برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ویژگیهای کار خوب
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 05- 06-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
آغوش سحر تشنه دیدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشید که در اوج فلک خانهی اوست *** همسایهی دیوار به دیوار شماست
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندهها و شنوندههای نازنینمان. خدا را شاکر هستیم که باز هم به ما فرصت داد تا در خدمت شما باشیم. از لطف و محبت همیشگی شما سپاسگزاریم. در خدمت حاج آقای قرائتی عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله.
شریعتی: این روزها دغدغهی بسیار جدی حاج آقای قرائتی، بحث اشتغال و کار و مهارت است. امروز هم ادامهی فرمایشات ایشان را خواهیم شنید.
حاج آقای قرائتی: «بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی».
من در مورد مسائلی که افراد کاندیدای ریاست جمهوری در مناظراتشان میگفتند، مقام معظم رهبری، رئیس جمهور، مشکل تقریباً همهی خانوادههاست که جوانهای تحصیل کرده بیکار دارند و همه هم کار را پشت میز نشستن میدانند. یک آمار از یک مقام رسمی به من دادند که بیشترین بیکار لیسانس هستند، فوق دیپلم و سیکل و شش کلاسی کمتر هستند. آنهایی که سواد بالاتر دارند، آمار بیکاری در آنها بیشتر است. چرا؟ بخاطر اینکه فکر میکند اگر لیسانس گرفت، نمیشود فلان کار را کند. مثلاً بنده حجت الاسلام هستم، زشت است پشت بام بروم اذان بگویم. من اذان نمیگویم ولی حدیث اذان را میخوانم. ولی اینکه خودم اذان بگویم میگویم: در شأن من نیست. حدیث داریم بیاید زمانی که دوره آخر الزمان آدمهای مشهور خجالت میکشند اذان بگویند. یک سردار در سپاه اذان بگوید. یک امیر در ارتش اذان بگوید. یک تاجر در بازار اذان بگوید. میآید زمانی که به اینجا میرسیم. هرکسی خودش قضاوت کند. این یک سرطان اخلاقی است که انسان بگوید: چون سواد دارم نباید کار کنم. همین الآن روز ثبت نام بچههایی است که از سیکل میخواهند وارد دبیرستان شوند. پدر و مادرها میگویند: برو دکتر شو! برو مهندس شو! ولی گرایش آنها به هنرستانها کم است. او لیسانس میگیرد و در خانه کنارش میماند. باید طوری باشد که کار ارزش باشد. باید بگویند: خوشبخت کارگر است. نه اینکه بگویند: بدبخت کارگر است. ما الآن کلمه بدبخت را کنار کلمه کارگر میگذاریم. در حالی که باید بگوییم: خوشبختانه کارگر است!
در مورد کار یک تحقیقی کردم. خیلی چیز گیرم آمد. تقریباً بالای صد نکته در مورد کار گیرم آمد. آفات و آسیبهای کار و اینکه چه کنیم و چه نهضتی باید بشود؟ پنج شش مورد را جلسه قبل گفتم. در کار مواظب وسوسههای نفسانی باشیم. این یک حدیثی است که خدمت شما بگویم. خیلی از افراد سخت کار میکنند. اما در فضای خیالات و توقعات، فشارهای درونی و بیرونی، سلیقههای شخصی هستند. کار میکنند برای کارشان ارزش قائل نیستند. در فضای خودشان هستند. گاهی من در خیابان راه میروم، میبینند شیخی میآید، سلام میکنند. رد میشود میگوید: این قرائتی نیست که در تلویزیون است؟ برمیگردد دوباره نگاه میکند. میگوید: ببخشید شما آقای قرائتی هستید؟ سلام علیکم! میگویم: سلام اولی بهتر بود تا سلام دومی. سلام دومی بخاطر تلویزیون است و سلام اولی بخاطر خداست. در سوره غاشیه داریم «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ، تَصْلى ناراً حامِيَة» (غاشیه/3 و4) «عاملةٌ» یعنی عمل میکند، بیکار نیست. «ناصبه» یعنی کارهای سختی هم انجام میدهد. هم کار میکند و هم سختکوش است اما در دنیای خیال است. مثل آنهایی که تمرین میکنند با یک نفس سه کیلو آبغوره سر بکشند. در دنیا بی نظیر است ولی خل است. چه کسی گفته: سه کیلو آبغوره را با یک نفس سر بکشید؟ بعضی کارها غلط است. فکر و هدف غلط است. کار میکند برای پز دادن. کار میکند برای به رخ کشیدن. کارش معقول نیست. یک سری نیتهایی را با کارمان قاطی میکنیم. شما فرض کنید شهرداری ساختمان ساخته کسی میآید خراب میکند. میگوییم: چرا؟ میگوید: کار کردم. سیمان، آجر، معمار، کارگر، مهندس، این همه زحمت کشیدید اما چون روی نقشه نیست خراب میکنند. افرادی هستند نماز میخوانند ولی نمازشان روی اصول نیست. نمیآید بگوید: نماز من درست است یا درست نیست. کار را باید به کارشناس عرضه کنید.
