وقتی میان روضهها با گریه خلوت میکنم
آقا شبیه تو کمی احساس غربت میکنم
وقت خطا ، الّا شما ، بوده حواسم بر همه
از اینکه هستی شاهدم همواره غفلت میکنم
وقتی برای تو نشد ، سودی ندارد ندبهها
با اسم تو از عشق تو من کسب شهرت میکنم
تنهاترین مرد زمان در جمعههای بیکسی
حاضر شما هستی و من هر هفته غیبت میکنم
از معصیت تنها شدم، آلودهی دنیا شدم
دارم برای لذت یکروزه همت میکنم
حبّ علی و آل او خَیرُالنّعم باشد ولی
من با گناه و معصیت کفران نعمت میکنم
حالا نشسته غصهی عالم به روی سینهام
از دست نفس سرکشم اینجا شکایت میکنم
یاد شهیدان حرم خیلی خجالت میکشم
از این همه جاماندگی احساس ذلت میکنم
با این همه در دو جهان با آبرو کردی مرا
بر نوکران مادر سادات خدمت میکنم
دلتنگ صحن حیدرم، بیتاب شهر کربلا
دورم ولی با چشم دل دارم زیارت میکنم
*شاعر : حسین رحمانی
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - مناجات - وقتی میانِ روضه با گریه خلوت میکنم
-------------------------------------------
شب عاشورا، قاسم عرضه داشت: عموجان! شهادت قسمت منم میشه؟!
گفت: پسرم شهادت در ذهن تو چهجوریه؟!
سریع جواب داد: " اَحلَیٰ مِنَ الْعَسَل "
شیرینتر از عسله؛ خیلی مشتاق شهادتم.
(امشب مال اوناییه که مشتاق شهادتن.)
فلذا روز عاشورا که شد اومد پیش عمو:
عموجان، بهم اجازه میدی برم میدان؟
گفت: عزیزِ برادرم، اگه میشه برگرد خیمهها، تو سنّت کمه...
انقدر ناراحت شد که عمو اجازه نداده. برگشت خیمه پیش مادرش: مادرجان عمو بهم اجازه نمیده.
مادرش یه لبخندی زد: نگران نباش قاسمَم.
_چرا مادر؟!
یهو رفت از گوشهی خیمه یه بقچهای رو آورد، درِ بقچه رو باز کرد، یه نامه از تو بقچه در آورد:
قاسمم بگیر ببَر پیش عمو.
_این چیه؟
_این نامهی پدرته؛ مخصوص برا تو نوشته...
نامه رو گرفت، خوشحال اومد پیش اباعبدالله:
عموجان! اذن بابامو آوردم.
اباعبدالله تا نامه رو دید، اول گذاشت رو چشمش، یه کمی نامه رو بو کرد؛
حسن جان خیلی جات خالیه، کجایی ببینی منو غریب تو این صحرا گیر آوردن؛ حسن جان کجایی بیای ببینی ما رو با این زن و بچهها دوره کردن....
تا نامه رو خوند صدا زد قاسمم باشه، اذن باباته، امامِ منه، حرفی نمیتونم رو حرف حسن بزنم، برو....
انقدر گشتن تو خیمهها، اما اندازه قد و قوارهی قاسم زره پیدا نشد...
زنها دورهش کردن، سرمه به چشمش میکِشن.
اباعبدالله عمامهش رو برداشت یه تیکه رو به صورت قاسم بست چشمش نزنن. آخه بنیهاشمیه، زیبارُخه، بره تو دل لشکر چشمش میزنن.
یه تیکه رو هم کفن کرد، انداخت گردن قاسم...
راه افتاد سمت میدان، شروع کرد رجز بخونه؛
من پسر شیر جملم...
(ای کاش نگفته بودی).
من پسر حسنم.
یهو پیرمردایی که میشناختن، زخم خورده بودن از جنگ جمل. گفتن: حالا یه دلی از عزا درمیاریم، داغشو به دل مادرش میذاریم، کاری باهاش میکنیم دیگه نتونن برگردوننش سمت خیمه.
همین کارم کردن؛ اول دورهش کردن، سنگ میزدن، نامردا سوار بر مرکب شدند، اینقدر رو این بدن تاختن....
شیخ جعفر شوشتری میگه: وقتی اباعبدالله میخواست قاسم رو بفرسته میدون پاهاش به رکاب نمیرسید، اما وقتی میخواست قاسم رو برگردونه سمت خیمه، پاهای قاسم رو زمین کشیده میشد...
