3- هردو سریع است. «سریع الغضب و سریع الرضاء» زود عصبانی میشود و زود هم فروکش میکند. اینها را درجه بندی کنیم. اولی از همه بدتر است. دومی هم بد است. سومی هم بد است اما نسبت به قبلی بهتر است. فرمود: «ألا ان خیر الرجال» بهترین انسانها «من کان بطی الغضب سریع الرضاء» دیر عصبانی شود و زود هم بگذرد. حساسیت نشان ندهد. این عبارت امیرالمؤمنین همه حرف را زده است. فرمود: آدمهایی که عصبانی میشوند سه اثر منفی در زندگیشان دارد. «بِئْسَ الْقَرِينُ الْغَضَبُ» (غررالحکم و دررالکلم/ص302) بد رفیقی است، هرکس گرفتار عصبانیت است، بد رفیق و همراهی دارد. سه اثر دارد، «يُبْدِي الْمَعَايِبَ» اول عیبهای آدم را، شما با این آقا نشستی خوب است، یکوقتی عصبانی میشود میبینی چه فحشهایی میدهند. چه حرفهایی میزنند و مشتی میزنند.
یکوقتی ما به کربلا مشرف بودیم، قدیم ماشینها دور حرم میچرخید، الآن دیگر نمیگذارند بچرخد. خلوت بود و وارد بین الحرمین شدیم خلاصه زائرها جیغ و داد میکردند و یا حسین و یا عباس میگفتند. اشک مثل باران، خیلی حال خوش معنوی بود. یکی از آقایانی که بیشتر از همه اظهار محبت میکرد، به هتل رفتیم و یک اتاق جا به جا شد. طبقه اول را باید میدادیم، آن زمان روحانی کاروانها مدیر هم بودند. باید اتاق توزیع میکردند و زائر جمع میکردند. یک اتاقی جا به جا شد. همین آقایی که از محبت امام حسیت غش میکرد، عصبانی شد. هر لغت نامه فحشی که میخواستی، میداد. این ماهیت خودش را یک مرتبه بیرون میریزد. «یُبدی المَعایب» من یکوقتی به آقایی زنگ زدم، من خیلی رویش حساب باز میکردم. موبایل را گرفتم، زنگ خورد و گوشی را روشن کرد و متوجه نشد گوشی را روشن کرده است. متوجه نشد صدایش به من میرسد. فکر میکرد روی رد تماس زده است ولی روی پاسخ زده است. داشت با خانمش دعوا میکرد. الله اکبر! من دیگر قطع کردم و دیدم شرعاً حرام است. «یبدی المَعایب» یک آقایی هست در همه منبرهای ما حضور دارد. خانمش به ما گفت: حاج آقا یک دوربین در خانه ما بگذار، ببین این مرد از در که وارد میشود انگار شمر وارد میشود. بد خلق و بد اخلاق است.
2- «وَ يُدْنِي الشَّرَّ» شر را نزدیک میکند. دعوا که میشود یکی این میگوید و یکی او میگوید. چاقو کشی و آدم کشی میشود. فرودگاه بودم، در یکی از شهرها یک جوانی آمد گفت: من حبس ابد هستم. گفت: البته الآن مرخصی گرفتم بروم به خانوادهام سر بزنم. گفتم: چرا؟ گفت: در اثر همین عصبانیت یک قتلی بوده، چون مسبّب اصلی نبودم بالاخره اعدام نشدم، یک جوان 24، 25 ساله. خیلی هم عفو بخورد، سی سال باید بماند. این یک عصبانیت است.
