حجت الاسلام رفیعی

۱۰ تیر ۱۳۹۷ 2724 0 نظر

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم(ص)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفیعی

تاريخ پخش: 16-01-97

 

حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و صلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین سیَما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین» (قرائت دعای سلامتی امام زمان) 

سال جدید و ماه رجب را محضر شما دوستان و همه بینندگان برنامه سمت خدا تبریک عرض می‌کنیم. روال بحث ما در آخرین خطبه پیامبر بود که با عنوان هشدارهای نبوی تقدیم می‌شد. این خطبه یک سلسله هشدارها و خطراتی است که رسول خدا متذکر شدند و متأسفانه باید عرض کنیم تقریباً خیلی‌هایش مبتلا به برخی از جوامع هست. اگر از اینها پرهیز شود جامعه اصلاح می‌شود و خطرات مرتفع می‌شود. آنچه امروز عرض می‌کنیم این فراز کلام پیغمبر خداست، قبلاً عرض کردیم این حدیث در ثواب الاعمال مرحوم صدوق کامل و مفصل آمده است. تحت عنوان آخرین خطبه هشداری پیامبر، بخشی که امروز عرض می‌کنیم این است. «مَنِ‏ اكْتَسَبَ‏ مَالا حَرَاماً» اگر کسی از راه حرام مالی را کسب کند، «لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لا عِتْقاً وَ لا حَجّاً وَ لا اعْتِمَاراً» (ثواب‏الاعمال، ص 282) نه صدقه‌اش قبول است، نه اگر برده‌ای را آزاد کند، عِتق که خیلی ثواب دارد. نه حج، نه عمره، معلوم است این چهارتا مثال است. نه زیارت، نه برای عزاداری، نه برای کارهای خیر، حسینیه، مسجد، در ادامه رسول خدا فرمود: کسی به مال حرام قدرت پیدا کند، توانش را دارد، اما ترکش کند «مَنْ قَدَرَ عَلَي امْرَأَةٍ أَوْ جَارِيَةٍ حَرَاماً فَتَرَكَهَا مَخَافَةَ اللَّهِ‏» از ترس خدا، خدایا من می‌توانم این مال حرام را بخورم، از ترس تو کنار می‌گذارم، در محبت و رحمت الهی قرار می‌گیرد تا جایی که «يَأْمُرُ بِهِ‏ إِلَى‏ الْجَنَّة» فریاد زده می‌شود و فرمان داده می‌شود او را به بهشت ببرید.

من قبل از ورود به بحث این حدیث زیبا را بگویم که در روایت داریم کسی که لقمه حلال می‌خورد، شما ظهر می‌روید در مدرسه غذا بخورد یا در خانه خانم یا مادر شما نهار درست کرده و می‌خورید. نماز که نمی‌خوانید و روزه که نمی‌خورید، دارید چلو مرغ می‌خورید. کسی که دارد غذای حلال می‌خورد، روایت خیلی عجیبی است. «مَن اَكَل الحلالَ قامَ علي رأسِهِ مَلكٌ» یک فرشته‌ای بالای سرش می‌ایستد، «يَستَغفِرُ لَهُ حَتّي يَفْرُغَ مِن اَكِلِه» برای او طلب مغفرت می‌کند. لذا غذا خوردن حلال را طول بدهید تا او بیشتر برای شما طلب مغفرت بکند.

یکوقت شما به کسی خدمت می‌کنی و برایت طلب مغفرت می‌کنند، یکوقت نماز می‌خوانی برایت طلب مغفرت می‌کنند. «من أکل الحلال» کسی لقمه حلال بخورد، «قام علی رأسه مَلک» فرشته‌ای بر سر او می‌ایستد، «یستغفر لَه» برایش طلب مغفرت می‌کند «حتی یفرُغَ من اکله» حتی آنجایی که فارغ شود از أکل و... نفس لقمه حلال خوردن عبادت است. نفس لقمه حلال خوردن مغفرت فرشتگان را به دنبال دارد و در پی دارد. من سه چهار نکته و چند داستان در این رابطه عرض کنم. 

کلمه مال جمعش اموال در قرآن آیات متعددی داریم. من بخشی از این آیات را نوشتم. بخشی جنبه مثبت است، بخشی جنبه منفی است. اول منفی‌ها را بگویم. آیاتی که به مال و نوع استفاده از مال به صورت منفی مذمت کرده است. مثلاً 1- «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه‏» (همزه/3) بعضی فکر می‌کنند مالشان ماندگار است مثل فرعون، مثل قارون. 2- «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَه» (همزه/1و2) بعضی فکر می‌کنند جمع مال یک امتیاز است. از راه حرام منظور است. 3- «وَ تُحِبُّونَ‏ الْمالَ‏ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20) بعضی به اجتماع مال می‌اندیشند، ه به انفاق و دادن مال به دیگران! اینها آیاتی است که نسبت به مال منفی است. 4- «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» (بقره/188) مال را به باطل بین خودتان مصرف نکنید. یا در مورد شیطان دارد، «وَ شارِكْهُمْ‏ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد» (اسراء/64) شیطان یکی از راه‌های نفوذش در انسان مال است و یکی هم اولاد است.

