حاج سید رضا نریمانی

۲۹ بهمن ۱۳۹۶ 12792 0 نظر

مانده‌ام بی‌کس و از عشق شما دور شدم

خوب داری خبر از من که چرا دور شدم

 

رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر 

در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم

 

در قدیم از غمتان دیده‌ی تر داشته‌ام

حیف شد باز هم از حال بکا دور شدم

 

در جواب کرم و لطف زیاد تو به من

هی بدی کردم و از رسم وفا دور شدم

 

نیمه شب لایق یک خلوتِ باتو نشدم

از مناجاتِ سحرها و دعا دور شدم

 

وای اگر باز ببینم که زمین خورده‌ام و

از نگاه تو و از بزم عزا دور شدم

 

بین روضه فقط آقا به تو نزدیک شدم

هر زمان آمدم اینجا ز خطا دور شدم

 

یک شب جمعه ببر نوکرتان را به حرم

مدتی می‌شود از کرببلا دور شدم

 

*شاعر :  روح الله پیدایی

 

چند روزی یکی از اصحاب امام صادق (ع) غیبت داشت، آقا فرمود کجا بودی این چند روزه؟ عرضه داشت: آقاجان، از شما چه پنهون خدا بهم بچه دختر داده.

-خب خدارو شکر؛ حالا اسمش رو چی گذاشتی؟

-اسمش رو فاطمه گذاشتم.

امام صادق یه آهی کشیدن شروع کردن گریه کردن....

 

-آقاجان، نکنه بی‌ادبی کردم، چرا گریه میکنین؟

فرمودن خیلی مواظب این دختر باش؛ یه وقت عصبانی شدی خواستی ادبش کنی توهین بهش نکنی. اگه بیشتر عصبانی شدی خواستی بیشتر ادبش کنی یه وقت نزنیش. (با این یه جمله کار دارم.) اگه یه وقت عصبانی‌تر شدی یه وقت سیلی به صورتش نزنی....

-چرا آقا؟

روایت میگه آقا گریه میکرد، میفرمود مادر ما فاطمه رو تو کوچه‌ها زدن....

 

"بر درب حرم داشت لگد میزد،حیف

در بر سپرم داشت لگد میزد،حیف

از بین لگدها لگدی کشت مرا

محسن پسرم داشت لگد میزد،حیف"

 

وای مادر.....

 

*شاعر دوبیتی :  مهدی زراعتی

 


صوت : 19 بهمن 96 - هیئت فدائیان - مناجات - مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم

--------------------------------------------------

مثل ابر بهار میبارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

چاره‌ی لحظه‌های دشوارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

اندکی تا دم سحر مانده 

تازه آغاز دردسر مانده 

لحظه‌ها را چگونه بشمارم؟! 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

وقت تنگ است و کار بسیار است

غسلت ای باغ لاله دشوار است 

گره افتاده است در کارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

وقت غسلت چقدر لرزیدم

خون تازه به پهلویت دیدم 

ای زمین‌گیرِ زخمِ مسمارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

فاطمه جان، مُحوّلَ الْاَحوال

بازویت... بازویت!!! زبانم لال 

چه شد آخر شریک اسرارم؟! 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

غسل دادم تو را حسین افتاد

صورتت دیدم و حسن جان داد 

نظری کن بر این دل زارم 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

به من مرده جان تازه بده

لااقل لحظه‌ای اجازه بده 

سر روی شانه‌ی تو بگذارم 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

با قد خم قدم قدم رفتم

زیر تابوت همسرم رفتم 

کمرم تا شد ای هوادارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

رکن من، یار و یاورم زهرا

من چگونه به دست خود حالا 

هستی‌ام را به خاک بسپارم؟! 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

وسط قبر بین این گودال

پدرت آمده‌ست استقبال 

چه کنم میروی و ناچارم... 