3- «وَ يُبَاعِدُ الْخَيْر» خیر را هم دور میکند. معایب را آشکار میکند. شر را نزدیک میکند و دور میکند خیر و نیکی را. ما جرعههای زیادی را مینوشیم. مثلاً نوشابه مینوشیم، شربت مینوشیم، آب و چای مینوشیم، جرعه صبر؛ عصبانی میشویم، مصیبت میبینیم، تحمل میکنیم. بهترین جرعه «ما تجرع عبد جرعة أفضل عند الله عز وجل من جرعة غيظ يكظمها ابتغاء وجه الله تعالى» هیچ جرعهای نزد خدا با ارزشتر از آن جرعهای نیست، خشم نیست. عصبانی شدی یک مرتبه فرو بدهی و یک مرتبه این را از خودت دور کنی. لذا نبی مکرم اسلام رد میشدند، دیدند عدهای وزنهبرداری میکنند. استفاده وزشی هم از این روایت بکنیم معلوم میشود این مسابقه، مسابقه منفی نیست. نفی نشده است. پیغمبر نفرمود: چرا این کار را میکنید؟ این کار ممنوع است. الآن میله است و آن زمان سنگ بود. یک حجر بزرگی را گذاشته بودند، متن روایت این است که «مَرَّ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله بِقَومٍ» پیغمبر از پیش گروهی رد میشد، «يَرفَعونَ حَجَرا» سنگی را بلند میکردند. حضرت فرمود: «فَقالَ: ما هذا؟» چه کار میکنید؟ «قالوا: نَعرِفُ» گفتند: یا رسول الله! ما به این طریق داریم شناسایی میکنیم «بِذاكَ اَشَدَّنا وَ اَقوانا» ببینیم چه کسی زورش بیشتر است. حضرت نفرمود: کار اشتباهی میکنید. فرمود: «فَقالَ صلى الله عليه و آله: اَلا اُخبِرُ كُم بِاَشَدِّكُم وَ اَقواكُم؟» بگویم: شدیدترین و قویترین شما چه کسی است؟ حضرت فرمود: کسی که سه ویژگی دارد از همه قویتر است. قوی و شدید این است. «اَلا اُخبِرُ كُم بِاَشَدِّكُم وَ اَقواكُم؟ قالوا: بَلى، يا رَسولَ اللّه» فرمود: کسی که این سه ویژگی را دارد این اشد و اقوا از شماست.
در روایتی دیدم یکوقتی عمر بن عبدالعزیز خدمت امام باقر رسید و از آقا خواست که یک روایتی از پیغمبر برایش نقل کند، امام باقر همین روایت را برایش نقل کرد. فرمود: «قالَ: اَشَدُّكُم وَ اَقواكُمُ الَّذى اِذا رَضىَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ فى اِثمٍ وَ لا باطِلٍ» 1- شدیدترین و قویترین شما کسی است که وقتی حالت عادی دارید خوشحال و خشنود است. این باعث نشود گناه کند، در باطل وارد شود. آقا رفته کنار دریا نشسته است، عصبانیتی نیست. آب دارد موج میزند. حال خوش، زن و بچه و غذا و کباب و جوجه، میگوید: نگاهی هم به این خانمها بکنیم و یک موسیقی هم گوش بدهید. رضا باعث گناه نشود. 2- «وَ اِذا سَخِط لَم يُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ» (معانی الاخبار/ص366) وقتی عصبانی میشود، عصبانیت او موجب نشود که از سخن حق خارج شود. درست است عصبانی شده، بعضی عاشق کسی بوده، ده سال دنبالش بوده، خواستگاری رفته و حالا او را گرفته و زندگی کردند، وقتی عصبانی میشود میگوید: از اول هم تو را نمیخواستم! حرف بیخودی میزنی! اصلاً زیر این آسمان از کسی به اندازه تو بدم نمیآید. عصبانیت خیلی مهم است که انسان از قول حق خارج نشود. در عصبانیت شیرینی پخش نمیکنند، آدم یک چیزی میگوید، اما آنچه میگوید دروغ نباشد و باطل نباشد. «وَ اِذا سَخِط لَم يُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ»
3- «وَ اِذا قَدَر» وقتی مالک شد، قدرت به او رسید، «لَم يَتَعاطَ مالَيسَ لَه بِحَقٍّ» چیزی که مال او نیست دست درازی نکند. درست است شما قدرت دارید، میتوانی این زمین و خانه را بگیری، اما وقتی قدرت پیدا کرد این کار را انجام نده.