بعضی آیات نه، جنبه مثبت دارد. مثلاً «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» (توبه/111) مال شما را خدا می‌خرد. جان شما را خدا می‌خرد. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ‏ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً» (نساء/95) خداوند مجاهدین را به دو شکل، اول مال دارد و بعد جان. آنجایی که خدا می‌خرد، اول می‌گوید: جان، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» اما اینجا که ترجیح را مطرح می‌کند، می‌فرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ‏ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً» یا «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌ‏ مَعْلُومٌ‏، لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏» (معارج/24 و25) «الْمالُ‏ وَ الْبَنُونَ‏ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا» (کهف/46) پس ما وقتی این آیات را کنار هم می‌چینیم، یک سری آیات نگاهش به مال منفی است. یکسری نگاهش به مال نگاه آزمایشی و زینت است، نگاه وسیله رشد است. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»، «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ‏ وَ أَنْفُسِهِمْ»

پس خود مال فی نفسه بار ندارد. مال از میل می‌آید. چون آدم به آن تمایل دارد به آن مال می‌گویند. نوع استفاده‌اش، نوع بهره‌بری، از کجا بدست آمده و کجا هزینه می‌شود. این دو محور در مال مهم است. چگونه بدست آمده و چگونه هزینه می‌شود. به همین جهت من دو سه روایت برای شما بخوانم که خیر المال چیست و شر المال چیست؟ هرچیزی خیر دارد، شر هم دارد. شما می‌گویید: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7) هرکس کار خیر کند می‌بیند. یک ذره هم کار شر، ما شرالناس داریم و خیرالناس داریم. شر البقاع داریم، خیرالبقاع داریم. بهترین سرزمین و بدترین سرزمین، شر الاعمال داریم، خیرالاعمال داریم. هر چیزی یک شری دارد، یک خیری دارد. یک نقطه اوجی دارد، یک نقطه تنزلی دارد. مثلاً شما می‌گویید: حضرت سلیمان ثروت داشت، قارون هم ثروت داشت. او شر المال، سلیمان خیر المال، یا ابوجهل شر الناس، ابوذر خیر الناس،  این سه چهار حدیثی که می‌خوانم خوب دقت کنید. خیرالمال، بهترین پول چه پولی است؟ بهترین ثروت چه ثروتی است؟ بدترین ثروت چه ثروتی است. 

آقایان عزیز و بینندگانی که این برنامه را گوش می‌دهید. چون الآن بعضی گناه‌ها قبحش شکسته شده است. بعضی گناه‌ها مثل آدمکشی یک گناه هست و ما خیلی نمی‌بینیم در خیابان و کوچه کسی آدم بکشد. مردم ما مردم عاطفی هستند. اما گناه حرام خواری، بی اهمیت جلوه دادن مال حلال این آثار منفی زیادی در زندگی انسان دارد و تأثیرات فراوانی در نوع عملکرد انسان دارد. من این آیه را گاهی برای شما خواندم. سوره حجرات، قرآن می‌گوید: اگر کسی سالم باشد، رشید باشد، حرام پیش او کراهت دارد. اگر کسی سالم باشد حلال و ایمان نزد او شیرین است. «حَبَّبَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم به باغی دعوت شد. ایشان انگور خیلی دوست داشت. نگاه کرد و دید این باغ انگورهای قشنگی دارد. صاحب باغ هم آدم خوبی بود. گفتند: یک مقدار انگور بیاورید. صاحب باغ به کارگرش گفت: برو قدری انگور بیاور! او هم رفت و لحظاتی بعد ظرف انگور را خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری آورد. ایشان گفت: میل ندارم. گفتند: آقا شما خودتان فرمودید! گفت: نمی‌دانم چرا میل من یکباره رفت! این غذا و این میوه نزد من غیر مطبوع جلوه می‌کند. این ذائقه سالم است. باغبان تعجب کرد که چه شد. ایشان فرمود: نمی‌دانم، خودم هم خیلی میل داشتم. کارگر را خواستند. آقا از او پرسید: انگور را از کجا چیدی؟ گفت: آقا که امر کردند من دیدم انگورهای باغ خودمان هنوز شیرین نشده و آفتاب نخورده و ترش است. از باغ بغلی یک خوشه انگور چیدم و دیدم مال آنها شیرین است. آقا فرمودند: من و شما انگور را می‌خوریم و شاید متوجه هم نشویم و به به هم بگوییم. 