یکی از امتیازاتی که حضرت عبدالعظیم دارد، ثواب زیارتش ثواب زیارت کربلاست. آنهایی که عرفه نمیتوانند کربلا بروند، زیارت حضرت عبدالعظیم بروند. ایشان به امام دهم گفت: من میخواهم عقایدم را به شما عرضه کنم. عقیده من چنین و چنان است. گفتند: «انت ولینا حقا» حقاً تو شیعه درجه یک هستی! ما کارمان را باید عرضه کنیم که درست است یا نیست. چه کنیم که کارهای ما اینطور نباشد. پروانه ساختمان بگیر و ساختمان را طبق نقشه بساز. باقی کارها هم همینطور باشد. اول اینکه ببینیم خدا چه گفته و اولیای خدا چه گفتهاند. دستور را از پزشک حاذق بگیریم. حضرت امیر در مورد پیغمبر میفرماید: «طبيبٌ دوّارٌ بطبّه» (نهجالبلاغه/خطبه، 108) پیغمبر اسلام طبیبی بود که خانه به خانه میرفت. خیلی وقتها یک کاری را میگوییم ولی کسی گوش نمیدهد. مثل ختم سوره انعام، سوره انعام با سوره اعراف و سوره شعرا فرق نمیکند. این ختم سوره انعام از کجا پیدا شد؟ این صلواتی که قاریان اخیراً در جلسهها میفرستند. «اللهم صل و سلم و زد و بارک» این صلوات کجاست؟ در هیچ کتاب شیعه و هیچ کتاب سنی من این را پیدا نکردم. صلوات این است «اللهم صل علی محمد و آل محمد» این دستور است. وقتی آیه نازل شد در سوره احزاب «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» (احزاب/56) آمدند گفتند: «کیف نصلی علی النبی» چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید «اللهم صل علی محمد و آل محمد» یک عده کم میکنند و آل را نمیگویند. میگویند: «صلی الله علیه و سلم» آل را نمیگویند. یک عده هم آل را قیچی میکنند یک چیزی رویش میگذارند. این یعنی یا افراط، یا تفریط!
ما اگر شلواری که از زیر پوشیدیم، یک سانت از زیر شلوارمان بیرون بیاید، بیرون نمیرویم. ولی بیست سانت دین ما از مرز بیرون برود برایمان مهم نیست. مسألهی دیگر مشورت با عقلای متدین و بی هوس، کار را استاندارد میکند. خودسر نباشیم. استفاده از تجربیات است. فکر کنیم عاقبت این کار چه میشود. حالا بر فرض شما این کار را کردی، عاقبتش چه میشود. یک عمری دنبال یک ورزش است اما آخرش چه میشود؟ فوقش مردم شما را نگاه کنند. خوب یک فیل هم در خیابان راه برود، نگاهش میکنند. بنده هم عمرم را صرف کاری کنم که مشهور باشم. فکر نمیکنیم عاقبتش چه میشود. کارشناس، مشورت، تعقل، فکر عاقبت! در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد میگوید: «وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ» (صحيفه سجاديه، دعاي 20) خدایا من دنبال یک کار من درآوردی نباشم.