دو نکته بگویم. نکته اول؛ ریشه غضب چیست؟ چرا آدمها عصبانی میشوند؟ من چند عامل را نوشتم فهرست وار میگویم. گاهی ریشه غضب صفات رذیله است. حسادت، من حسودی میکنم به شما. کبر، سوء ظن، حرص، گاهی از روی حرص و کبر و حسادت است. این را باید اول از خودمان دور کنیم. دومین عامل عصبانیت، کم حوصلگی و عجله است. در خیابان عجول است. بعضی تازه گواهینامه گرفتند و بلد نیستند، اشتباهی میپیچند یا کند میروند، این عصبانی میشود و بوق میزند! کم حوصلگی و عجله داشتن، اینها هرکدام باید درمان شود. گاهی افراد عجول عصبانی میشوند. مثلاً مأمور دیر راه میاندازد. گاهی مأموران فرودگاه یا عوارضی از صبح تا شب به هزار نفر قبض میدهد و پول میگیرد. دستش خسته میشود. یکوقتی هم دو دقیقه موبایل جواب میدهد یا کاری دارد. شما عصبانی نشو!
عامل بعدی ضعف مزاج است. امروز میگویند: ضعف اعصاب، بدن ضعیف است. غذاها گاهی مؤثر است. گاهی ضعف مزاجها موجب عصبانیت میشود. عامل دیگر حساسیتهای افراطی است. بعضی حساس هستند. اینقدر روی این جناح حساس است. تا بحث میشود میخواهد تو را بزند. یا دوستان ما بعضیها ارادت دارند به مقام معظم رهبری، یکوقتی عکس آقا در این تظاهراتهایی که صورت گرفت پاره شد. ایشان خودش فرمود: حساسیت نشان ندهید. به عکس من جسارت شد. در همین قم یک سالی درگیری شد، یادم هست حضرت امام یک آقایی را فرستادند با ماشین در خیابانهای قم، من آن زمان دبیرستانی بودم. سال 58 بود. بعد هم امام به جماران رفتند به خاطر قلبشان، فرمودند: اگر عکس من پاره شد و توهین و جسارتی شد، هیچکس عکسالعمل نشان ندهد و از خانه بیرون نیاید. حساسیت افراطی، دو تا تیم با هم بازی کردند، کسی علیه آن تیم چیزی میگوید، مثل اینکه خراش به صورت این انداختند. حساسیت نشان ندهید. در دفاع از تیم، در دفاع سیاسی، در دفاع از اشخاص، گاهی حساسیتهای افراطی موجب عصبانیت میشود.
عامل دیگر حس دخالت است. در همه کار میخواهد فضولی کند. چه کار داری؟ سرت به کار خودت باشد. در روایت داریم هیچ چیزی به اندازه سکوت و بی اعتنایی شیطان را ناراحت نمیکند. حس دخالت در امور، میخواهد در همه امری وارد شود، در همه چیزی نظر بدهد. گاهی عامل عصبانیت بهانه جویی است. از در داخل میشود. چرا بوی غذا میآید؟ چرا زیر گاز زیاد است؟ چرا لباس اینطور است؟ هرکاری کنی این میخواهد یک سوژه پیدا کند. بعضی خانمها میگویند: ما هرکاری کنیم این آقا یک چیزی پیدا میکند. انشاءالله هرکس همسرش از دنیا رفته خداوند رحمت کند و کسی هم که همسر دارد خدا برایش نگه دارد. این مزاح است. کسی خانمش از دنیا رفته بود، در تشییع جنازه دیدند او مقداری خوشحال است. گفتند: چرا خوشحال هستی؟ گفت: نه ناراحت هستم او را از دست دادم. خوشحالی من برای چیز دیگری است. گفت: اولین باری است که ما داریم با ایشان قدم میزنیم و دعوایمان نمیشود. بین ما اختلاف نیست. بعضی واقعاً بعد از دو کلمه حرف زدن، کلمه سوم دعوا میکنند. این بخاطر حس بهانه جویی است که در بعضی افراد وجود دارد. اینها ریشههایی است برای عصبانیت و خشم.