ذائقه سالمی که مرحوم آیت الله آ سید محمد باقر دُرچه‌ای، من تخت فولاد سر قبر ایشان رفتم. ایشان استاد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود. 1342 قمری از دنیا رفت، قبرش در تخت فولاد اصفهان است و مرد عارف و بزرگی بوده است. ایشان خیلی به لقمه حلال و حرام اهمیت می‌داده. یکوقت یک کاسبی ایشان را دعوت کرد، سفره‌ای انداخت و ایشان هم یک مقداری کم غذا بود، غذا میل کردند. آن آقا یک سندی را آورد و گفت: می‌شود این را امضا بفرمایید. ایشان دید براساس فتوای او حرام است این چیزی که او می‌خواهد. عصبانی شد. فرمود: چرا قبل از ناهار نیاوردی که من این غذا را نخورم، تو این غذا را به من دادی که من این را امضاء کنم؟ بلند شد کنار باغچه آمد، دست در گلو انداخت و غذا را برگرداند. گفت: این غذایی که تو به انگیزه اینکه من یک سند امضاء کنم، آن هم سندی که خلاف شرع است، شبهه ناک است. بزرگان ما، مرحوم آیت الله العظمی مرعشی فرمودند: چهارده سال پدرم فوت کرده بود، ایشان را خواب نمی‌دیدم. خیلی دلم می‌خواست پدرم را خواب ببینم. آ سید محمود، پدر ایشان، آ سید محمود مرعشی معروف به سید محمود حکیم فرمودند: بعد از چهارده سال من متوسل به سید الشهداء، أباعبدالله(ع) شدم که داستانش معروف است کربلا ایشان رفتند و پایین پای امام حسین، توسل به علی اکبر، بالاخره پدر را خواب دیدم. گفتم: بابا چهارده سال است من دلم تنگ شده، یکی از علما از دنیا رفت، همان شب اول بستگانش او را خواب دیدند و پرسیدند: بابا به این زودی، هنوز خودت گرفتار هستی. گفت: کسی حق الناس به گردنش نباشد، آزاد است و می‌تواند راحت در دنیا بیاید. من حق الناس بر گردنم نبود. بالاخره گفتم: بابا چهارده سال است که من انتظار می‌کشم. گفت: بابا گرفتار هستم. گفتم: گرفتار چه هستی؟ فرمودند: مبلغی به مشهدی محمد یزدی در نجف که نزدیک حرم حضرت امیر مغازه دارد و نخود و لوبیا می‌فروشد، من یک مبلغی به ایشان بدهکار هستم. ظاهراً هفتصد دینار بوده است. آقای مرعشی می‌فرمایند: گذرنامه سخت می‌شد برای عراق گرفت. با یک سختی زیادی برای عتبات گذرنامه گرفتم و به نجف آمدم و سؤال کردم: مشهدی محمد یزدی؟ گفتند: چند تا داریم. گفتم: کنار حرم یک دکان یا مغازه به من نشان دادند و می‌گوید: رفتم دیدم یک پیرمرد بداخلاقی نشسته، جنس‌هایش هم همه جنس‌های خاک خورده است. سلام کردم و گفتم: مشهدی محمد یزدی شما هستی؟ گفت: چه کار داری؟ گفتم: از او چیزی نمی‌خواهم، پدرم سید محمود مرعشی به من گفته که به شما بدهکار هستم. گفت: یادم نمی‌آید! گفتم: دفتری نداری؟ گفت: این مغازه چقدر فروش دارد که دفتر داشته باشم؟ تمام کاغذها را نگاه کردم و یک به یک بررسی کردم، دو سه ساعت طول کشید. یک مرتبه دیدم نوشته: سید محمود مرعشی هفتصد دینار، ایشان فرمودند: یک مقداری هم بیشتر به او دادم و از او طلب رضایت کردم، بعد خودم یا دیگری در خواب دیدیم که پدر راحت شدند.

حالا من نمی‌دانم این بحث‌های اختلاس و بردن‌ها که میلیاردی هم هست، واقعاً کسانی که این کارها را می‌کنند، البته آدم خوب و ملاحظه‌کار خیلی داریم. ولی واقعاً اینها یک خرده به معاد معتقد نیستند. خدا وقتی می‌خواهد بحث کم فروشی را در قرآن مطرح کند، مطففین را می‌خواهد مطرح کند، آیات بعد می‌فرماید: «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ‏» (مطففین/4) فکر نمی‌کنید یک قیامتی هست. بابا قاضی نفهمید، آن آقا نفهمید، خیلی بد است. صدای من پخش می‌شود و خیلی‌ها در سیما می‌بینند. نباید مسائل مالی در کشوری مثل جمهوری اسلامی اینقدر اخبار نادرست داشته باشد. باید حواس جمع باشد. مراجع و بزرگان و شخصیت‌های ما، این دقت نظرها را داشتند.