مسأله دیگر اینکه محبت افراد ضعیف یا افراد قوی جبران کار کند. خدمت امام رفتند گفتند: «ان الرجل لیحبکم و ما یدری ما تقولون» افرادی شما را دوست دارند، اما نمیدانند شما چه میگویید؟ یعنی با فکر و منطق شما آشنا نیستند ولی دوستتان دارند. افرادی هم هستند با شما بد هستند، اینها هم نمیدانند شما چه میگویید. همینطور او میگوید: زنده باد! این میگوید: مرده باد! نمیداند این روی چه حسابی این را دوست دارد. آقا فرمود: این محبتها هم جایگاه دارد. رستوران غذا درست میکند، مادر و همسر هم غذا درست میکنند. ولی مادر که برای بچه غذا درست میکند یا همسر که برای شوهرش غذا درست میکند، این محبت دارد. رستوران عاشق پول من است. انگیزهها با هم فرق دارد.
مسأله دیگر اینکه عمل گرا باشیم نه خیال گرا. «العاقل يعتمد علي عمله الجاهل يعتمد علي أمله» (غررالحكم، ص151) دنبال خیال نباشیم. خیلیها در دنیای خیال هستند. من اگر دکترای این را بگیرم، اگر از این بانک وام بگیرم. همینطور نشسته پیش خودش محاسبه میکند و پایش به جایی بند نیست. در دنیای خیال است. یکوقتی کسی را برای کاری دعوت کردند. گفت: اگر این کلمه را بگویند من میآیم. اگر این کلمه را نگویند، نمیآیم. گفتیم: چه فرقی میکند؟ عمل گرا باشیم نه خیال گرا!
گاهی وقتها آدم کار کرده ولی کار نا پیدا است. «الورع عملٌ» تقوا، اما ربح یعنی سود هم دارد. میگویند: یک پرده در یک سالن کشیدند، به یک عده هنرمند گفتند: آن طرف پرده تمام صنایع دستی و هنر خودتان را به دیوار حکاکی کنید. هرچه هنر دارید روی دیوار بیاورید. به گروهی هم گفتند: شما هم آن طرف دیوار. یک طرف خیلی زحمت کشیدند. این طرف هم هیچ کار نکردند فقط دیوار را صیقلی کردند. مثل آینه! بعد پرده را که برداشتند دیدند هرچه آن طرف زحمت کشیدند، این طرف نشان میدهد. آدمهایی هستند با سکوتشان کار انجام میدهند. با نگاهشان کار انجام میدهند. خیلی وقتها افرادی هستند مثلاً از خودش تعریف میکند. من فلان هستم، فلان هستم! یک کسی هم چیزی نمیگوید و همینطور نگاه میکند. آخر جلسه از حاضران بپرسی کدام یک را دوست داری؟ میگوید: همان که کم حرف زد. این خیلی پز داد. فکر میکند هرچه پز بدهد مشتریاش بیشتر میشود.
یک کسی میگفت: کسی که با من حرف میزند اگر ساده حرف بزند قبول میکنم. وقتی اصرار میکند شک میکنم! وقتی قسم میخورد میفهمم دروغ میگوید. این را خیال گرا میگویند. یک کسی دکتر نیست، به او دکتر میگویند. بگو: من دکتر نیستم، دانشجوی دکترا هستم. به او دکتر میگویند و هیچی نمیگوید. در قرآن آیه داریم، میگوید: کسانی که خوششان میآید ستایش شوند به کاری که انجام ندادند، مثلاً آیت الله نیست به او آیت الله بگویند. «وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» (آلعمران/188) دوست دارد ستایش شود به کاری که انجام نداده است. مثلاً ایام جنگ دو تا پنج روز جبهه رفته است، میگویند: ایشان عمرش را در جبههها بوده است. بگو: نه، عمرم نبوده است. من دوازده روز در جبهه بودم!
