خلاصه سخنرانی حجت الاسلام سید مهدی خضری شب نوزدهم ماه مبارک رمضان هیآت حسین جان
دیدیدبرخی گداها هستند حال ایستادن ندارند روی زمین می نشینند وحتی از گفتن وسوال کردن زبانی هم عاجز هستند
اگر کسی به این حال برسد یعنی به اوج فقر ونداری برسد مستکین شد
مستکین به مراتب حال بدتری از مسکین داره ومسکین حال بدتر از فقیر
مسکین ومستکین از کلمه سکن گرفته شده یعنی کسی که به حالت سکون رسیده ودیگر هیج توانی برای حرکت وخروج از فقر نداره این یک معنی
یابه معنای طلب بی حرکتی است
اینکه انسان خود را هم مسکین خدا می داند و هم مستکین خدا برای این است که ممکن است کسی مسکین خدا باشد یعنی می فهمد که در برابر خدا بی حرکت است ولی از باب غرور ادعا می کند و دوست ندارد خودش در برابر خدا تسلیم و بی حرکت باشد، حال با آوردن واژه ی مستکین بعد از مسکین این را می خواهیم بگوییم که خدایا ما نه تنها در برابر تو واقعا بی حرکتیم بلکه خود ما نیز خواستار این هستیم.
امام سجاد شب قدر در همه حال این دعا را می خواندند چه در سجده چه در قیام ودر همه حالات
وَ ادْعُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ يَعْنِي لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ بِمَا رُوِيَ عَنْ مَوْلَانَا زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع أَنَّهُ كَانَ يَدْعُو بِهِ فِي لَيَالِي الْأَفْرَادِ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ رَاكِعاً وَ سَاجِداً- اللَّهُمَّ إِنِّي أَمْسَيْتُ لَكَ عَبْداً دَاخِراً- لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا أَصْرِفُ لَهَا سُوءاً أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِي وَ أَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِي وَ قِلَّةِ حِيلَتِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَيَّ مَا آتَيْتَنِي فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الْفَقِيرُ الْمَهِينُ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي وَ لَا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَعْطَيْتَنِي وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي فِي سَرَّاءَ كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ فِي شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 122
این دعا یعنی خدایا من مسکین هستم واز هر حرکتی عاجزم وتوان هیچ کاری را ندارم
بخدا بگو َلا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا أَصْرِفُ لَهَا سُوءاً من نمی توانم بدیها را از خودم دفع کنم
مثل بچه ای که حتی نمی تواند یک مگس را ازخود دور کند من هم توان دور کردن هیچ بدی را ندارم
حتی اگر به مسکنت و ضعف خودت باور نداری اما امشب مثل آدمهای مسکین در بزن
انبیا از همه بیشتر خود را مسکین تر وناتوان تر می دانستند لذا به هرجایی رسیدند از همین گدایی رسیدند
امیرالمومنین مثل مارگزیدها گدایی می کرد
ضرار"، یکی از مشاهدی که "علی" را دیده بود برای "معاویه" نقل کرد، گفت در یک شبی من "علی" را در محراب عبادتش دیدم: «یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین». مثل آدمی که مار او را زده باشد در محراب عبادت از خوف خدا بخود می پیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشک می ریخت،
حالت استغنا ریشه سرکشی انسان
در مقابل مستکین مستغنی است استغنا صفت وروحیه ای که ریشه سرکشی انسان است چرا آدمها پاروی حدود الهی می گذارند چرا از چراغ قرمزها عبور می کنند چون فرمود
ان الانسان لیطغی ان راه استغنا نکنه با حالت استغنا وبی نیازی در خونه خدارفته باشم هر چقدر حالت استغنا وبی نیازی د رانسان بیشترمی شه از دعا فاصله می گیره نماز براش سنگین میشه
اما م خمینی در تفسیر سوره علق می فرمایند
(آدمی استغنای مالی که پیدا می کند به حسب همان مقدار طغیان پیدا می کند، استغنای علمی که پیدا می کند به همان مقدار طغیان می کند، مقام که پیدا می کند به مقدار طغیان می کند، مقام که پیدا می کند به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می کند.
فرعون را که خدای تبارک وتعالی می گوید طاغی است ، برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهائی که مربوط به دنیاست آنها را بدون تزکیه نفس پیدا می کنند، اینها هر چه پیدا بکنند طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب گرفتاری های انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا .
انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما خودمان را تزکیه کنیم، نفوس خودمان را صفا دهیم و نفوس خودمان را ازاین ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد ، دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق.)
