گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آوردهام تا کیسهی زر وا کنى
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
میشود زنجیر را از پای نوکر وا کنی
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
افتضاحی که به بار آوردهام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر میکوبم این در را که آخر وا کنی
گریه از نان شبی که میخورم واجب تر است
کاشکی بر چشم خشکم نهر کوثر وا کنی
من گرفتاری خود را میبرم امشب نجف
تا گرههای مرا با دست حیدر وا کنی
هرشبى که روزهام وا مىشود با یاحسین
مىشود رویم حسابى صدبرابر وا کنى
دست و پا کمتر بزن خیلى اذیت مىشوم
مىشود زیر لگد چشمى به خواهر وا کنى
بىحیا آهستهتر، آهستهتر خنجر بزن
کاشکى از گریههاى مادرش پَروا کنى
*شاعر : رضا دینپرور
صوت : شب چهارم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - مناجات - بخش اول
----------------------------------------------
بیتو این شب، شبِ غمبار مرا میبیند
درد، این درد چه بسیار مرا میبیند
جز تو یک شهر دلآزار مرا میبیند
چشمت انگار که اینبار مرا میبیند
ولی انگار نه انگار مرا میبیند
باز کن پلک که از خانه خجالت نکشم
بیتو از آه یتیمانه خجالت نکشم
شانهای زن که از این شانه خجالت نکشم
تو و پیراهن مردانه خجالت نکشم
چشم بیجان تو ای یار مرا میبیند
زحمتِ دخترِ تب کرده تو را خوب نکرد
اشکش افسوس که سر دردِ تو را خوب نکرد
روی نیلی شدهی زرد تو را خوب نکرد
زخمهای جگرِ مَرد تو را خوب نکرد
چه کنم دخترکت زار مرا میبیند
با که گویم تن بیمار چرا خونین است
سنگ غلست، در و دیوار چرا خونین است
باز میشُویم و هربار چرا خونین است
انحنای نوک مسمار چرا خونین است
وای از آن میخ که خونبار مرا میبیند
قاتلت گفت که دشمنشکنش را کشتیم
خوب شد پای علی سینهزنش را کشتیم
نه فقط فاطمه، با او حسنش را کشتیم
میزند داد به لبخند: زنش را کشتیم
تاکه در مسجد و بازار مرا میبیند
آه از آن روز که کارم به تماشا افتاد
ردّ پایی به روی چادرت آنجا افتاد
من زمین خوردم و بانوی من از پا افتاد
ضربهای آمد و بر بازوی تو جا افتاد
باز این روضهی دشوار مرا میبیند
قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه میکرد نفس را و مجدد میزد
وای از دست مغیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد
باز با خنده در انظار مرا میبیند
میروی زخمی و زخِ ِدل من باقی ماند
راز ِسر بستهی چشمانِ حسن باقی ماند
کفنت میکنم اما دو کفن باقی ماند
کهنه پیراهن و یك پاره بدن باقی ماند
پسرت بي سر و دستار مرا ميبيند
ترسم اين است بريزند بدنش را بكِشند
جلوي دختِِ من پيرهنش را بكِشند
نيزهها نقشهی برهم زدنش را بكِشند
دارد آن چشمهی ديدار مرا ميبيند
*شاعر : #حسن_لطفي
صوت : شب چهارم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - مناجات - بخش دوم
------------------------------------------
سلام آیه های نور، سلام ماه استغفار
سلام سحر پرشور، سلام سفرهی افطار
من سراب اومدم، میِ نابم کن
تشنگی میکشم، تو سیرابم کن
مهمونیت اومدم، مهمون سفرهی اربابم کن
با لبای تشنه میگم السَّلامُ عَلَی العَطشان
ای امام تشنهی من، ای تن بیسر عریان
حسین جانم، حسین جانم، حسین جان
"حسین جانم ، حسین جانم
حسین جانم ، حسین جانم"
سلام فصل بخشیدن، سلام همه خوبیها
سلام بِکَ یاالله، سلام شبای احیا
کولهباری پر از گناه آوردم
من به لطفت خدا پناه آوردم
من برا خوبشدن، یه قلب خسته ز راه آوردم
یا اِلٰهَ العالمینم! تکیهگاه غریبایی
من سراب بیسروپا، تو تمنای دریایی
تو مولایی، تو آقایی، تو دریایی
(با لبای تشنه میگم السَّلامُ عَلَی العَطشان
ای امام تشنهی من، ای تن بیسر عریان
حسین جانم، حسین جانم، حسین جان)
"حسین جانم ، حسین جانم
حسین جانم ، حسین جانم"
برا بندگیکردن، دعا بهترین رمزه
سلام افتتاح عشق، سلام بر ابوحمزه
از هوای بهشت چه سرشارم من
واسه دلتنگیام تو رو دارم من
زائر آسمون، زائر حیدر کرارم من
از همینجا که نشستم تا نجف میزنم فریاد
ممنونم از اون کسیکه اسم حیدر رو یادم داد
نجف رفتم دلم از غم شد آزاد
(با لبای تشنه میگم السَّلامُ عَلَی العَطشان
ای امام تشنهی من، ای تن بیسر عریان
حسین جانم، حسین جانم، حسین جان)
"حسین جانم ، حسین جانم
حسین جانم ، حسین جانم"
*شاعر : #حمید_رمی
صوت : شب چهارم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - زمینه - سلام آیه های نور
کلیدواژه ها:
شب چهارم ماه مبارک رمضان - مناجات نریمانی97 - نریمانی97 - رمضان97 - مناجات خوانی ماه رمضان97 - مناجات ماه رمضان - سید رضا نریمانی 97 - kvdlhkd - رضا نریمانی - سیدرضا نریمانی - نریمانی جديد - نریمانی ماه رمضان 97 - نریمانی متن اشعار ماه رمضان