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

جان حیدر مرا حلالم کن

دم آخر مرا حلالم کن 

خیلی آخر به تو بدهکارم

رحم کن بر دل علی زهرا 

 

*شاعر:  محمدجواد شیرازی

 

خدا رو چه دیدی، چقدر ناامیدی

بگو که میمونی، نگو که بریدی

چرا وقتی گفتم هنوزم جوونی

ازم رو گرفتی، خجالت کشیدی؟

 

خدا رو چه دیدی، چقدر غصه داری

چقدر گریه کردی ای ابر بهاری

نگو هیچ امیدی به این پیرزن نیست

چی داری به روز من امشب میاری

 

علی رو حلال کن واسه درد بازوت 

علی رو حلال کن واسه زخم پهلوت 

علی رو حلال کن واسه دست بسته‌ش 

نتونست که برداره اون در رو از روت 

 

خدا رو چه دیدی، خدا مهربونه

چه خوب عاشقا رو به‌هم میرسونه

چه بد اون حسودی که با زور هیزم

همه هستی‌شون‌و یه جا میسوزونه

 

خدارو چه دیدی، خدا که میبینه

غریب گیر آوردن منو تو مدینه

تموم تنم سوخت، که پیشم زنم سوخت

من و سوز سینه، تو و زخم سینه

 

علی رو حلال کن، به حالت جفا شد

علی رو حلال کن، که بچه‌ت فداشد

علی رو حلال کن، برای همون روز-

-که پای مغیره به اون خونه وا شد

 

خدا رو چه دیدی، چقدر پُر زِ دردی

شبیه زمستون شدی بس که سردی

داری میری اما بازم فکر مائی

بسه کارِ خونه، تو کارت رو کردی‌

 

خدا رو چه دیدی، خلاصه یه جوری

تو خوب میشی بس کن، نزن حرف دوری

چته آخه امروز، تو فکر کجایی؟

داری پیرهنای حسین رو میشوری

 

علی رو نگاه کن، چی از من گذاشتی؟

تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی

چرا توی اون بُقچه که دادی زینب

کنار کفن‌ها یه پیرهن گذاشتی؟

 

" نیمه جان علی، جوان علی

زهرا بمان به جان علی " 

 

تو روایت داریم تابوت حضرت زهرا رو خود حضرت علی درست کرد...

 

(دیدی وقتی توی خونه‌ای پدرا کار میکنن بچه‌ها میان تو دست و پای بابا..)

 

خود امیرالمؤمنین داره به تخته‌ها میخ میزنه. (زینب مگه چندسالشه؟!) هی میاد جلو سؤال میکنه: بابا این چیه داری میسازی؟

فرمود : بابا چیزی نیست...

(چه جوابی بده؟!)

گفت: بابا تو میگی چیزی نیست. اما نمیدونم چرا هر وقت چشمم به این میخوره تنم میلرزه...

 

(بریم کربلا.)

 

من نمیدونم، زینب جان اینجا تنت لرزید یا اون موقعی که دیدی "سری به نیزه بلند است..." یا اون موقعی که بعد چهل روز رسیدی سر قبر داداش؛ صدا زدی برادر....

 

" چشت روشن، کوفه و شامم بردن

چشت روشن، تو ازدحامم بردن

چشت روشن بزم حرامم بردن "

 

حسین....

----------------------------------------------------------

باز یه سلام بدیم ،‌ برسه کربلا

الهی این نسیم ، برسه کربلا

 

کربلا کاری کرد ،‌ دلم آروم بشه

به تو رو میزنم ، باز اگه روم بشه

 

به تو سلام میدم ،‌ السلامُ عَلَیک

سیدی یا حسین ، روحی قلبی لدیک

 

"حسین جانم ،‌ یاحسین روح و ریحانم"

 

همه ی زندگیم ، شده امام حسین

باز چی میخوای به جز ، خودِ امام حسین

 

خاطره های خوب ، داری تو کربلا

عکس دم غروب ، داری تو کربلا

 

مگه یادت میره ، رفتی پایینِ پا

گفتی سلام رسوند ،‌ آقام امام رضا

 

"حسین جانم ،‌ یاحسین روح و ریحانم"

 

چقده سایه‌ی ، تو به سرم میاد

وسط روضه‌هات ، بوی حرم میاد

 

همه اسیرِ اون ، صحن و سرات شدن

عده ای از مَلَک ، کبوترات شدن

 

زندگی بهتر از ، این نمیشه حسین

زندگی میکنم تو بین الحرمین

 

"حسین جانم ،‌ یاحسین روح و ریحانم"

 


صوت : 19 بهمن 96 - هیئت فدائیان - شور - باز یه سلام بدیم برسه کربلا

 

گزارش 2
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج سید رضا نریمانی می باشد.