یک جایی بودم یک کسی گفت: آیت الله قرائتی! بلند شدم گفتم: من آیت الله نیستم! گفت: به خیلیها دکتر و مهندس میگویند. مگر اینها دکتر و مهندس هستند؟ اینها هم در راه دکتر و مهندسی هستند. این درست نیست، اگر به آمپول زن دکتر گفتند، بگوید: من آمپول زن هستم، دکتر نیستم! من هم تحصیلاتم در این حد نیست. بگو بلد نیستم. خدا به پیغمبر میگوید: «قُلْ إِنْ أَدْرِي» (جن/25) بگو بلد نیستم. ما شهامت بلد نیستم گفتن نداریم! گاهی هم عارمان میشود. بنده پیشنماز هستم، یک مسأله برایم پیش میآید. میگویم: اگر از مردم بپرسم زشت است. خواهند گفت: آقای قرائتی از ما مسأله میپرسد. بگو: نمیدانم. گاهی بچه میفهمد و بزرگ نمیفهمد. گاهی شاگرد میفهمد و استاد متوجه نمیشود. اشکال ندارد. یک مقدار در دنیای خیال هستیم و باید اینها را از بین ببریم تا کارها صیقلی شود. در حدیث داریم «التوکل افضل العمل» توکل یک مسأله اخلاقی است که آدم میگوید: خدایا به امید تو!
مسأله دیگر اینکه دعا در کنار کار است نه به جای کار! میگوید: حاج آقا یک دعا به من بده که رزقم زیاد شود. یکی از دوستان میگفت: وقتی میخواهد لاغر شود، نمیگوید: نخورم لاغر شوم. میگوید: چه بخورم لاغر شوم!؟ این در لاغری هم فکر خوردن است. این آقا میگوید: یک دعا بده که وضعم خوب شود. دعا کنار کار است نه به جای کار. وقتی آیه نازل شد که خداوند افراد با تقوا را «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب» (طلاق/3) روزی میدهد. یک عده از اصحاب پیغمبر گفتند: پس ما کار نکنیم. حضرت فرمود: معنای تقوا بیکاری نیست. ما نباید از مردم جدا شویم. اعتکاف یک کار شخصی است که فرد میرود در مسجد میماند ولی همین اعتکافی هم که میخواهی یک رقم گوشه گیری داشته باشی و انزوا داشته باشی و در خانه خدا با خدا خلوت کنی میگوید: باید مسجد جامع بروی. در مسجدهای گمنام نروی. یعنی انزوا هم در اجتماع بودن است. یعنی آنجایی هم که منزوی میشوی باید در جامعه منزوی شوی. نه اینکه مسجد متروکه بروی و یک گوشه بنشینی. اگر کسی دعا کند و عمل نکند مثل تیراندازی است که فشنگ ندارد.
مسأله دیگر «العمل بطاعة الله اربح» اگر کارها را بخواهیم از خدا و تلاش کنیم کارها برای خدا باشد، خدا خیلی گران میخرد. نرخهای قیامت را برای شما بگویم. «ضِعْفَيْن» یعنی دو برابر، بعضی آیات میگوید: «اضعاف» یعنی چند برابر، میگویند: فلانی ضعیف است. ضِعف یعنی دو برابر. آیه دیگر میگوید: «عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) ده برابر، آیه دیگر میگوید: هفتصد برابر! کار خیر مثل دانهای است که میکاریم از این دانه هفت خوشه میآید. هر خوشهای صد دانه، میشود هفتصد. بعد میگوید: «وَ اللَّهُ يُضاعِف» (بقره/261) باز هم بیشتر. دو برابر، چند برابر، ده برابر، هفتصد برابر و بیشتر، یک آیه دیگر میگوید: نمیتوانی بفهمی چند برابر است. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ» احدی نمیتواند بفهمد، «ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» (سجده/17) کسی نمیداند چه ثوابی برایش قرار داده شده است. و آن کسی است که خودش را از رختخواب بکند و نماز شب بخواند. «تَتَجافى جُنُوبُهُم» (سجده/16) اگر کسی خودش را از رختخواب کند و نماز شب خواند، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم» ده برابر و صد برابر و یک میلیون برابر نیست. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ» احدی نمیداند، «ما أُخْفِيَ لَهُم» چه چیزی برایش ذخیره میکنیم؟ چون نمازی که ما میخوانیم، مثلاً ماه رمضان سحری خوردیم میبینیم پنج دقیقه به اذان است. میگوییم: ارزش ندارد بخوابیم. دو رکعت نماز شب بخوانیم که پنج دقیقه تمام شود نماز صبح بخوانیم و بخوابیم. رادیو گاهی وقتها ده ثانیه به خبر مانده تق تق تق میکند تا اخبار شروع شود. این نماز شبهای بعضی از ما تق تق است. «تَتَجافی» یک چیز دیگر است.
