جیگرگوشهی من ، دوسِت دارم عباس
یه چندتا سفارش واسهت دارم عباس
غلام حسینی، یادت باشه مادر
مبادا یه بارم بگی بِش برادر
نذار غم بشینه به احساسِ زینب
تو باید که باشی سپر واسه زینب
باید که همیشه بمونی باهاشون
یادت باشه که قول دادی به باباشون
عباس، آرامش حسینم
سردارِ ارتش حسینم
نگذار تنها بشه حسینم
بهت قول میدم که دلی غم نبینه
قدِ زینبت رو نامحرم نبینه
نذارم مسیرش بیفته به بازار
نذارم بشه باز غم کوچه تکرار
تا من زنده باشم، دلی خون نمیشه
گل باغ زهرا پریشون نمیشه
رقیه چشاش خیسِ بارون نمیشه
علی اصغر عطشان و بیجون نمیشه
مادر سنگ تموم میذارم
حتی وقتی که دست ندارم
مشک و با دندونم میارم
*شاعر : داوود رحیمی
سقای دشت کربلا 'ابالفضل3'
دستش شده از تن جدا 'ابالفضل3'
امّالبنین در کربلا نبودی، واویلا واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا واویلا
قدّ حسینابنعلی تا شده، واویلا واویلا
پای عدو به خیمهها وا شده، واویلا واویلا
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - روضه - جیگر گوشه ی من دوست دارم عباس
---------------------------------------------
میگن عملیات کربلای یک، رمز عملیات رو که اعلام کردن؛ "یا ابالفضل العباس ادرکنی" دیدن همهی بچههای رزمنده درِ قمقمهها رو باز کردن، آبها رو روو زمین ریختن؛
زشته رمز عملیات یا اباالفضل باشه ما آب بخوریم.
وقتی اومدیم، همهشونو نگاه کردیم؛ رو زمین افتاده بودن، این لبها خشک بود....
همچین که عباس دست برد زیر آب، این آبها رو بلند کرد مقابل صورت ؛
" فَذَکَرَ العَطَشَ الحُسَین "
یادِ تشنگی بچههای حسین افتاد.
یادش نمیره، تو خیمهها همه این دامنهاشونو بالا زده بودن، این شکمها رو رو مشکهای نمناک گذاشتن؛ همه منتظرن عمو آب بیاره...
آبو روو آب ریخت، مشکو پُر کرد. سمت خیمهها به تاخت داره میره؛ بچهها صبر کنید عمو داره میرسه.
همینطور از گوشههای چشم یه نگاه به سمت خیمههای حسین: رباب صبر کن، دارم میرسم...
همچین که داره به تاخت میاد، یه نفر داد زد اگه یه قطره از این آبها به خیمهها برسه یه نفرتونم زنده نمیمونید...
همه دورِش رو گرفتن، یه نفر از پشت نخلستونا کمین کرده، آروم آروم.. (همه میترسن، شیر حیدره.) آروم آروم پنهان شد، اومد جلو، شمشیر رو بلد کرد دست راست رو زد
"والله اِن قَطَعتُموا یَمینی
اِنّی اُحامی اَبداً عَن دینی"
دست از حسین برنمیدارم...
اومد جلوتر؛
-خدا عباس رو کمک کن؛ آبروی عباس نره.
اومد جلوتر، یهنفر دیگه شمشیر رو بلند کرد دست چپ رو انداخت. این مشک رو به دندان گرفت.
رو اسب نشسته؛ همینطور افسار اسب رو با پاها گرفته، مشک رو هم به دندون....
دیدن نمیتونن کاری بکنن، اون نانجیب بلند شد گفت من میدونم چهطور زمینگیرش کنم. تیروکمان رو برداشت؛ همچین که تیر به این مشک خورد یه آهی زیر لب کشید.
آه...
مادرجان کجایی ببینی آبروی پسرتو بردن....
حسین...
