اون عالم بزگوار میگفت خوابم نمیبرد، تو دل شب پاشدم گفتم برم قبرستان؛ اومدم تو یکی از این قبرستانای بصره همینطور داشتم راه میرفتم، دیدم چهار نفر حمّال زیر یه بدنو گرفتن، (تو دل شب)
با خودم گفتم چه خبره؟! نکنه کشتنش آوردنش اینجا پنهانی خاکش کنن؟!
رفتم جلو: -کجا دارین میبرین این بدنو!؟ نکنه کشتینش؟!
گقتن زود قضاوت نکن، مادرش اون جلو داره قبرو آماده میکنه.
رفتم جلوتر دیدم آره؛ یه پیرزنیه، داره قبر میکَنه، آماده میشه...
-چه خبره آی پیرزن!؟ این قبرو برا کی داری آماده میکنی؟ این جنازه کیه این چهار نفر دارن میارنش؟
یه مرتبه زد زیر گریه: من شمارو میشناسم، اگه نمیشناختم برات تعریف نمیکردم.
گفت بگو ببینم آی پیرزن.
گفت بچهی منو همه میشناسنش، اینقد گناه و معصیت کرده بود همه تو گناه و معصیت بچه منو مَثَل میزدن .
وقتی میخواست بمیره یهو به خودش اومد، گفت مادر من خیلی بدبخت و بیچارهم، اگه این مَردُم بفهمن من مُردم منو تو آشغالا میندازن، برا تو هم بد میشه....
گفتم چرا این حرفارو میزنی مادر؟
گفت مادر دارم میمیرم، در خونهی خدا هم توبه کردم، ولی فکر نمیکنم قبول بشه؛ یه درخواستی ازت دارم، وصیت من به توئه...
-چیکار کنم برات مادر؟ هرکاری بگی برات میکنم.
(دیدی این مادرا رو چقدر دلسوزن.
تا میبینن بچهشون عوض شده قربون صدقهش میرن)
-جانم عزیزم، بگو چیکار کنم برات؟
مادرجان، اگه میشه وقتی مُردم یه طناب به پاهام ببند، دور حیات خونه منو بکش رو زمین؛ بگو خدا! این بندهی گنهکارته؛ یه روزی آدم شده که دیگه خیلی دیر شده. الان دستش از دنیا کوتاهه تو بیا دستشو بگیر. خدا بندهی فراریت اومده، تحویلش بگیر...
_دیگه چی؟
مادر جان اگه میشه منو شب ببر دفن کن، خاک کن نمیخوام کسی بفهمه...
اما آی عالِم بزرگوار
(اون پیرزنه داره برا این عالم میگهها)
میگه پاهاشو که بستم، اومدم بکِشم. وصیتش بود، خودم دلم نبود انجام بدم، مادرم، دلم نمیومد.
ولی تا اومدم طنابو بکشم دیدم یهکسی هی بهم میگفت دست بردار ما بخشیدیمش. کی به تو اجازه میده با بنده ما این کارو بکنی؟!
این توبه کرده، مال ماست، ماهم قبولش کردیم، ما کریمیم، ما بخشندهایم...
اما حرف من اینه؛
یکی نبود کربلا به این نامردا بگه این چه کاریه دارین با این بدن میکنین...
(چرا!؟)
آخه اون نانجیب یهو داد زد:
"مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟"
یه مرتبه ده نفر گفتن ما آمادهایم؛
سواره بر مرکب شدن، نعلارو تازه کردن...
حسین...