مسأله دیگر اینکه اگر کسی یک چیزی را میداند، عمل نکند، علمش میپرد. این هم یک اصل است. روایت داریم «وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلا ارْتَحَلَ عَنْهُ» (نهجالبلاغه/ص539) چیزی که میدانی عمل کن. نگو: من باید به کجا و کجا برسم. این خیلی مسأله مهمی است. «العاقل يعتمد علي عمله الجاهل يعتمد علي أمله» (غررالحكم، ص 151) عمل با «عین» فکر عمل باشید، نه با «الف» عمل یعنی کار، أمل یعنی آرزو! یعنی کار کن و دنبال خیال نباش. الآن زندگی در خانوادهها به هم میخورد. چرا؟ برای اینکه تو در فلان عروسی فلان لباس را برای من نخریدی که من شرکت کنم. این فکر میکند اگر با یک لباس دو بار عروسی برود باطل است. یک کسی گفت: آقا ما تعزیه میخواندیم. اسب نداشتیم، شمر را سوار دوچرخه کردیم. این فکر میکند اگر اینطور نباشد باطل است. این نامه را باید تایپ کند، چرا دستی نوشته است؟ این دعوتنامه دستی است قبول نیست. تایپ میکنی یک ایراد دیگر میگیرد. ما گیر هستیم.
گاهی وقتها مسئولین به هم تلفن میکنند. رئیس دفترها به هم میگویند: تو وصل کن. میگوید: نه اول تو وصل کن. آخر میگویند: هم زمان وصل میکنیم. دنبال آرزوها نباشیم. مثلاً فکر میکنیم من که لیسانس هستم، شوهرم باید فوق لیسانس باشد. مینشیند منتظر فوق لیسانس است، ازدواجش عقب میافتد. ازدواج چه کار به سواد دارد؟ اگر اینطور باشد همه علما باید زنشان را طلاق بدهند. چون مرجع تقلید نود سال درس خوانده، زنش پنج کلاس درس خوانده است. 85 سال فاصله تحصیلی دارد. پس همه آخوندها و مراجع باید زنشان را طلاق بدهند. ازدواج ربطی به سواد ندارد. اینقدر تحصیل کرده هستند که چون خلقشان به هم نمیخورد، از هم جدا میشوند. افرادی هم هستند که از نظر ثروت و سواد فاصله دارند اما اخلاقشان به هم آرامش میدهد.
مسأله دیگر اینکه برنده کیست؟ یک حساب ریاضی بکنم. این را برای کسانی که نسبت به عقاید بی اعتنا هستند بگویم. اصلاً بحث دین و مذهب و تقوا که میشود، نه نماز میخواند، نه چیزی را قبول دارد. من میخواهم منهای دین صحبت کنم. به بی حجابها میگویم: کار به قرآن و دین و اسلام نداریم. وجداناً دوست داری شوهرت یک درصد یک خانم دیگر را دوست داشته باشد؟ هیچ زنی اجازه نمیدهد شوهرش یک درصد یک خانم دیگر را دوست داشته باشد. میگویم: تو اجازه نمیدهی که شوهرت یک درصد کس دیگری را دوست داشته باشد. خودت هم آرایش کرده در خیابان نرو. ممکن است با آرایشت دل مردم را ببری! تو که راضی نیستی دل شوهرت جای دیگر برود، خودت هم دل شوهر مردم را به سمت خودت نکشان! این دلیل فطری است. حرفهای من روان است. یک اصفهانی بود، در یک جلسهای بلند شد، گفت: آقای قرائتی اینقدر روان حرف میزند که هر خری حرفهایش را میفهمد. ما نفهمیدیم این به ما فحش داد یا تعریف کرد.