حرم از داغ تو دیگر دل مضطر دارد
هیچکس نیست که بعد از تو علم بردارد
جبرئیل است که افتاده زمین یا که تویی
چقدر پیکر صدپارهی تو پَر دارد
گر سرت را سرِ زانو بکشم میریزد
سرِ تو بس که جراحات مکرّر دارد
به که گویم که علمدار رشیدم حالا
قامتی با قد یک طفل برابر دارد
تو اگر پا نشوی نوبت گودال من است
شمر پیش نظرم دستبهخنجر دارد
ولدی گفت به تو مادر من، ای والله
همه دیدند که عباس دو مادر دارد
پاشو عباس که نزدیک خیامم شدهاند
نانجیبی هوس غارت معجر دارد
*شاعر: سیدپوریا هاشمی
.... به که گویم که علمدار رشیدم حالا
قامتی با قد یک طفل برابر دارد
ابنِ جوزی تو تَذکرةُالخواص نقل میکنه؛ میگه همچین که عباس زمین افتاد، (بعضیا قاتلای عباس و خیلیای دیگه نقل کردن.) اما ابنِ جوزی میگه: "حرمله مَعَ َجماعة و تَعاوَرَه"
حرمله یه عده رو جمع کرد گفت بیاین بریم دورش؛ همه اومدن دورِ این شیرِ حیدر حلقه زدن....
(چرا شعر میگه با قد یک طفل بدنش یکی شده! حالا میگم؛)
این عالِم میگه اینقدر با شمشیر و نیزه به این بدن زدن؛ دستها که هیچ، این عالِم میگه پاها هم از بدن جدا شد...
اباعبدالله برا علیاکبر عبا رو پهن کرد، این بدن رو برگردوند خیمه. عباس بود به حسین کمک کنه. اما دیگه الان نه عبا داره، نه کسی هست کمک حسین کنه....
تا اومد، یه نگاه به عباسش کرد؛ همینطور متحیر به این بدن داره نگاه میکنه...
یکنفر گفت چرا دست گرفته به کمر
یک نفر گفت حسین داغ برادر دارد...
حسین....
وقتی رفتی آروم آروم
من شدم غریب و مظلوم
غم میبارید از سر و روم
وقتی دستاتو بریدن
صدای مادرم اومد
یهو گفت آخ زخم بازوم
عباس، دیدی چطور دست به کمر گرفته بود
عباس، چادر نخ نماشو سر گرفته بود
عباس، دستی نداشتی اشکاشو زود کنی پاک
عباس، واسه همین بازوتو میزدی رو خاک
حضرت عباس (ع) به اون بزرگوار که روضهخون بود فرمود چرا روضهی ما رو نمیخونی؟!
-آقا من بارها خوندم.
فرمود: نه، اینجوری که من میگم روضه بخون؛
یه نفر که بالا بلندی باشه، تیر تو چشمش رفته باشه...
(یه چیزی تو چشمت بره اذیت میشی سریع میخوای دست بزنی و درش بیاری.)
این تیر رو بین دو زانو قرار داد، تیر رو از چشم میخواد در بیاره؛ کلاهخود از رو سر افتاد زمین...
اون نانجیب از دور رسید:
-عباسی که میگن تویی؟!
گفت: آی نامرد، یه موقعی اومدی عباس دست در بدن نداره.
گفت: تو دست نداری. من که دارم، دوتا هم دارم.
این عمود رو بلند کرد، آورد بالا....
حسین از دور: نزن نامرد. زینب از دم خیمه: نزن نامرد. رقیه داره میگه: نزن نامرد.
یهو این نامرد عمود آهن رو زد. تا عمود خورد صداش بلند شد: اَخا ، اَدرِک اخا...
حسین....
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - روضه - حرم از داغِ تو دیگر دل مضطر دارد
---------------------------------------------
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدَر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!
تیرِ نامرد اگر یاور مشکم میشد ...
میشد این آب شود چشمهی زمزم که نشد
حیف شد، چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
*شاعر: داود رحیمی
تو جمع خود ماها هم همینجوریه؛
بعضیا بین ماها هستن که بقیه یه حساب دیگه روشون وا میکنن. مثلا میگن کار رو به فلانی بسپر؛ دیگه خیالت راحت باشه، تا تهش رو انجام میده.
بچهها هم همچین که مشک رو آوردن دادن به عباس، گفتن برید، دیگه بخوابید، عباس با آب برمیگرده...
همین طور که زمین افتاده بود، گفت حسین جان میشه بیادبی کنم؟
_ چیه عزیز دلم، داداشم، چی میخوای؟!
_ تا حالا یاد داری ازت چیزی خواسته باشم؟
_ نه عباسم
_ ولی حالا ازت یه خواهش دارم.
_چیه عزیز دلم؟!
_داداش یه قولی بهم بده.