مرحوم آ شیخ عباس قمی که بی خود شیخ عباس قمی نمی‌شود. مفاتیحش کنار قرآن قرار نمی‌گیرد، آثارش اینقدر پر برکت نمی‌شود. آقا زاده ایشان یکی از پسرهایش آ میرزا علی آقای محدث زاده بود، یکی هم آ شیخ محسن بود. من شیخ محسن را دیده بودم. به نظرم سال 85 در مکه من یک منبری رفتم و ایشان حضور داشت و من خدمت ایشان اظهار ارادت کردم. ایشان هم از دنیا رفت. ایشان فرمودند: آ شیخ آ میرزا علی آقای محدث زاده، شیخ محسن هم جوان و کم سن و سال بود. ماجرا برای قبل از انقلاب است. جلد 13 بحار، پدرم از کسی امانت گرفته بود. بعد پیغام داد از عالم برزخ در عالم رؤیا که ببرید این را بدهید. من به شیخ محسن دادم و گفتم: ببر در خانه فلانی بده. او هم برد داد. آ میرزا علی آقای محدث زاده می‌فرماید: پدرم را خواب دیدم. اگر اشتباه نکنم می‌گوید: گوشم را گرفت. چرا اینطور کتاب را با جلد شکسته و تا خورده بردی؟ من خبر نداشتم، از خواب پریدم. برادرم را خواستم و گفتم: مگر کتاب را نبردی؟ گفت: چرا بردم. گفتم: جلدش را شکستی؟ گفت: من نشکستم، در گل زمین خوردم و کتاب از دستم افتاد و جلدش تا خورد. گفتم: برو از صاحبش بگیر و صحافی کن، سالم به او تحویل می‌دهی.

شوخی نیست! خدمت رسول خدا حضرت محمد(ص) آمد، گفت: می‌خواهم دعای من مستجاب شود. خیلی از ما سؤال می‌کنند. فرمود: «طهّر مالک و لا تدخل فی بطنک الحرام» مالت را پاک کن و لقمه حرام در شکمت وارد نکن. هی دعا می‌کرد و دستش بالا بود. حضرت موسی رد شد و گفت: خدایا این بنده خیلی دعا می‌کند. چرا جوابش را نمی‌دهی؟ خطاب شد موسی در شکمش، در پشتش، در وجودش، گوشت و پوستش با لقمه حرام است، چطور دعایش را به اجابت برسانم؟ تا می‌گویند: حرام ذهن انسان روی دزدی و سرقت می‌رود. نه این نیست. قبل از اینکه این روایت را بخوانم، بگویم: «مَنْ‏ كَسَبَ‏ مَالا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ تَعَالَي‏» (أمالي طوسي، ص 281) خیلی‌ها می‌گویند: چرا فقیر می‌شوی. کسی مال حرام در زندگی‌اش بیاید فقیر می‌شود. نگو آقا ما کسی را می‌شناسیم همه زندگی‌اش حرام است و خیلی وضعش هم خوب است. ماشین شاسی بلند دارد و سفرش امارت است و اروپا است. مگر شما نمی‌گویید: «مَنْ‏ كَسَبَ‏ مَالا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ تَعَالَي‏»؟ اولاً این فقر فقط فقر مالی نیست. این معنویت ندارد. شب اول قبر و قیامتش را باید دید. ضمن اینکه مال حرام ماندگاری ندارد. قرآن می‌گوید: ربا را نابود می‌کنی صدقه را افزایش می‌دهی. «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» (بقره/276) روایت می‌گوید: کسی مال حرام بدست بیاورد در غیر مسیر صحیح حرکت می‌کند. «مَنْ يَكْتَسِبْ مَالا مِنْ‏ غَيْرِ حِلِّهِ‏ يَصْرِفْهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ‏» (غررالحكم، ص355) پولی که در مسجد ضرار هزینه شد، در مسجد ضرار پول ابو عامر بود، مرد شماره دو منافقین مدینه، پول ثعلبه بود که انکار کرد زکات را، پولهایی که در مسجد ضرار هزینه شد، «مالاً من غیر حلّه» هر پولی توفیق زیارت ندارد. هر پولی برای ساخت مسجد هزینه نمی‌شود. هر پولی برای مسیر خیر قرار نمی‌گیرد. مواظب باشید در زندگی‌تان مال حرام مقدار هم نیست، بگویید کم است یا زیاد است، ورود پیدا نکند که اگر ورود پیدا کرد فرمود: رحمت خدا از انسان دور می‌شود.