چهارصد نفر یک جایی جمع شدند، میخواهند با اتوبوس دویست کیلومتری بروند. فرض کنید هشتاد اتوبوس میآید، نصف این اتوبوسها، فرض کنید چهل اتوبوس یک چیزهایی برمیدارند. جک و زاپاس و زنجیر چرخ و طناب، هرچیزی که نیاز است. چهل اتوبوس دیگر میگویند: برو بابا! کمکهای اولیه برنمیدارند. اگر نیاز به این جک و زاپاس نبود، آن چهل اتوبوسی که اینها را برداشتند چقدر ضرر کردند؟ هیچی. به اندازه وزن یک مسافر کمکهای اولیه را پشت ماشین گذاشته است. اگر نیازی به زنجیر و جک و زاپاس هم نبود، کسی که اینها را برداشت ضرری نکرده است. اما اگر به هر یک از این وسایل نیاز بود، چهل اتوبوسی که کمکهای اولیه ندارند، چه خاکی بر سرشان خواهند کرد؟ یک خانم هفتاد کیلو است. نیم کیلو هم حجاب دارد. ده دقیقه هم با خدا حرف بزن. ماه رمضان هم ناهارت را ساعت هفت و هشت شب بخور. چند ساعت ناهارت را عقب بیانداز، چند دقیقه با خدا حرف بزن و یک خرده حجابت را بهتر کن. وقتی هم میخواهی غیبت کنی، نکن. طور دیگری وقتت را پر کن و تفریح کن. حالا فرض میکنیم که قیامت نیست. اگر قیامت نبود کسی که نیم کیلو اضافه بار دارد، در سال چند روز ناهارش را عقب انداخته است، اگر قیامت نبود چه ضرری کرده است؟ اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل است. لا ابالی چه خواهد کرد؟ خمس هم همینطور است. صد میلیون داریم، بیست میلیون خمس است. اگر دادیم و قیامت هم نبود، طوری نیست. فرض میکنیم خدا هشتاد میلیون به ما داده است. این شاخه این همه میوه داده خوب بیست دانه از این میوهها را به فقیر میدهیم. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، آدمی که به فکر خمس و زکات نیست چه خواهد کرد؟ یعنی عقل میگوید: باید مذهبی باشیم. عقل میگوید: باید محتاط باشیم و حواسمان باشد. یک مقدار محاسبه کنیم برنده چه کسی است؟
شریعتی: انشاءالله این دغدغهی شما در حوزه کار و اشتغال و مهارت باعث شود این فرهنگ کار حسابی جا بیافتد و انشاءالله همه جوانها مشغول باشند که باعث اعتلا و پیشرفت جامعه ما باشد. امروز صفحه 59 قرآن کریم آیات 71 تا 77 سوره مبارکه آل عمران از جزء سوم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «71» وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «72» وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ «73» يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «74» وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُون «75» بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِين «76» إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم «77»
ترجمه: اى اهل كتاب! چرا حقّ را به باطل مشتبه مىسازيد و (يا) حقّ را كتمان مىكنيد، در حالى كه خود (به حقّانيت آن) آگاهيد. وگروهى از اهل كتاب گفتند: به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، در آغاز روز ايمان آوريد و در پايان روز كافر شويد، شايد (با اين حيله، آنها از اسلام) باز گردند. (بزرگان يهود، براى جلوگيرى از گرايش يهود به اسلام، به آنان مىگفتند:) جز به كسى كه آيين شما را پيروى كند، ايمان نياوريد. (زيرا دينِ حقّ منحصر به ماست. اى پيامبر! به آنان) بگو: راه سعادت راهى است كه خدا بنمايد (ومانعى ندارد) كه به امّتى ديگر نيز همانند آنچه (از كتاب وشريعت) به شما داده شده، داده شود، تا در نزد پروردگار با شما احتجاج كنند. (همچنين اى پيامبر! به آنان) بگو: فضل ورحمت بدست خداست، او به هر كه بخواهد عطا مىكند وخداوند داراى رحمت وسيع و علم بىانتهاست. (خداوند) هر كه را بخواهد به رحمت خويش اختصاص دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است. و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر او را بر اموال بسيارى امين گردانى، به تو باز مىگرداند و بعضى از آنان (به قدرى نادرستند كه) اگر او را بر دينارى امين گردانى، آن را به تو برنمىگرداند، مگر آنكه (براى مطالبه آن) دائماً بالاى سر او بايستى، اين (خيانت در امانت،) به جهت آن است كه گفتند: دربارهى امّيّين (غير اهل كتاب) هرچه كنيم بر ما گناهى نيست، در حالى كه آنها آگاهانه بر خدا دروغ مىبندند. آرى، هر كس به عهد خويش وفا كند و تقوا داشته باشد، پس بىگمان خداوند پرهيزكاران را دوست مىدارد. همانا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خودشان را به بهاى ناچيزى مىفروشند، برايشان نصيبى در آخرت نيست و خداوند در قيامت با آنها سخن نمىگويد و به آنان نيز نظر (لطف) نمىكند، آنها را (از گناه) پاك نمىسازد و براى آنان عذابى دردناك است.