قرآن کریم یکی از عوامل سرعت به بهشت را همین «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين» (آلعمران/133 و 134) پیغمبر گرامی اسلام در حالاتشان نقل شده است چون ایشان را خیلی اذیت کردند. سنگ میزدند، دیوانه میگفتند. ساحر میگفتند، کاهن میگفتند. اما کنترل خشم در ایشان موجب میشد افراد تغییر کنند و تحول در آنها پیدا شود. یکوقتی فقیری وارد مسجد شد و کمکی از ایشان خواست. ایشان نداشت. به پیغمبر جسارت کرد. اصحاب بلند شدند، اصحاب آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرک میبردند. اصحاب پیغمبر را با نام صدا نمیکردند. بلند شدند او را بزنند، فرمود: نه! این آقا را به منزل آورد. غذا و پول داد، شب نزد پیغمبر خوابید. فرمود: مثل تو مثل شتری است که فرار میکند، اگر او را رها کنند صاحبش او را میگیرد، اما مردم میدوند کمک کنند بدتر فراری میدهند. من اگر تو را رها کرده بودم این مردم تو را زده بودند. خیلی شرمنده شد و عذرخواهی کرد. حضرت فرمود: فردا بیا جلوی جمع عذرخواهی کن بخاطر خودت که بعداً مردم تو را گیر نیاورند و بزنند و بگویند: این همین بود که به پیغمبر توهین کرد. من این داستان را که دیدم یاد داستان مرحوم کاشف الغطاء افتادم. ایشان در مسجد نماز میخواند، یک سیدی آمد گفت: شیخ به ما کمک کن! گفت: چیزی نزدم نیست. گفت: سهم ما سادات نزد شماست، باید بدهید! آب دهان به صورت کاشف الغطاء انداخت. کاشف الغطاء کسی بود که میگفت: من چهل سال مکروه مرتکب نشدم. کاشف الغطاء کاشف علم بود. قبرش در نجف است. در مسجد مرید داشت که عاشق آقا بودند. بلند شدند حمله کنند فرمود: بنشینید، عبایش را برداشت و هنوز آب دهان به صورتش بود. گفت:هرکس مرا دوست دارد، اگر میخواهید از من دفاع کنید، کمک کنید. خودش در صفهای نماز افتاد و پول جمع کرد و به این آقا داد و خلاصه رفت. این خیلی هنر میخواهد.
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نذر کرده بود. اگر عصبانی شوی مدت مدیدی روزه بگیرد. برای اینکه این عصبانیت، که یکوقت یکی از شاگردها اشکال کرد و ایشان عصبانی شد، ایشان فهمید نباید عصبانی میشد. در خانهاش رفتند، آن آقا در را باز کرد. مرجع تقلید، آیت الله العظمی بروجردی آمده خم شد و دستش را بوسید. فرمود: من دیروز عصبانی شدم! اگر انسان بتواند این عصبانیت و خشم را مدیریت کند.
یکوقتی یکی از اصحاب عصبانی شد، به بلال گفت: ای کسی که مادرت یک زن سیاه چهره بود! جسارت کرد. فهمید اشتباه کرده است. بلال کم شخصیتی نیست. شخصیت بالا و والایی است. گفت: مرا ببخش! گفت: بخشیدم. گفت: نه، من در کوچه میخوابم و صورتم را روی خاک میگذارم. کف پایت را روی صورت من بگذار و بگو: از تو گذشتم. یک روایتی از حضرت امیر برای شما بخوانم که خیلی عجیب است. خوب گوش بدهید خیلی مهم است. این روایت در خصال صدوق هست.