بهترین مال و بدترین مال چه مالی است؟ اسلام با مال مخالف نیست. در اسلام ثروتمندان بزرگی داشتیم. خدیجه کبری ثروتمند بود. حضرت سلیمان ثروتمند بود. امام صادق ثروتمند بود. خود زهرای مرضیه ساده زندگی می‌کرد و الا وقتی از دنیا رفت و به شهادت رسید، هفت مزرعه داشت و به امیرالمؤمنین واگذار کرد. وجود مقدس امام سجاد چهارصد خانوار را در مدینه پوشش غذایی می‌داد. هجده هزار درهم از کجا آورد به فرزدق داد؟ خود امام حسین روز عاشورا پارچه‌های با ارزشی در اموالش بود، که وقتی به آن شخص خبر دادند پسرت اسیر شده، آقا این پارچه‌ها را دادند و فرمودند: اینها را بفروشید و برای آزادی پسرت هزینه کن. دنیا نداری منظور ما نیست. مال و ثروت بد نیست. کسی ثروت داشته باشد در مسیر دین خرج کند. الآن این ساخت و سازها، این مدارس، حوزه‌های علمیه، بیمارستان‌ها در نجف و قم و شهرهای مختلف، حضرت آیت الله العظمی سیستانی، مقام معظم رهبری، خدماتی که در دنیا صورت می‌گیرد. نه فقط به طلاب، از بیمارستان، مردم عمومی از هدایا و رسیدگی که به فقرا می‌شود. این نباشد که نمی‌شود. پس نفس پولداری و نفس افزایش مال بد نیست. مال حرام! چه مالی بد است و چه مالی خوب است، اول خوب‌هایش را بگوییم.

1- امام رضا(ع) فرمودند: «أفضل‏ المال‏ ما وقي به العرض‏» (العددالقوية، ص 292) بهترین مال مالی است که آبرویت را حفظ کنی. یک لباس قشنگ بپوش! یکوقتی آقایی نزد یکی از مراجع بد دهانی کرده بود. آقا یک پولی به او داد. یکی دیگر هم آمد خیلی خوب درس می‌خواند و متدین بود، آقا عین همان پول را به او داد. گفتند: این را با این؟ فرمود: این را بخاطر تقوایش دادم و او را از ترس زبانش دادم. بعضی اوقات می‌بینی یک جاهایی آبروی انسان در خطر است، و با یک پولی حفظ می‌شود. همه شما شنیده‌اید، دو نفر دعوایشان شد سر پول، شروع به فحاشی کردند. پدر زن و داماد، در زمان امام صادق(ع) بود. مفضّل رسید و دید دارند بر سر هم می‌زنند. او می‌گوید: پول را دادم و او می‌گوید: ندادی. گفت: دعوا نکنید، رفت چهاصد درهم آورد و داد. دعوا سر چهارصد درهم بود. پول را داد و دعوا تمام شد. به او گفتند: از کجا این پول را آوردی؟ گفت: پول برای من نیست. برای امام صادق است. نزد من گذاشته برای اینطور موارد. یکوقتی درگیری که بر سر مال دنیا است با پول دادن تمام می‌شود و آبرو حفظ می‌شود. بهترین مال، مالی است که آبروی انسان را حفظ کند. خانه‌ای که در شأن باشد. لباسی که آبروی آدم حفظ شود. به گونه‌ای باشد که انسان محل تهمت قرار نگیرد.

2- امیرالمؤمنین می‌فرماید: «أفضل‏ المال‏ ما قضيت به الحقوق‏» (غررالحكم، ص 367) بهترین مال، مالی است که به واسطه آن حقوقت را بدهی. خمس واجب است، زکات واجب است. من شنیدم سی درصد در کشور ما زکات داده می‌شود. این همه آیه در مورد زکات داریم. آقایان کشاورز و دامدار که احتمالاً صدای ما را بشنوید. اگر کسی دام و کشاورزی دارد و زکات ندهد، نمازش قبول نیست. امام رضا فرمود: خدا در قرآن چند چیز را کنار چند چیز قرار داده است. یکی شکر خودش را کنار شکر والدین، «أَنِ اشْكُرْ لِي‏ وَ لِوالِدَيْكَ» (لقمان/14) اگر کسی از خدا تشکر کند و به پدر و مادرش بی احترامی کند، شکر خدایش هم قبول نیست. چون اینها با هم است. یکی هم زکات و نماز است، «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ‏ الزَّكاة» (مائده/55) «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ‏ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» (حج/41) زکات حق است و خمس واجب است. بعضی می‌گویند: ما نداریم، هزار تومان هم سر سال زیاد بیاوری حساب دارد. با لباس خمس نداده، با احرام خمس نداده نمی‌شود به حج رفت.

ما به این نتیجه رسیدیم این آیه شریفه برای غنایم جنگی است. شما مجتهد هستی؟ فقیه هستی؟ آقای قرائتی جمله قشنگی می‌گفتند، می‌گفتند: در جمع پزشک‌ها دعوت داشتم. پزشک‌های متخصص و عمومی، گفتم: یک سؤال! شما این همه سال هست پزشک هستید. تا حالا یکی از شما پرسیده چرا این قرص گرد است؟ چرا این کپسول دراز است؟ چرا این قرص دو تا و کپسول سه تا؟ چرا این آمپول سفید است و آن شیری رنگ است؟ گفتند: والله کسی تا به حال از ما نپرسیده است. گفتند: پس ببینید دین چقدر مظلوم است؟ چرا نماز صبح دو رکعت است؟ خدا علیم و حکیم است، طبیب است. «انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب‏» لابد یک حکمتی دارد. فقیه که نمی‌خواهد خودش را مدیون کند. چه چیزی گیر فقیه می‌آید؟ این همه کتاب خمس نشستند، علما نشستند و بحث کردند و روایت را کنار آیه ؟«ما غنمتم» گذاشته و استفاده کرده از این آیه شریفه که مجموعه درآمدها خمس دارد.