شریعتی: این هفته در برنامه از علامه بزرگوار غروی اصفهانی یاد میکنیم. ایشان از مفاخر بزرگ اصفهان و از علما و عرفا و فقهای معاصر ما هستند. اشاره قرآنی را بفرمایید و ادامه فرمایشات شما را بشنویم.
حاج آقای قرائتی: این صفحه که امروز خوانده شد، یک خاطره نقل میکند از اینکه یک عده ایمانشان تاکتیک است. در دل ایمان ندارند، به ظاهر ادعای ایمان میکنند، ایمانشان طراحی است. مثل اینکه یک عده میگویند: پای منبر فلانی میرویم مینشینیم، وسط سخنرانیاش بلند میشویم میرویم تا او را بشکنیم. یک عده از یهودیها گفتند: صبح میرویم مسلمان میشویم و غروب برمیگردیم. میگوییم: در اسلام خبری نیست و دین خودمان بهتر است. اگر کار بکنیم دو فایده دارد. یکی اینکه یهودیها دیگر هوس مسلمان شدن نمیکنند. میگویند: علما هم که صبح رفتند، برگشتند. مثل اینکه یک عده میگویند: تهران برویم، چند روزی زندگی کنیم، دوباره به شهر خودمان برمیگردیم. به مردم میگوییم: تهران خبری نیست! ترافیک است و دود است و گرانی هم هست. اصلاً درد سر است. دیگر آنهایی که میخواستند تهران بیایند،هوس تهران آمدن نمیکنند. یهودیها در یهودی شدن سفت می شوند و دل مسلمانها هم خالی میشود. میگویند: اِ... این علمای یهود که آمدند جذب نشدند؟ خدا به پیغمبر گفت: امروز صبح عدهای ایمان میآورند و غروب هم برمیگردند. به مسلمانها بگو: نه با آمدنشان لذت ببرید و نه از رفتنشان ناراحت شوید. اینها ایمانشان تاکتیکی است. میخواهند شما را دلسرد کنند. «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» یک گروهی از اهل کتاب که همان یهودیها هستند، «آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ» طرف صبح ایمان میآوریم. «وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ» آخر روز کافر میشویم. چرا این کار را بکنیم؟ «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا اینها برگردند. حالا یا مسلمانها از ایمان به پیغمبر برگردند. یا یهودیها از اسلام برگردند.
باز یکی از آیاتی که در این صفحه خوانده شد، انصاف است. میگوید: بعضی ممکن است مسلمان نباشند ولی امین باشند. نقل میکند میگوید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ» بعضی از یهودیها و مسیحیها به قدری امین هستند ولو مسلمان نیستند، اگر کوه سنگینی هم به آنها بدهی امانت به شما برمیگردانند. مسلمان نیستند ولی دزد نیستند و امین هستند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ» بعضیها هم هستند یک قران بدهی، پس نمیدهند. اینکه انسان انصاف داشته باشد. دین ندارد ولی امین است. این مسلمان است ولی به قولش وفا نمیکند. در قرآن موارد زیادی هست که از یهودیها و مسیحیها یک جاهایی تعریف کرده است. علمایشان لجباز هستند. حق را کتمان کردند و خلافهایی داشتند اما اینطور نیست که همه ایرادی داشته باشند. بعضیهایشان انصاف دارند و بعضیهایشان امین هستند. اینکه انسان انصاف داشته باشد مسأله مهمی است.