قنبر از علاقهمندان به امیرالمؤمنین(ع) بود. اگر این روایت را بنویسید هیچوقت عصبانی نمیشوید. فرمودند: قنبر وقتی عصبانی میشوی خودت را کنترل کن. اگر کسی به تو ناسزا گفت، جوابش را نده. فحش داده است، اگر کسی به تو فحش داد و جوابش را ندادی، سه اثر دارد. خدا را راضی میکنی و شیطان را عصبانی میکنی، خود این طرف را هم خرد میکنی! وقتی به او فحش بدهی، میگوید: یکی گفتیم و یکی شنیدیم، اما وقتی جواب ندهی میگوید: عجب حرف زشتی زدیم. هیچی نگفت! بیشتر میسوزد. امیرالمؤمنین به قنبر فرمود: «دع شاتمک مُهانا» 1- خرد میشود. هون یعنی خرد. خودش خرد میشود. 2- «ترض الرحمن» خدا را از خودت راضی میکنی «و تسخط الشيطان» شیطان را از خودت ناراحت میکنی. بعد حضرت قسم خورد و فرمود: «فو الذي فلق الحبه و برء النسمه» قسم به خدای خالق هستی، خالق دانه و خالق ذرات، هیچ چیزی خدا را بیش از این خوشحال نمیکند که مؤمن خشمش را کنترل کند و هیچ چیزی به این اندازه شیطان را ناراحت نمیکند که مؤمن وقتی عصبانی میشود سکوت کند. پدر شیطان در میآید چون حربه از او گرفته میشود.
«ما ارضي المومن ربه بمثل الحلم» هیچ چیزی خدا را از مؤمن راضی نمیکند مگر به اندازه حلم. لذا روایت داریم این گذشت، من از او نگذرم؟ من هم میگذرم. در روایات داریم اگر میخواهی غضب خدا شامل تو نشود، تو غضب نکن. «و لا اسخط الشيطان بمثل الصمت» هیچ چیزی هم شیطان را به اندازه سکوت، البته نه مطلق سکوت، منظور سکوت در عصبانیت است. وقتی عصبانی شود خودش را کنترل کند، هیچ چیزی به اندازه این شیطان را ناراحت نمیکند.
دوستان میگوید: ما اینها را میدانیم. عصبانیت بد است و مادر صفات است. عصبانیت جنون است. عصبانیت حماقت است. راهکارش را بگویید. چطور جلویش را بگیریم. من راهکارها را میگویم.
یکی از راهها رسول خدا فرمود: سجده است. تا عصبانی میشوید، سجده کنید. شما وقتی به سجده رفتی طرف میرود دیگر نمیایستد شما به او فحش بدهید. اگر در ماشین یا در خیابان بودید دیگر نمیشود سجده کرد، سبحان الله بگویید. دوم در روایت داریم ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص). عصبانی شدی و خواستی داد بزنی، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سوم در روایت داریم «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» مؤثر است. چهارم در روایت داریم پناه به شیطان، عصبانی میشود در خانه، بچه عصبانی میشود. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، این خودش مؤثر هست در این صفت و نکتهای که عرض کردیم. راهکار پنجم تغییر حالت است. نشستی بلند شو راه برو. خوابیدی بلند شو بنشین. در صحنه نایستید. انسان که در صحنه میایستد، اصلاً بدتر میشود. ادامه پیدا میکند. الآن در فضای مجازی هم عصبانیت هست. اگر در فضای مجازی اتفاقی افتاد موبایل را خاموش کن.
ششم نذر است. من سفارش به نذر طولانی نمیکنم. مثلاً یک هفته، ده روز نذر کنید اگر عصبانی شدید فردا روزه بگیرید. یا نه اگر عصبانی شدم ناهار و شام نخورم. یا نذر کنید اگر عصبانی شدید صدقه بدهید. سه چهار تا ده هزار تومان بدهید میبینید دیگر جیبتان خالی میشود احتیاط میکنید. راهکار بعدی اینکه رسول خدا فرمود: عصبانیت از آتش است. آتش را چه خاموش میکند؟ آب. «اذا غضب احدکم» وقتی کسی از شما عصبانی میشود. «فالیتوضا» بلند شو وضو بگیر. فوراً شیشه آبی پیدا کن و شروع به وضو گرفتن کن. یا «و الیغتسل» غسل کن. مرحوم صاحب عروه در کتاب عروة الوثقی غسلهایی را میشمارد و دو قسم میکند. یکی غسل نشاط است. میگوید: امیرالمؤمنین شبها غسل نشاط میکرد. «فان الغضب من النار» چون غضب از نار است، این یکی از راهکارهایی است که موجب میشود که عصبانیت ریشه کن شود. راهکار دیگر اینکه بچه عصبانی است، خانم عصبانی است. در روایت داریم در گوشش اذان بگو. البته اذانی که عصبانی کند نه، مثلاً یکوقت خواب است، آرام اذان بگو. چرا؟ من فکر میکنم میخواهد بگوید: این از اخلاق اسلام دور شده است. عصبانیت مسلمانی نیست. میگوید: اذان بگو یا خودت اگر اینطور هستی بگو کسی برای شما اذان بگوید.