بره داشت در برف راه می‌رفت، گرگ پشت سرش بود. گفت: گرد و خاک نکن! برف که گرد و خاک ندارد. اگر دنبال بهانه هستی مرا بخوری بیا، و الا برف گرد و خاک ندارد. می‌خواهی خمست را ندهی، نده. چرا در آیه دست می‌بری؟ من نمی‌خواهم بدهم، باشد نده. آقا می‌خواهد روزه نگیرد، قرآن گفته: «أنت صوموا خیر لکم» روزه بگیرید خوب است. نگفته بگیرید. «کتب علیکم الصیام» را چه می‌کنی؟ بعضی‌ها برای زیر پا گذاشتن احکام خودشان، در همه رشته‌ها و همه امور مراجعه به متخصص است. الحمدلله جامعه ما این را می‌دانند، گرچه ممکن است امثال بنده خطایی داشته باشیم، مسئول خطایی داشته باشد. اما جامعه مرجعیت شیعه جامعه سالمی بوده است. ممکن است گاهی نادر یک اتفاقاتی پیش بیاید. اما بدنه مرجعیت از زمان غیبت صغری که شروع شد، آن زمان بیشتر جمع کننده آثار بودند. مرحوم کلینی در غیبت صغری، بعدها شیخ صدوق، شیخ طوسی، شیخ مفید، سید مرتضی، اینها کرامات داشتند و مردم به اینها متوسل می‌شدند. بیایید در همین زمان خودمان، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، همین الآن مراجع ما همیشه در جامعه مظهر دینداری و زهد بودند. چه دلیلی دارد یک مرجع خودش را به خاطر دنیا گیر بیاندازد بخاطر دنیای شما آخرتش را به خطر بیاندازد؟ یکی از حقوق خمس است و یکی زکات است. «أفضل‏ المال‏ ما قضيت به الحقوق‏»

3- «خير مالك ما أعانك‏ علي حاجتك‏» (بحارالانوار، ج 75، ص11) بهترین مال آن است که کار راه بیاندازد. گفت: برای نهادن چه سنگ و چه زر! تو که می‌خواهی کنار بگذاری، بعضی‌ها هی خوششان می‌آید، شماره‌های حساب بانکی‌شان بالا برود. کمک کنید و بدهید، جبران می‌شود و خدا می‌رساند. وقتی انسان از دنیا می‌رود، می‌دانید فرشته‌ها و مردم چه می‌گویند؟ الآن می‌گویند: بانگ برآمد که خواجه مرد! تا می‌گویند: مرد! مردم می‌گویند: چه چیزی گذاشته است؟ ماشین، خانه، خوش به حال بچه‌هایش! فرشته‌ها می‌گویند: چه چیزی فرستاده است؟ فرشته‌ها می‌گویند: «ما قدّم» مردم می‌گویند: فرشته‌ها می‌گویند: چه فرستاده؟ نزد پیغمبر خدا آمد و گفت: یا رسول الله از مرگ می‌ترسم! فرمود: پول داری؟ گفت: بله خیلی! فرمود: به آن عالم فرستادی؟ گفت: نه. فرمود: برای همین است از مرگ می‌ترسی. وگرنه شما مشهد خانه داشته باشی، شماره کارتت هم پر باشد و بلیط هم جیبت باشد، چه ترسی داری؟ هم بلیط دارم، هم جا دارم و هم کارتم پر از پول است. شما اگر در آن عالم انفاق کرده باشی همه محفوظ است. حواس باید جمع باشد.