میگویند: یک کسی را خواستید بکوبید، هرچه میخواهید نکوبید. نقاط قوتش هم بگویید. خداوند وقتی میخواهد از شراب بدگویی کند، میگوید: شراب یک منافعی دارد. «قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» (بقره/219) بالاخره آن کسی که انگور برای شراب میخرد، یک نفعی میبرد. آن کسی که انگور را کارخانه شراب سازی میبرد، ایجاد اشتغال میکند. بطری سازی، کارتن سازی،کامیونی که شرابها را از این شهر به شهر دیگر میبرد. شراب فروشیها، قمارخانهها، یک عده به منفعت میرسند. منافعی دارد اما «وَ إِثْمُهُما أَكْبَر» گناهش بیشتر است. شراب روی چشم شما، روی کلیه شما، روی قلب شما، روی نسل شما، در روح شما، شما نگو فایده دارد، ضرر هم دارد. بانکها هم یک منافعی دارند، ولی بسیاری از بانکها پدر طرف را درمیآورند. باید عاقبت را دید و جمع بندی کرد. باید منصف بود. در انتقاد هم بگویید: خوبیهایی دارد اما ضررش بیشتر است.
شریعتی: دهه اول ماه ذی الحجه است. با اعمال پر فضیلتی که دارد انشاءالله غافل نباشیم و از برکاتش استفاده کنیم. برای اینکه همچنان در طرح زائر اولیها مشارکت کنید، عدد 8 را به 20000303 پیامک کنید. دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد. حاج آقای قرائتی ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید.
حاج آقای قرائتی: چند تذکر بدهم. یکی اینکه نگاه مسئولین به کار و مهارت باید عوض شود. بعضی مسئولین هنوز هم نسبت به بودجهای که میخواهند تصویب کنند، الآن دانشکدههای ما که علوم نظری میخوانند چه امکاناتی دارند. ولی هنرستانها که می خواهند کار یاد بگیرند چه تجهیزاتی دارند؟ دولت و مسئولین توجه کنند. گاهی نگاه میکنیم در تهران 45 حوزه علمیه هست. زمین این 45 حوزه را به هم بچسبانیم به اندازه یکی از دانشگاههای تهران نمیشود. باید انصاف داشت. یک دانشگاهی رفتم سیصد دانشجو بود، سی چهل هکتار زمین داشتند. سیصد دانشجو چقدر زمین میخواهند؟ این بی انصافی است. در تقسیم بیت المال بی انصافی میشود. مسئولین توجه داشته باشند، اگر قرار است کار بشود باید هنرستانها، علمی کاربردیها، یک حساب و کتابی بشود. خانوادهها باید افتخار کنند بچهشان یک هنر یاد گرفته است. هی تشویق نکنند در سر بچه نزنند. خاک بر سرت کند. این درس نرفتی، آن درس را خواندی! ما باید از خانمی که آشپزی کرده سر سفره تشکر کنیم. این خانم دیگر نگوید: تلفن کردم از رستوران غذا آمد. حال پختن ندارم! از خانمی که کار کرده تجلیل کنید. بگویید: آشپزی هنر است. تلفن کنیم غذا از رستوران بیاورند که هنر نیست.
خیرین مهارت، افرادی بیایند بگویند: من ده تا چرخ خیاطی میآورم. اینقدر در خانه ما پارچه هست، میآوریم. خیلی وقتها با دو متر پارچه میشود به مهارتها کمک کرد. خیرین مهارت باید راه بیافتد. مسأله دیگر اینکه کار و دانش نیاز به تبلیغ دارد. ما چون تبلیغ نکردیم یک مرتبه چشممان را باز کردیم دیدیم چند میلیون تحصیل کرده بیکار داریم. همه درونش ماندند. ما از تبلیغ غفلت کردیم. به نهادهای نظامی هم دستور داده شود که از فنی حرفهایها در استخدام استفاده کنند. قوای مسلح هم که استخدام میکند باز دیپلم و فوق دیپلم نظری را استخدام میکند. اگر کسی بودجه از هنرستان دارد، به اینها توجه کند. کسانی که گواهی نامه مهارت دارند در استخدام اولویت داشته باشند.
شریعتی: انشاءالله مشکل اشتغال حل شود و همین باعث شکوفایی ممکلت ما خواهد شد. فرازهایی از زیارت غدیریه حضرت هادی(ع) حسن ختام امروز برنامه ما هست. کم کم برای برپایی و برگزاری با شکوه عید غدیر آماده میشویم. متنعم نعمت ولایت باشید.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»