راهکار دیگر ذکر یونسیه است. «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» این هم در روایت ذکر شده است. راهکار دیگر که خیلی مؤثر است تلقین و تمرین است. هی تلقین و تمرین کنید و بگویید. مرتب هر روز «اللهم حسن خلقی اللهم اعطنی الصبر» تکرار کنید. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين» (بقره/250) این خیلی مؤثر است. الآن آقایان روانشناس یا روانپزشک توصیههایی که میکنند یکی همین است. خود تلقین زیاد و تکرار زیاد موجب میشود این حس در انسان ایجاد شود و خلاصه احساس کند. دعا هم خیلی مؤثر است. از خدا بخواهید این حس و حالت را به شما بدهد.
«وَ مَنْ كَظَمَ غَيْظَهُ» کنترل خشم، «وَ عَفَا عَنْ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ» یکوقتی امام حسن مجتبی وارد منزل شدند، یک گوسفندی، بره در خانه داشتند. دیدند پایش شکسته شده است. چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟ غلامی که بود گفت: من شکستم. گفت: برای چه این کار را کردید؟ گفت: میخواستم شما را عصبانی کنم. میخواستم شما سر من یک داد بزنید. فرمود: حالا هم عصبانی نمیشوم تو را آزاد کردم. برو! خیلی مهم است. یعنی بیشتر مردم در اثر حسن خلق پیامبر و ائمه به دین جذب شدند. غوغا میکند و معجزه میکند. پیامبر اکرم گاهی در یک شیشه شفاف، آب نگاه میکرد. خودش را میدید. پیامبر زیبا بود. عرض میکرد: «اللهم احسنت خلقی» مرا زیبا آفریدی. «فحسن خُلقی» اخلاق مرا هم زیبا آفریدی. بعضیها هم خَلقشان خوب است و هم خُلقشان. هم قشنگ هستند و هم خوش اخلاق، بعضی خلقشان خوب نیست اما خُلقشان خوب است.
بعضیها خَلقشان قشنگ است اما خُلقشان بد است. یک رفیقی داشتیم آدمها را میدید میگفت: حیف از این قیافه که اینقدر بد اخلاق است. بهترینشان اولی است. خَلق و خُلق، اما بعضی نه خَلق دارند و نه خُلق دارند. این خیلی بد است. گفت:
درم داران عالم را کرم نیست *** کرم داران عالم را کرم نیست
بعضی نه درم دارند، نه کرم. پول نداری، در خانه که میتوانی به خانمت لبخند بزنی. پول ندارد، لبخند که میزند. خدا رحمت کند آقای مجتهدی را، میفرمود: به خانمتان بگویید فلانی طلا دارد، انشاءالله برای شما هم میخرم. بالاخره سعی میکنم. الآن ندارم. انشاءالله مسافرت میرویم. شاید هم نتوانی اما گفتنش هم خوب است. میشناسم افرادی که وضع مالی خوبی دارند ولی خانوادههایشان در عذاب هستند بخاطر بد خلقی آن فرد. از خدا بخواهیم دعا مؤثر است. از خدا بخواهیم اخلاق حسنه و نیکو به شما عنایت کند. آخرین موردش هم دعای مکارم الاخلاق است. در صحیفه سجادیه شیخ عباس قمی در مفاتیح هم آورده است. خدایا به من توفیق بده آنکس که غیبت مرا کرده تعریفش را کنم. آن کسی که ناسزا گفته من مقابله به مثل نکنم. آن کسی که بدی کرده بپوشانم، آن کسی که خوبی کرده منتشر کنم. مضامین دعای مکارم الاخلاق هم به انسان حسن خلق میدهد.