_هرچی بگی رو چشام میذارم.
_حسین جان بدنمو از اینجا تکون نده. من نمیتونم تو چشمای بچهها نگاه کنم....
ردِ خونِ دست ساقی هنوزم رو لب مشکه
گریههای مشکِ پاره شبیه بارونِ اشکه
شونهی زخمیِ نخلی شده تکیهگاه سقا
سوی خیمهی ربابِ آخرین نگاه سقا
جای بوسهی علی رو همهی تیرا شمردن
آبروی پهلوونو کنار علقمه بردن
حسین داره برمیگرده، اما چه جوری؟! پیاده؛ سوار اسبم نیست. افسار اسب و گرفته. دولا دولا داره میاد؛
صدای بچهها بلند شد:
" اَینَ عَمِّیَ العباس "
یهو دیدن حسین بغضش ترکید. خیمهی عباس و عمودش رو کشید. این خیمه نشست؛
بچهها برید آمادهی اسیری بشید...
حسین...
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - روضه - آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
---------------------------------------------
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم
سقّای طفلانم
داغت شکسته پشت من ، ای راحت جانم
سقّای طفلانم
من بیبرادر چون کنم با این سپاه دون
در دامن هامون
بینم تو را در ابر خون ای ماه تابانم
سقّای طفلانم
«ای ساقی لب تشنگان
ای جان جانانم ، سقّای طفلانم»
«ابوفاضل یا ابوفاضل»
خواهم برم در خیمهگه ای گل تن پاکت
پیکر صدچاکت
ممکن نباشد یا اخا محزون و نالانم
سقّای طفلانم
برخیز و ای جانِ برادر کن علمداری
بنما مرا یاری
بیتو غریب و بیمعین در این بیابانم
سقّای طفلانم
بی تو یقین دارم که فردا زینبِ نالان
بر ناقۀ عریان
گردد سوار از راه کینه با یتیمانم
سقّای طفلانم
«ای ساقی لب تشنگان
ای جان جانانم ، سقّای طفلانم»
«ابوفاضل یا ابوفاضل»
*شاعر: علیاکبر خوشدل
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - زمینه - ای ساقی لب تشنگان ای جانِ جانانم
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - زمینه - ای ساقی لب تشنگان ای جانِ جانانم
---------------------------------------------
تو قرار بود واسهی اصغر آب بیاری
نه که تازه دستاتم اینجا جا بذاری
نبینم که اشکت، مثل آبِ مشکت میشه جاری
تو قرار حرم بودی واسه چی بیقراری
تو عزیز دل منی حتی آبم نیاری
تو دل خیمه جا تو داری
شد خیمه بیتاب برگرد
آه، بیدست! بیآب! برگرد
"ای سقا، سقا، سقا
ای سقا، سقا، سقا"
اگه اینجا موندی میریزن توی حرم
با چه رویی دستاتو تا خیمه ببرم
تا که افتاد دستات، انگار از من افتاد بال و پرم
با تیری که تو چشمته پاره میشه جگرم
یه جماعتی داره میخنده به چشم ترم
آه، پاشو که تا شد کمرم
تا اصغر زندهست برگرد
آه، بیآب! بیدست! برگرد
"ای سقا، سقا، سقا
ای سقا، سقا، سقا"
دیگه تو خیمه کسی از تو آب نمیخواد
همه خواهش اهل حرم اینه ساقی بیا
پاشو که افتادم ، پا نشی بنیادم میره به باد
نبینم غمتو پاشو گریه بهت نمیاد
میبینی که چه خوشحاله لشکر ابنِ زیاد
تو بری میشم دشمنشاد
تا حُرمت نشکست برگرد
آه، بیآب! بیدست! برگرد
"ای سقا، سقا، سقا
ای سقا، سقا، سقا"
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - تو قرار بود واسه ی اصغر آب بیاریم
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - تو قرار بود واسه ی اصغر آب بیاریم
---------------------------------------------
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسینابنعلی در تنِ پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
دلدار ابالفضل ، سردار اباالفضل
ماه شب تار، علمدار اباالفضل
«دَخيل اِسْمُكَ اَبوفاضل»
ریحانهی دو فاطمه ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرّار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
دلدار ابالفضل ، سردار اباالفضل
ماه شب تار، علمدار اباالفضل
«دَخيل اِسْمُكَ اَبوفاضل»
تو ماه بنیهاشمی و ماه شبِ تار