آمد نزد پیغمبر و گفت: یا رسول الله! فلانی در خانه‌اش درخت خرما است و شاخه‌های درخت در خانه ما است، می‌افتد و بچه‌های من هم می‌خورند. خیلی بخیل است و می‌آید از دست آنها می‌گیرد. از دهانشان درمی‌آورد. باید روزی چند بار دعوا کنیم سر این خرماها! فقیر هم بود. حضرت او را خواست. فرمود: این درخت را به من بده، یک درخت در بهشت به تو می‌دهم. خیلی بخیل بود. گفت: نه رسول الله! کو بهشت! چه کسی رفته و دیده است؟! بنده خدا می‌دادی و سند این درخت را از پیغمبر می‌گرفتی، فردای قیامت هم هرکس چیزی از تو می‌پرسید می‌گفتی: من یک درخت در بهشت دارم. نداد! ابو دحداح نزد پیغمبر نشسته بود. گفت: یا رسول الله به همین قیمت از من هم می‌خری؟ فرمود: بله! گفت: من می‌روم از او می‌خرم! بلند شد آمد و لحظاتی نگذشته بود. آمد گفت: خریدم. این درخت خدمت شما! پیغمبر هم به همان خانواده انفاق کرد. فرمود: چطور خریدی؟ گفت: یک باغ خرما به او دادم.  این می‌فهمد یک درخت در بهشت یعنی چه! یک باغ هم بدهد می‌ارزد. کلاه سرش نرفته است. آیه نازل شد. «وَ أَمَّا مَنْ‏ بَخِلَ‏ وَ اسْتَغْنى» (لیل/8) اینکه بخل ورزید، کفر ورزید،‏ «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏» (لیل/10) آن در عسر می‌افتد، آن کسی که باغ را گرفت و درخت را نداد. اما کسی که درخت را خرید و به پیغمبر داد و به جای آن درخت در بهشت گرفت، «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏» (لیل/7) به او می‌دهیم جبران می‌شود. اینها نکات مهمی است.

یک گنبدی دارند روی حرم امام حسین می‌گذارند، این گنبد فعلی شش متر بالا می‌آید. خیلی زیبا می‌شود. یعنی تقریباً این گنبدی که هست کاملاً زیر آن گنبد می‌افتد و از هرجا شما وارد کربلا شوید، گنبد أباعبدالله را می‌بینید. در ورودی‌های کربلا یک گنبد خیلی شکیلی است، خیلی دارد کار می‌شود. چون این ستون‌های اطراف سه چهار متر بوده اینها یک متر شده است. یعنی اطراف ضریح از هر طرف دو سه متر باز شده، یک پروژه عظیمی است که دوستان کرمانی دارند انجام می‌دهند و میلیاردی هم هزینه دارد. همه هم مردمی است! من دو هفته پیش برای بازدید رفتم. هم به کرمان رفتم گنبد را دیدم و هم کربلا رفتم زیر ساخت‌ها را دیدم. آن آقا می‌گفت: هفده هزار خشت طلا روی این گنبد قرار می‌گیرد. گفتم: می‌شود یکی را هم به ما بدهید. هرکدام دو سه میلیون پولش است. گفت: نه آقا، همه را مردم بردند. پانزده هزار تا یکجا رفته است. این توجه کردن مردم به اینکه آقا این هزینه کردن برای امام حسین است، آقا این پولها را به فقرا بدهند! به یکی گفتند: هنداونه می‌خواهی یا خربزه؟ گفت: هردو وانه! حرم امام حسین را خرج کنیم یا به فقرا برسیم؟ به هردو! این حرم باید بماند. صحن حضرت زینب و حضرت زهرا در نجف باید باشد. طرف سالی پنجاه نفر به خانه‌اش می‌آیند، میلیاردی در خانه هزینه کرده است. کربلا این همه آدم دارد. اربعین و عاشورا باید فضا باشد. باید زیبا باشد. باید بهترین‌ها باشد. چون برای بهترین‌هاست. این مال ارزش دارد. این مالی که برای حرم أباعبدالله هزینه می‌شود. این مالی که برای حرم حضرت رضا هزینه می‌شود. این مالی که در اختیار فقرا قرار می‌گیرد.

بدترین مال چیست؟ «شر الاموال‏ ما لم يخرج منه حق الله سبحانه‏» (غررالحكم، ص 369) بدترین مال، مالی است که حق خدا در آن باشد. «شر المال‏ ما لم ينفق في سبيل الله» (غررالحكم، ص 369) بدترین مال مالی است که انفاق در راه خدا در آن صورت نگیرد. یک رساله‌ای امام سجاد دارد به نام رساله حقوق، آنجا می‌فرماید: «اما حق مالک» بدان حق مالی که داری این است. 1- حلال «فَأَنْ لا تَأْخُذَهُ‏ إِلا مِنْ حِلِّه‏» از حلال بدست بیاید. 2- «وَ لا تُنْفِقَهُ إِلا فِي وَجْهِهِ‏» (من‏لايحضره‏الفقيه، ج 2، ص 623) در راه خودش انفاق کنیم. بعد یکی یکی می‌شمارد تا جایی که عمل کنی با آن مال در راه اطاعت خدا، «وَ لا تَبْخَلْ بِهِ» بخل نورزی. مال در اسلام نگاه بی بار است. بستگی دارد اگر مال یتیم خوردی، قرآن می‌گوید: آتش در شکم است. اگر جمع کردی و شمردی «أَلْهاكُمُ‏ التَّكاثُرُ» (تکاثر/1) قرآن می‌گوید: وای، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/1و2) اگر نگاهت نگاه ماندگاری به دنیا بود، غلط است. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه‏» نه به فرعون ماند. نه به قارون ماند. نه به یزید و بنی امیه ماند. مال اگر در مسیر خیر قرار بگیرد ارزش دارد و از مسیر حلال به دست بیاید. همه حرف ما امروز اهمیت به مال حلال بود.