سبک این برنامه این است که هر جلسه یاد یکی از علماء میکنند. این هفته نام و یاد شهید سید محمد باقر صدر است، شهید صاحب مکتبی بود. دو سه روز پیش کربلا بودم، دیدم در خیابانها عکسهای شهید صدر را زدند. گفتم: صدام او را مظلومانه با خواهرش در زندان به شهادت رساند که اسمش از بین برود، اما الآن قبرش تبدیل شده به یک مزار کبیر، تصاویرش، مکتبش، کتابهایش، من در کوفه یک نمایشگاهی دیدم فقط آثار شهید صدر بود. میخواستند نور خدا را خاموش کنند نشد. ایشان صاحب مکتب در اصول و فقه بود، در اقتصاد و مباحث سیاسی بود. درود و رضوان خدا بر او باد. انشاءالله روحشان شاد باشد و به ما هم به علم نافع و بدن سالم و رزق حلال و عاقبت بخیری عنایت بفرماید.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 287 قرآن کریم؛ آیات 50 تا 58 سوره مبارکه اسراء:
«قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً «50» أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً «51» يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا «52» وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً «53» رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا «54» وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً «55» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا «56» أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً «57» وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً «58»
ترجمه: بگو: (استخوان خرد شده كه آسان است، شما) سنگ باشيد يا آهن. يا هر مخلوقى از آنچه كه در نظر شما از آن هم سختتر است (باز خدا مىتواند شما را دوباره زنده كند) آنان بزودى خواهند گفت: چه كسى ما را باز مىگرداند؟ بگو: همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد. پس بزودى سرهاى خويش را (با تعجّب) به سوى تو تكان خواهند داد و گويند: آن روز، چه زمان خواهد بود؟ بگو: شايد نزديك باشد! روزى كه شما را (از قبرهايتان) فرامىخواند، پس شما حمدگويان اجابت مىكنيد و مىپنداريد كه جز مدّت كوتاهى (در دنيا يا برزخ) درنگ نكردهايد. وبه بندگانم بگو: سخنى گويند كه نيكوتر است، چرا كه شيطان (با سخنان ناموزون) ميان آنان فتنه وفساد مىكند. همانا شيطان همواره براى انسان، دشمنى آشكار بوده است. پروردگار شما به شما داناتر است، اگر بخواهد بر شما رحمت مىآورد، يا اگر بخواهد (به خاطر كردارتان) شما را عذاب مىكند. و ما تو را به عنوان وكيل مردم نفرستاديم (تا به ايمان آوردن مجبورشان كنى). و پروردگارت به هر كه در آسمانها و زمين است، داناتر است. و البتّه ما بعضىاز پيامبران را بربعض ديگر برترىبخشيديم وبه داود زبور داديم. بگو: كسانى را كه غير خداوند گمان مىكرديد (معبود شمايند) بخوانيد. كه آنها نه مشكلى را مىتوانند از شما برطرف كنند و نه تغييرى در آن دهند. آنان را كه (مشركان به جاى خدا) مىخوانند (مانند عيسى و فرشتگان) خودشان وسيلهاى براى تقرّب به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديكتر، و به رحمت او اميدوارند و از عذابش بيمناك. همانا عذاب پروردگارت در خور پرهيز و وحشت است. وهيچ منطقه آبادى نيست، مگر آنكه پيش از روز قيامت، آن را هلاك مىكنيم يا (به خاطر گناهانشان) به شدّت عذاب مىكنيم، اين در كتاب الهى (و لوح محفوظ) ثبت شده است.
صوت : 23 فروردین 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم (ص)
ویدیو : 23 فروردین 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم (ص)