تو لالهی عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشفِ کَربِ پسر فاطمه هستی
هم خیل بنیفاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صدوسیوسه نوبت
هر خستهدلی نام تو تکرار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقاییات اقرار اباالفضل
تو رستهای از خویش و گرفتار حسینی
خلقاند به عشق تو گرفتار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جانش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
«یا عباس جٖی بِالمای لِسْکینه»
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - دلدار اباالفض سردار اباالفضل ماهِ شبِ تار
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - دلدار اباالفض سردار اباالفضل ماهِ شبِ تار
---------------------------------------------
شرم و خجالت رو ببین - میون چشمای ترم
شرمندهام آخه نشد - آب برسونم به حرم
آرزوهام و کرد سراب
تیری که خورد به مشک آب
تویی مولا و منم تا جونی به تن دارم نوکرت هستم
منو خیمه برنگردون شرمندهی روی دخترت هستم
چهجوری زنده باشم ، بیهوده بود تلاشم
اینقده زخمی هستم ، نمیتونم که از جا پاشم
«یاسیّدی یا مولا ، حسین عزیز زهرا»
تیره شده آسمون از - اشک چشات گریه نکن
قلب منو میسوزونه - بغض صدات گریه نکن
زودتر برو خیمه داداش
برو به فکر من نباش
سر و دست و چشم من قربون تو و اشک و قلب صد پارهت
پاشو که دشمن هجوم بُرده سمت خیمهها واسهی غارت
اینا حیا ندارن ، ترس از خدا ندارن
اینا توجّهی به - گریهی بچهها ندارن
«یاسیّدی یا مولا ، حسین عزیز زهرا»
رفتی حرم به خواهرت - بگو حلالم بکنه
از طرفم به دخترت - بگو حلالم بکنه
بگو به حضرت رباب
نشد براش بیارم آب
خداروشکر که ندارم چشمْ دخترت رو تنها نمیبینم
میون نامحرما داداش خواهرت رو تنها نمیبینم
میون بازار شهر شام خواهرت رو تنها نمیبینم
نمیبینم اسیرن ، میون مَردا گیرن
تو شهر شام تو بازار ، تو مجلس حرامی میرن
«یاسیّدی یا مولا ، حسین عزیز زهرا»
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - شرم و خجالت رو ببین میون چشمهای ترم
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - شرم و خجالت رو ببین میون چشمهای ترم
---------------------------------------------
وصفِ تو ای روح وفا کار من و ما نیست
'یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهدا'* کافیست
معنای ایثار، اباالفضل اباالفضل
تویی علمدار، اباالفضل اباالفضل
بر لبت 'اِنّی اُحامی اَبداً عَن دٖینی' است، یا اباالفضل
دست ردّت بر اماننامه عَدویَت را شکست، یا اباالفضل
نافِذُ البصیرهای ، ای عمود لشکر
'لا تُطِعِ الکافرین' ، ذکر تو تا آخر
«معنای ایثار، اباالفضل اباالفضل
تویی علمدار، اباالفضل اباالفضل»
'هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة' وقتی که شعار ماست
در راه عزّت جان سپردن افتخار ماست
'كِرامَتُنَا الشَّهادة شهادة
و لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا السَّعَادَة'
با تو برپا مکتب حق تا به روز محشر است، یَابنَ زهرا
با تو زنده امرِبهمعروف و نهیازمنکر است یَابنَ زهرا
روی نی قاری شدی ، تا بمانَد قرآن
تشنهلب جان دادی و دین شده جاویدان
«كِرامَتُنَا الشَّهادة شهادة
و لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا السَّعَادَة»
'سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا' که میخوانم
چشمانتظار وارث خون شهیدانم
یا حُجَةَ الله یامهدی یامهدی
بَقیَة الله یامهدی یامهدی
ای پناه مردم غمدیدهی دنیا بیا، یَابنَ زهرا
وارث عدل علی و رحمت طاها بیا، یَابنَ زهرا
نور حق در کائنات ، با تو گردد کامل
ذکر ما 'جَاءَ الْحَقُّ - وَ زَهَقَ الْبَاطِل'
«یا حُجَةَ الله، یامهدی یامهدی