گاهی خانواده‌ها از ما سؤال می‌کنند می‌گویند: شوهر ما اهمیت نمی‌دهد. خمس و زکات نمی‌دهد یا حق الناس دارد. باید تذکر بدهید. عزیزانی که صدای مرا می‌شنوند مخصوصاً دوستان اداری ما، گاهی از اوقات کم کاری‌ها و عدم حضور در محیط کار و ساعت زدن‌ها، اینها دقیق است. آقا شما نیستی و حضور نداری. فکر نکنیم مال حرام از دیوار مردم بالا رفتن است. نه! یکوقتی زیر میزی‌ها، کسانی که گاهی شغلی دارند که بیرون خرید می‌کنند. فاکتورهای اضافه گرفتن، این کالا پنج هزار تومان است و این ده تومان برای شما می‌نویسد. اینها اشکال دارد. حرام است. باید توجه شود. هرکسی به حیطه خودش، بنده «ویلٌ للمطففین» بنده این است که بی مطالعه منبر بیایم. از منبرم کم بگذارم. بنده کلاس می‌روم و تدریس می‌کنم. «ویلٌ للمطففین» بنده این است که بی مطالعه سر کلاس بیایم. از ساعت تدریسم کم بگذارم. اینها مهم است. گاهی از اوقات، هرکسی به حیطه، من این کلاس را حضور نداشتم برای اینکه اجازه امتحان پیدا کنم، خودم برگه حضور و غیابش را پر کنم. فرقی ندارد! صداقت در امور خیلی مهم است. باید دقت داشت. هرکسی حرام در زندگی‌اش به میزان شغل خودش است. یک مدرس، معلم، یک اداری، مأمور شهرداری، کارپرداز، بازرس با هم فرق دارند. انشاءالله خداوند به همه ما و شما توفیق عنایت بفرماید.

این جلسه یادی می‌کنیم از مرحوم آیت الله حاج شیخ نصر الله شاه آبادی که اخیراً از دنیا رفتند. مقام معظم رهبری هم در جمع خبرگان از ایشان یاد کردند. خاندان شاه آبادی خاندان خدومی بودند. خاندان اهل علم بودند. امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی با عظمت یاد می‌کند. تعبیرشان این است «روحی له الفداء» این مرحوم آیت الله حاج شیخ نصر الله شاه آبادی هم، هم در تهران، هم در قم، مخصوصاً در میان جوانان جایگاه ویژه‌ای داشتند. روحشان شاد باشد و خداوند او را با رسول خدا و اهل بیت محشور بگرداند.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

قرائت صفحه 280 قرآن کریم؛ آیات 111 تا 118 سوره مبارکه نحل:

«يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُ‏ نَفْسٍ‏ ما عَمِلَتْ‏ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «111» وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ «112» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113» فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «114» إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «115» وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ «116» مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «117» وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «118»

ترجمه: روزى بيايد كه هركس تنها به جدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاى كامل داده مى‏شود و آنان مورد ظلم قرار نمى‏گيرند. و خداوند (براى شما) قريه‏اى را مثال مى‏زند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مى‏رسيد، امّا (مردم آن قريه) نعمت‏هاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى) آنچه انجام مى‏دادند، پوشش فراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد. البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت. پس، از آن چيزهاى حلال و پاكيزه‏اى كه خداوند روزى شما كرده بخوريد، و اگر تنها او را مى‏پرستيد نعمت خدا را شكرگزاريد. جز اين نيست كه (خداوند) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا (به هنگام ذبح) بر آن برده شده، بر شما حرام كرده است، پس هر كس (به خوردن اينها) ناچار شود، بدون آنكه (قصد) تجاوز و تعدى (به حكم خداوند) داشته باشد و يا (از نياز ضرورى) تجاوز كند، (مانعى براى خوردنش نيست) زيرا كه خداوند بخشنده مهربان است. وبا هر دروغى كه به زبانتان مى‏آيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند. (سرچشمه‏ى همه افتراها رسيدن به دنيايى است كه) بهره‏اى اندك است، در حالى كه براى آنان (در آخرت) عذابى دردناك است. و بر كسانى‏كه يهودى بودند آنچه را كه پيش از اين بر تو نقل كرديم حرام كرديم، (در سوره انعام كه قبل از نحل نازل شده، علاوه بر مردار و خون، چيزهاى ديگرى بخاطر گوشمالى يهوديان، حرام شده است.) و (لى ما با تحريم) ظلمى بر آنان نكرديم، وليكن (تحريم ما كيفر) ستمى بود كه آنان بر خويش رواداشته بودند.

 


صوت : 16 فروردین 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم (ص)

ویدیو : 16 فروردین 97 - شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم (ص)


گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حجت الاسلام رفیعی می باشد.