لب گودال پیکر افتاده
ته گودال مادر افتاده
روی نیزه یک سر افتاده
دختر افتاده ، مادر افتاده
رأس تو میرود بالای نیزهها
من زار میزنم در پای نیزهها
آه ای ستارهی دنبالهدار من
زخمیترین سرِ نیزه سوار من
از خیمه آمدم اطراف قتلگاه
گفتی که خواهرم برگرد خیمهگاه
بعد از دقایقی دیدم که پیکرش
در خون فتاده و بر نیزهها سرت
"نوحو عَلَی الحسین ، نوحو عَلَی الحسین"
ای بیکفن چه با این پاره تن کنم
با چادرم تو را باید کفن کنم
"یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تورا بردارم"
صوت : شب یازدهم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - روضه
----------------------------------------
رو سرم سایهی علمه
روزیم از دستای قلمه
کار من ذاکریمه ، سندش نوکریمه
به هوای زیارت تو
میشینم کنج هیئت تو
یه غمی تو گلومه ، کربلا آرزومه
توی بی سرپناهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟
آقا از رو سیاهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟
آقا
به تو مدیونم حسین، جونم حسین
سر و سامونم حسین، جونم حسین
نمک نونم حسین، جونم حسین
«نمک نونم حسین، جونم حسین»
دوست دارم رقص پرچمتو
ببینم کاش محرمتو
به گداییت مینازم ، آقای چاره سازم
دستمو تو همیشه بگیر
امیری تو و نعم الأمیر
خدا دستم رو داده ، دست این خونواده
جونمو واست ارباب، اگه فدا نکنم چه کنم؟
دلمو از به جز تو، اگه جدا نکنم، چه کنم؟
تو هوای تو آقا، اگه نفس نکشم چه کنم؟
از در غیر خونت، پاهامو پس نکشم چه کنم؟
آقا
با تو میمونم حسین، جونم حسین
از تو میخونم حسین، جونم حسین
نمک نونم حسین، جونم حسین
«نمک نونم حسین، جونم حسین»
بی تو دلواپسم یاحسین
به تو کی میرسم یاحسین
تو بخوای محترم شم
مدافع حرم شم
منو پشت درت برسون
پای سفرت منو بکشون
میزارم پای تو جون
شبیه زینبیون
ماها از زینبیه، اگه دفاع نکنیم چه کنیم؟
برا آزادی اون، اگه دعا نکنیم چه کنیم؟
تو راه بیبی زینب، اگه مدافع نشم چه کنم؟
تو سپاه ابالفضل، اگه اضافه نشم چه کنم؟
آقا
دم ایوونم حسین، جونم حسین
در این خونهم حسین، جونم حسین
نمک نونم حسین، جونم حسین
«نمک نونم حسین، جونم حسین»
صوت : شب یازدهم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - شور - رو سرم سایه علمت
--------------------------------------------
دلبر دلش گرفته، دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتىِ بنده، مشتاقتر خدا بود
از توبهی گنهکار، غفّار گریه کرده
درد مریض را جز دردآشنا نفهمید
گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده
شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟
خانهخراب زیرِ آوار گریه کرده
شبزندهدارها را طورى دگر خریدند
طوبىٰ بر آنکه تا صبح بیدار گریه کرده
یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده
مستى که در مناجات هشیار گریه کرده
در کِسوت گدایى حرفى بلد نبودیم
سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده
با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته
حاجت گرفته کودک، هربار گریه کرده
ما را فقط دعاى زهرا نجات داده
مادر براى طفلش بسیار گریه کرده
بر حال مادر ما در بین آتش و خون
دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده
کفارهی گناهِ ما را حسین داده
ارباب بین گودال خونبار گریه کرده
یک یاحسین گفته، وا کرده روزهاش را
آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده
آب فرات آخر تا خیمهها نیامد
با مشک از خجالت صدبار گریه کرده
کف مىزدند لشکر ، قلب رباب مىسوخت
او بین خندههاى اغیار گریه کرده
زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب
سرخ است چشمهایش، انگار گریه کرده
گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است
گهواره در حراج بازار گریه کرده
*شاعران :
محمد رسولی ، محمدجواد پرچمی
نمیگم همیشه اما یه وقت دیدی جای خلوتی هستی، میخوای افطار بخوری یه لیوان آب بذار جلوت اما نخور.
دست به سینه بذار بگو:
"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه"
بگو آقاجان منکه تشنگی نکشیدم، چند ساعت فقط آب نخوردم...
*شرم دارم که بگویم سخن از تشنهلبی
تشنه آن بود که میگفت به لشکر: "جگرم"...*
یهو میبینی دم دمای افطار که میشه زبانت، دهانت خشک میشه یاد اون لحظهای میفتی که علی اکبرش اومد:
باباجان این زرهی که به تنم هست منو اذیت میکنه تشنگی امونمو بریده.
روایت میگه اباعبدالله زبونشو گذاشت تو دهان علیاکبر، کنایه از اینکه ببین پسرم من از تو تشنهترم....
تو ماه رمضون خیلی تشنهت بشه نهایتا دهانت خشک میشه، قربون اون آقایی برم که...
آقاشیخ جعفر شوشتری میگه از فرط تشنگی دیگه چشماش جایی رو نمیدید، چشمای آقامون تار میدید....
حسین ...
صوت : شب یازدهم ماه رمضان - هیئت فدائیان حسین - مناجات
کلیدواژه ها:
شب یازدهم ماه مبارک رمضان - مناجات نریمانی97 - نریمانی97 - رمضان97 - مناجات خوانی ماه رمضان97 - مناجات ماه رمضان - سید رضا نریمانی 97 - kvdlhkd - رضا نریمانی - سیدرضا نریمانی - نریمانی جديد - نریمانی ماه رمضان 97 - نریمانی متن اشعار ماه رمضان