شیخ جعفر میگه دو علت داره یا حسین خمیده بود که پای قاسم رو زمین کشیده میشد، یا قد قاسم زیر نعل اسبا رشید شده بود...
حسین...
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشدهای
وای بر من که دچار غم عُظمیٰ شدهای
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهرِ امروز در این معرکه معنا شدهای
بیزره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخترین لالهی صحرا شدهای
هرکسی از تن صدپارهی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شدهای
سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بیسبب نیست اگر درهم شنها شدهای
استخوان قفسِ سینهی تو خرد شده
تازه حالا نوهی حضرت زهرا شدهای
شاعر: محمدحسن بیات لو
یه روز بارونِ تیر، یه روز بارونِ سنگ
یه روزی تو صلح و یه روز تو دل جنگ
اون از نعش بابات، این از پیکر تو
بمیرم برای دل مادر تو
گمت کردم آخر توی گردوخاکا
ندیدم چه طور شد که افتادی از پا
خونت تو بیابون چه ردّی کشیده
تنت زیر پاشون چه قدّی کشیده
ریخته تو کلّ صحرا خونت
لِه شد تو سینه استخونت
از درد آتیش گرفته جونت
میخواستن بگیرن تقاص جمل رو
که این جوری ریختن به کامت عسل رو
اینا از بابات و بابام کینه دارن
تلافیشو میخوان سر ما در آرن
دوتامون رو تشنه، دوتامون رو خسته
تن تو لگدمال، سر من شکسته
اینا سینههاشون پر از بغض و کینهست
شروعش هم از کوچههای مدینهست
جسمت افتاده زیر پاشون
ریختن رو پیکرت عموجون
با این خندهت منو نسوزون
*شاعر : داوود رحیمی
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - روضه - تو که اینگونه روی خاک زِ هم وا شده ای
-------------------------------------------
همهی دلخوشیم این بود
بعد از اکبر تو میمونی
میمیرم وقتی میبینم
که تو راهیِ میدونی
چهجوری میتونم آخه
با دلِ خون چشِ گریون
یادگار داداشم رو
بفرستم که بره میدون
اکبر که...
زره تنش بوده شد اِرباً اِربا
تو که زره نداری ای واویلا
تنت چی میشه
میترسم..
نشون سنگ و تیر و نیزهها شی
زمین بیفتی و نتونی پاشی
دلم آتیشه
«عموجونم عموجونم»
برو قاسم ولی چندتا
سفارش میکنم گوش کن
هرچی از جنگ مردونه
شنیدی رو فراموش کن
اینا نامردن و پَستن
خیلی وحشت دارن تو جنگ
ببینن بیزره رفتی
هدفت میگیرن با سنگ
سنگ و تیر...
تا میشه رو سرت میریزن
اگه بیفتی رو سرت میریزن
غمم همینه
این لشکر...
میترسن از مبارزه رودررو
چقدر لگد رو میزنن به پهلو
مث مدینه
«عموجونم عموجونم»
*شاعر : داوود رحیمی
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - زمینه - همه ی دلخوشیم این بود بعد اکبر تو میمونی
ویدیو : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - زمینه - همه ی دلخوشیم این بود بعد اکبر تو میمونی
-------------------------------------------
مأمن نوکرا هیئته
نقطهی وصل ما هیئته
کربلا،کربلا، کربلا، هیئته
هیئت، نشون وحدته
هیئت، نماد عزّته
هیئت، برا حسینیا یه فرصت رفاقته
رفیق باشیم، رفیقایی مثل بریر و زهیر
همونایی، که سبقت گرفتن توی کار خیر
"وَاعتَصِمو، بِحَبلِ الله
بِحُبِّ الحسین، ثارالله"
جمع اهل بکا هیئته
مَهبطِ اولیا هیئته
کربلا،کربلا، کربلا، هیئته
هیئت، بهشت عالمه
هیئت، شکوه پرچمه
هیئت، قرار نوکرا تو شبهای محرّمه
محرمها، همه پای یک بیرق و منبرن
محرمها، جوونا بهدور علیاکبرن
"وَاعتَصِمو، بِحَبلِ الله
بِحُبِّ الحسین، ثارالله"
یار خون خدا هیئته
جلوهگاه وفا هیئته
کربلا،کربلا، کربلا، هیئته
هیئت، قرار همدلی
هیئت، بهار منجلی
هیئت، غدیر دیگهای برای عهدِ با علی
چقدر خوبه، که آقات روی تو حساب وا کنه
چقدر خوبه، شهادت برای تو امضا کنه
"وَاعتَصِمو، بِحَبلِ الله
بِحُبِّ الحسین، ثارالله"
*شاعر : حمید رمی
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - مأمنِ نوکرا هیئته، نقطه ی وصل ما هیئته
ویدیو : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - مأمنِ نوکرا هیئته، نقطه ی وصل ما هیئته
-------------------------------------------
عمو در عشقت شدم حل تا/ معمّای عشقو حل کردم
منو وقتی که بغل کردی/ بهشتو انگار بغل کردم
بهت قول دادم که پات باشم؛ به قولم آیا عمل کردم؟
زره اندازهم نبود اما باز خداروشکر که کفن دارم
خداروشکر که نشونت دادم تو جسمم روح حسن دارم
گفتی به عمه ببین قاسمو
شبیه حسن بسته عمامهشو
عمه میگفت خوشبهحالش، خدا...