بَقیَةَ الله یامهدی یامهدی»
* امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «إِنَّ للعبّاس عندَاللهِ مَنزِلَةً یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُهداء یَومَ القِیامَة»
«همانا (عمویم) عباس، نزد خداوند جایگاه و مقامی دارد که تمام شهیدان در روز قیامت غبطه آن مقام را میخورند»
(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 274)
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - وصفِ تو ای روح وفا کار من و ما نیست
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - واحد - وصفِ تو ای روح وفا کار من و ما نیست
---------------------------------------------
روز اول که بهدنیا اومدم
زبونم وا شده به تربت تو
به تنم کرده بابام پیرهن سیاه
منو آورده توی هیئت تو
دیگه بعد از اون روزا، میدونی چقدر هواتو کردم
دیگه بعد از اون روزا، هوای کربوبلاتو کردم
دیگه بعد از اون روزا، روز و شب گریه براتو کردم
دیگه عادت کردم به نگات
خودت آرومم کن با دعات
«یا اباعبدالله الحسین»
روز آخر که از این دنیا میرم
رو زبونم میذارن تربت تو
آرزومه جوری از دنیا برم
که یادم کنن توی هیئت تو
تو سرازیری قبر، من فقط دنبال تو میگردم
همه امّید منه، گریههایی که برا تو کردم
تو برس به دادم توی قبر
نبری از یادم توی قبر
بشنو این فریادم توی قبر؛
«یا اباعبدالله الحسین»
روسفید مثل غلامسیات حسین
میریزیم هستیمونو بهپات حسین
مثل همولایتیمون حججی
دوست داریم که سر بدیم برات حسین
کربلا تموم نشد، چرا حُرِّ دل ما حیرونه
کربلا تموم نشد، اونکه با حسینه خوب میدونه
عاشورا همینروزاست، کیه که پای امام میمونه
کاش اسیر دنیا نمونیم
از رفیقامون جا نمونیم
«یا اباعبدالله الحسین»
باید اون که غم مَردمو داره
سرِ راحت روی بالین نذاره
مثِ محسن حججی نفس نفس
پای این عشق و جهاد جون بذاره
هیئتیهای حسین، بارِ نون و خرما بر دوش دارن
هیئتیهای حسین، مَردای حلالخور بازارن
هیئتیهای حسین، پای سنگرْ تو دمشق بیدارن
نمیمونیم کاش ما زیر دِین
بشیم اونکه دوست داره حسین
«یا اباعبدالله الحسین»
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - روز اول که بدنیا اومدم زبونم واشده زبونم به تربت تو
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - روز اول که بدنیا اومدم زبونم واشده زبونم به تربت تو
---------------------------------------------
مثل همیشه هوامو داشتی
مثل همیشه نگاهم کردی
مثل همیشه پناهم دادی
روبهراهم کردی
وقتی روضهخون میگه برام
اشکم میچکه رو گونههام
اصلا من بهخاطر همین
شبهای محرم و میخوام
ممنونتم حسین، مدیونتم حسین
عقلم بهم میگه ؛ دیوونهتم حسین
«ارباب من حسین ، ارباب من حسین»
مثل همیشه به تو محتاجم
مثل همیشه به تو مدیونم
مثل همیشه برای روضهت
ابر پر بارونم
نوکر جز درِ خونهی تو
جای دیگه حَظ نمیکنه
هیچی مثل گریه واسه تو
حالم رو عوض نمیکنه
نور ازل حسین، خَیرُ العمل حسین
صَلَّی اللهُ عَلیَ الباکینَ عَلَی الحُسین
«ارباب من حسین ، ارباب من حسین»
مثل همیشه گداتو میخوای
مثل همیشه دعاتو میخوام
مثل همیشه قنوت میگیرم
کربلاتو میخوام
حسّ خوبیه پای عَلَم
پای روضه گریه میکنم
حسّ خوبیه سینهزنی
مخصوصاً ورودی حرم
بیتاب مرقدم ، بیتاب گنبدم
انگاری کربلام ، وقتی که مشهدم
«ارباب من حسین، ارباب من حسین»
صوت : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - مثلِ همیشه هوامو داشتی
ویدیو : شب هشتم محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - مثلِ همیشه هوامو داشتی
کلیدواژه ها:
متن محرم 97 - متن اشعار شب هشتم محرم 97 - متن اشعار سید رضا نریمانی محرم 97 - متن کل اشعار محرم 97 نریمانی - شب هشتم محرم 97 متن اشعار