مساکین دعامی کنند دعا را قرائت نمی کنند
اونهای که مسکین هستند دعا می کنند نه اینکه دعا را قرائت بکنند
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186
قران می فرماید اجابت می کنم دعا را نه قرائت را
بعض ها وقتی گرفتار میشن در خونه خدا میرن
خداهم میگه چرا الان اومدی یعنی زمان های دیگه به من نیاز نداری چرا وقتی وضعت خوبی بهت نعمت میدم آرامش می دم نمیای
خدا خوشش نمیاد صداتورو فقط تو مشکلات بشنوه قران کریم در مورد این دسته از آدمها می فرمایند
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ
آثر تربیتی دعا
یکی از آثار تربیتی ادعیه ومناجات این است که باور به عجز به ناتوانی را در انسان پرورش می ده
ادعیه ما پر است از اظهارعجز وفقر به درگاه الهی
اما سجاد در دعای ابوحمزه می فرمایند
سيدي أنا الصغير الذي ربيته
تو منو پرورش دادی من اینقد رضعیف وناتوان بودم
الان بزرگ شدم احساس قوت کردم سرکش شدم
وأنا القليل الذي كثرته
وأنا الجاهل الذي علمته
وأنا الضال الذي هديته
وأنا الوضيع الذي رفعته
کسی جواب سلام منو نمی داد الان هیمی گویند التماس دعا
وأنا الخائف الذي آمنته
والجائع الذي أشبعته
والفقير الذي أغنيته
والضعيف الذي قويته
امشب پیش خدا به عجزت اعتراف کن دیدی گداها چقدر عجز خودشون رو به رخ کریکم می کشند امشب به خدا بگو خدا یا من در حیاتم عاجزم یک وقت فکر نکنی خدا ما رو خلق کرده خودمان داریم زندگی می کنیم دیدید کسی که روی تخت مراقبت های ویژه است رفته تو کما اگه یک لحظه دستگاه تنفس را خاموش کنند کارش تمومه
خدا هر لحظه حیات را به ما افاضه می کنه
ما چو ناییم و نوا در ما ز تست ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست-
باد ما و بود ما از داد تست هستی ما جمله ازایجادتست
اظهار عجز به درگاه الهی
به خدا بگو خدایا من قدرت شکر هم ندارم از شکر تو هم عاجز هستم
در حدیث داریم که خدای متعال فرمود : «فِیمَا اَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلى مُوسى(علیه السلام) یا مُوسَى! اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی، فَقالَ یا رَبِّ! وَ کَیْفَ اَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْر اَشْکُرُکَ بِهِ اِلاّ وَ اَنْتَ اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ؟ قالَ یا مُوسى! الآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ اَنَّ ذلِکَ مِنِّی»!؛ (خداوند متعال به موسى وحى کرد: اى موسى! حق شکرمرا به جاى آور، عرض کرد: چگونه حق شکرتو را به جا آورم در حالى که هر شکرى به جا آورم به خاطر آن نعمت تازه اى به من داده اى ؟ فرمود: اى موسى الان شکرمرا به جاى آوردى، چون مى دانى همین توفیقنیز از من است)
به خدا بگو من از شناخت تو عاجزم
می خواهی خدا را بشناسی به خدا بگو من ناتوانم
«وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِك» خدایا راهی برای معرفت باز نگذاشتی اِلا عجز.
امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ- وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ- وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ- الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ- وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ- الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ- وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ- وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ- فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ- وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ- وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ
به خدا بگو من دردفع مرگ از خودم عاجزم
در دعای جوشن کبیر می خوانی یا من فی الممات قدرته
یعنی زمان مرگ قدرت خدا برا ی انسان آشکار میشه
عالم باشی بزرگ باشی فرق نمی کنه همه عاجزند
آیت الله بروجردی در آخرین لحظات گریه م یکردند ومی گفتند دستم خالیه
لحظات آخر استكان چای را در كنار ایشان به زمین گذاشتند، ولی ناگهان حال ایشان منقلب شد، رنگ چهره پرید و التهاب و اضطراب فراوانی به ایشان دست داد. اطبا كه شاید انتظار این حالت را داشتند به سرعت دست به كار شده با ماساژ قلبی و وکارهای دیگه می خواستند آیت الله را از مرگ نجات بدند
آخرین جملهای كه بر زبان آن مرد بزرگ جاری شد این بود كه خطاب به پزشكان و اطرافیان كه هنوز مشغول تلاش بودند چنین فرمودند:
«مرگ است، مرگ … رها كنید … « یا الله، لااله الا الله …»
امیرالمومنین در خطبه 221 عجز انسان را در برابر مرگ به تصویر کشیدند
خدایا امشب شب رحلت امام عزیز به ما هم مرگ شبیه امام عنایت کن که فرمود
با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می كنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم كه عذرم را در كوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد....
یاعلی میشه زمان مرگ ما رو مثل سید حمیری فراموش نکنی سید حمیری اهل شراب بود نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه مدینه بود در حالی که کوزه ای از شراب با خود به همراه داشت که ناگهان با امام صادق علیه السلام مواجه شد!
حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله شیر در کوزه به همراه دارم!امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف دست من بریز!
پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد!
در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام زمانت کیست؟
حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که شراب را تبدیل به شیر می کند!
آقا تو که با یک نگاه نجاست را به مایع طاهر تبدیل می کنی امشب یه نگاهی بکن ونجاسات قلب منو طاهر کن
در لحظات احتضار، صورتش سیاه و چشمهایش کبود و به شدت تشنه شده بود. همسایگان او که ناصبی بوده و در اطراف بدن او نشسته بودند خوشحال شدند و باخود گفتند که معلوم می شود که مذهب شیعه بر حق نیست که او به چنین وضعیتی درآمده است. در این هنگام سید به امیرالمؤمنین علیه السلام متوسل شد و عرضه داشت: هَكَذَا يُفْعَلُ بِأَوْلِيَائِكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! یا امیرالمؤمنین با دوستان شما اینگونه می شود! در این هنگام صورت سید مانند ماه شب چهارده نورانی گردیدو در آن لحظه آخر نیز شعری سرود:
كذب الزاعمون أنّ عليّا لن ينجّي محبّه من هناة
«دروغ می گویند کسانی که گمان می کنند که علی علیه السلام، محبین خودش را از سختی ها نجات نمی دهد.» سپس از دنیا رفت.