نوشته شهیدِ حسین نامشو
به عشقت اسیرم، برا تو میمیرم/ سرم رو خاکه، فدا میکنم
تموم وجودم رو نذر تو کردم / منم مثل بابام کرم میکنم
«عموی غریبم ، عموی غریبم»
عمو از عشقت شدم آباد / غریبیت اما خرابم کرد
به دست باد رفته گلبرگم/ غمت شد آتش گلابم کرد
رسیدی بالا سرم وقتی/ سم مرکب آسیابم کرد
رد ششیر رو تنم افتاد ردّ نَعلا روی لبم افتاد
همین که افتادم از مرکب تو حرم عمه زینبم افتاد
دیدی شکسته شده پهلوهام
حالا یهکمی مثل مادر شدم
مثِ عسل بس که کش اومدم
حالا تازه همقد اکبر شدم
پر از آه و نالهم، بَده خیلی حالم / دارم مادرم رو صدا میزنم
تَرَک خورده شیشهم، جلو قوم و خویشم/ مث مرغ پرکنده پا میزنم
«عموی غریبم ، عموی غریبم»
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - عمو در عشقت شدم حل تا معمای عشق و حل کردم
-------------------------------------------
منم و یه حال خوب رؤیایی
منم و یه موج اشک دریایی
منم و یه دلِ خون، منم و تب جنون
منم و یه دهه شبهای شیدایی
سیاپوش عزای آقای غریبم هستم
دخیل دلمو به کتیبهی غمش بستم
هوایی حرمه، هر چشمی که میباره
خداییه دلی که، محزون و عزاداره
خوشبهحال اون- کسی که تنها- تورو دوست داره
رؤیامه، حسین
اونی که میخوامه، حسین
آقامه و مولامه و دنیامه، حسین
«یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله»
روزی یه سالو از اینجا دارم
دلِ پریشون از عاشورا دارم
بارونه چشِ ترم، وقتی که یه نوکرم
یعنی همهچیمو از این آقا دارم
دلی که برای پسر فاطمه غمگینه
حرمی شده که پر اجابت و آمینه
خدا میدونه اگه، کوهم باشه میپاشه
اگه توی روضهها، بیتاب حسین باشه
هرکی تو دنیا - با حسین باشه - خدا باهاشه
خورشیده، حسین
پناه و امیده، حسین
یه نوره که تابیده و جاویده حسین
«یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله»
شبی که بیگریه سر شد دلگیره
دلی که نباشه عاشق میمیره
کسی که نونتو خورد، رزق یه عمرشو برد
مهمون تو دیگه از همهجا سیره
الهی که تا همیشه با غم شما باشم
الهی نفس آخرمو کربلا باشم
به بهونهی تو و، عشق تو توی دنیام
بهخاطر غمته، خیسه دوباره چشمام
من دم مرگم - فقط آقای - خودمو میخوام
مینالم، حسین
تلاطم عالم، حسین
محرم تو احسن الاحوالم، حسین
«یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله»
*شاعر : حمید رمی
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - منو یه حال خوبِ رویایی، منمو یه موجِ اشکِ دریایی
ویدیو : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - منو یه حال خوبِ رویایی، منمو یه موجِ اشکِ دریایی
-------------------------------------------
سلام آقای دلم، یا اباعبدالله
عجینه باتو گِلم، یا اباعبدالله
توی عالم لذت حَرَمِت پیچیده
همه جا آوازهی کَرمت پیچیده
حسین، میگیری دستامو
حسین، میبینی اشکامو
حسین....
تو قلبم میمونی ، حرفامو میدونی
از چشمای خیسم دردامو میخونی
مَن لی غَیرُکْ، حسین...
مَن اِمامُک، حسین...
"حسین وای ، حسین وای"
من اگه از تو نگم زبونم میگیره
روتو که برگردونی نوکرت میمیره
اسیر دنیا شدم ، نذار اینجور باشم
چهجوری دلت میاد از حرم دور باشم
حرم، روز و شب اشکامه
حرم، تو قاب چشمامه
حرم...
رؤیای نوکرهاست ، وقتی عباس اونجاست
تو شبهای جمعه ، از زائرها غوغاست
انتَ سلطان، حسین....
سنه قوربان، حسین...
"حسین وای ، حسین وای"
جوونیم رفت و داره نوکرت پیر میشه
برای من کاری کن ، که داره دیر میشه
نمیخوام این چند صباح اسیر دنیا شم
نمیخوام به هیئتت بیتفاوت باشم
حسین، نِعمَ الامیر من
حسین، عشقت تقدیر من
حسین
با یاد تو مستم ، نوکر تو هستم
نگیری دستم رو ، خالی میشه دستم
مَن لی غَیرُکْ، حسین...
مَن اِمامُک، حسین...
"حسین وای ، حسین وای"
*شاعر : مهدی نظری
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - سلام آقای دلم یا اباعبدالله
ویدیو : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - سلام آقای دلم یا اباعبدالله
-------------------------------------------
قصه ازهمون روزی شروع شد که رفیق شدیم تو روضهت
سربند روسر همدیگه بستیم و شدیم عبد رقیهت
خادم شدیم و چایی میریختیم واسه بچههای هیئت
اونایی که خون دلها - واسه این روضهها خوردن
رو زدن به صدنفر تا - شما رو اینجا آوردن
خیلی دلتنگم حالا که - نیستیم این چندشبه باهم
جای "مهدی حیدری"ها - خیلی خالیه محرم
خیلی دوست داشتم الان هیئت، کنارم رفیقمم باشه
نکنه محرم امسال، آخرین محرمم باشه
«اربابم، حسین جانم حسین
اربابم، حسین جانم حسین»
قصه از همونجا شروع شد که واسه هم روضه میخوندیم
هرجا که میرفتیم خودمون رو زود به هیئت میرسوندیم
حالا دونه دونهشون شهید شدن ماییم بیچاره موندیم
یه روزی باهم همینجا - گریه کردیم توی روضه
حالا اونا رفتن و ما - دلمون داره میسوزه
یکیشون سرتاپا ترکش، یکی بیسرشد و بیدست
یادمه میگفت همیشه - این سرم مال رقیهست
کاش یه روز شهادت من هم، با دعای مادرم باشه
همه ترسم اینه که امسال، آخرین محرمم باشه
«اربابم، حسین جانم حسین
اربابم، حسین جانم حسین»
یادِ رفیقایی که فقط عکسشون اینجا پیشمونه
کاشکی خدا زودتر ماروهم به رفیقامون برسونه
شاید بیبی زهرا مارو هم یه روز خریدش کی میدونه
من تو این راه مقدس، باید عمار ولی شم
مثل تک تک رفیقام، فدای سیدعلی شم
مثل مجنون میخونم تا، حضرت حبیب بدونه
نمیذارم تا که زندهم، رهبرم غریب بمونه
عاقبت بخیره هرکی که، تومسیر رهبرم باشه
نکنه محرم امسال، آخرین محرمم باشه
«اربابم، حسین جانم حسین
اربابم، حسین جانم حسین»
*شاعر : محمدرضا محمدزاده
صوت : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - قصه از همونجایی شروع شد که رفیق شدیم تو روضه ات
ویدیو : شب پنجم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - قصه از همونجایی شروع شد که رفیق شدیم تو روضه ات
کلیدواژه ها:
متن محرم 97 - متن اشعار شب پنجم محرم 97 - متن اشعار سید رضا نریمانی محرم 97 - متن کل اشعار محرم 97 نریمانی - شب پنجم محرم 97 متن اشعار