حجت السلام و المسلمين قرائتی

۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ 1001 0 نظر

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره‌ی امام موسی کاظم(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 03-02-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد. 
شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما هموطنان عزیزم. خانم‌ها وآقایان. بیننده‌های خوبمان و شنونده‌های خوب رادیو قرآن. هموطنان خوب خارج از کشور، انشاءالله هرجا هستید دل وجان شما بهاری باشد، فرا رسیدن ایام شهادت امام موسی کاظم(ع) را تسلیت می‌گویم و دعا می‌کنم که انشاءالله زیارت کاظمین نصیب شما شود. افتخار داریم امروز خدمت شما و خدمت حاج آقای قرائتی عزیز باشیم. سلام علیکم و رحمة الله.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله. بحث را روز 25 رجب روز شهادت امام کاظم(ع) می‌بینید. من چند جمله‌ای از امام کاظم برای شما بگویم. اول اینکه کلمه‌ی کاظم، کظم غیظ یعنی اینکه آدم غیظ خودش را قورت بدهد. من چند حدیث در مورد کظم غیظ آوردم. چون غیظ آتشی است که خیلی جاها را می‌سوزاند. در جاده‌ها بعضی تلفات به خاطر غیظ است. مثلاً یک راننده بد می‌پیچد، بد رانندگی می‌کند، می‌ترساند، می‌گوید: حالا که این مرا ترساند، من هم بروم او را بترسانم. روی لج و لجبازی خانواده‌ها را داغدار می‌کنند.
بعضی از طلاق‌ها بخار غیظ است. می‌گوید: خواهرت به من اینطور گفت. مادرت اینطور گفت. حالا یک کلمه‌ای گفتند، قورت بده. چیزی نگو. زندگی را تلخ نکنیم. طلاق‌ها و تصادف‌ها و خودکشی‌ها و دیگرکشی‌ها، خیلی مسأله‌ی مهمی است. حدیث داریم هیچ جرعه‌ای شیرین‌تر از این نیست که انسان عصبانی شود و خودش را حفظ کند. حدیث داریم کشتی گیر کسی نیست که رقیبش را زمین بزند. کشتی گیر واقعی، کسی است که عصبانی شود وخودش را نگه دارد. می‌خواهی وزنه بلند کنی، عصبانیت خودت را نگهدار. ماشینی اگر با سرعت می‌رود، شما با زنجیر ماشین را نگه داشتی به شما پهلوان می‌‌گویند. برای اینکه ماشین با آن سرعت را کنترل کردی. کشتی‌گیر و قهرمان کسی است که هیجانی شده، خودش را نگه دارد. حالا هیجانی در مقابل شهوت، می‌گوید: حالا که این دختر را به ما ندادند، من هم هر خواستگاری سراغ دختر بیاید، پشت سر دختر بد می‌گویم. به هم می‌ریزم! 
بعضی گناه‌ها کلید باقی گناه‌ها می‌شود. از گناهان کلیدی یکی غیظ است. امام کاظم(ع) اسمش کاظم بود. افرادی هستند یک نامه برای آنها می‌نویسی، این دیگر یا استعفا می‌دهد یا خیلی از چیزها را به آتش می‌کشد. می‌گوید: حالا که به من توهین شد، من هم چنین و چنان می‌کنم. این کظم غیظ مسأله مهمی است.
مادر امام کاظم یک زن بسیار وارسته‌ای بود که امام صادق از او تجلیل می‌‌کرد و تعبیراتی که در مورد امام کاظم هست، «أَعْبَدَ أَهْلِ‏ زَمَانِهِ وَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَكْرَمَهُمْ نَفْساً» (إرشاد مفيد، ج 2، ص 231)، «كان أفقه أهل زمانه حسب ما قدمناه و أحفظهم لكتاب الله و أحسنهم صوتا بالقرآن» (إرشاد مفيد، ج 2، ص 235) امام کاظم بهترین مردم زمان خودش در صوت بود وقتی قرآن می‌خواند. وقتی قرآن می‌خواند جمعیتی گوش می‌دادند و اشک می‌ریختند. خیلی صدای خوبی داشت. امام کاظم یک حقی هم بر گردن ما ایرانی‌ها دارد. چون نسلش را در شهر و روستای ما فرستاد. در جنوب شاهچراغ هست. پسر امام کاظم است. وسط ایران حضرت معصومه است که دختر امام کاظم است. شرق ما امام رضا هست که پسر امام کاظم است. این امامزاده‌ها که مرده‌شان از هزار زنده ما ارزشش بیشتر است. یعنی گاهی وقت‌ها ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم دور امامزاده جمع شدند، عاشورا، ماه رمضان، افطاری، وقت‌های دیگر یاد خدا می‌افتند، نماز می‌خوانند و عبادت می‌کنند. افطار و سحری می‌دهند. پولدارترین مردم ایران اگر بمیرد، بچه‌هایش بچه‌های خوبی باشند، شب دفن فامیل و همسایه را شام می‌دهند. ممکن است برای هفته و چهلم و سال هم یک کاری بکنند ولی سال که بگذرد دیگر تمام است. پولدارترین ما کمک به فقرا که می‌کنیم، نسل ما بعد از مرگ یکی دو وعده غذا می‌دهد. آنوقت امامزاده با چند واسه به امام کاظم می‌خورد، بعد از هزار و چهارصد سال، چند هزار اطعام می‌دهند. هرجا یکی از اینها هستند این چراغ هدایت شده است.
بنده آخوند به این خانمی که حجابش خوب نیست سفارش کنم، گوش نمی‌دهد. ولی وقتی خواست داخل امامزاده برود گوش می‌دهد. یعنی همه مراجع نتوانستند چادر سر زن شاه کنند ولی زن شاه وقتی مشهد می‌رفت چادر سر می‌کرد. یعنی شهادت امام کاظم زورش از حیات همه ما بیشتر است. اینها سرمایه ما هست. انرژی هسته‌ای معنوی ما است. انرژی هسته‌ای فقط در مسأله مادی نیست. گاهی آدم‌ها خودشان انرژی هسته‌ای هستند. یعنی منشأ یک تغییر و تحول و انفجاری می‌شوند.
خدمات اجتماعی، امام کاظم هزار برده را خرید و آزاد کرد. الآن کسی را داریم که هزار زندانی بدهکار را آزاد کند؟ بله ممکن است خیرینی باشند که شب عید گلریزان کنند. جمع می‌شوند افرادی را آزاد می‌کنند. اما اینکه یک نفر هزار نفر را آزاد کند، این کار هر سال او هم باشد مسأله مهمی است. چیزی که خیلی مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد مهندسی دعاهاست. مثلاً در دعای جوشن کلماتی که با «ب» هست، «یا طبیبُ، یا حبیبُ» کلماتی که با «قاف» است، «یا رفیقُ، یا شفیقُ» کلماتی که با میم شروع می‌شود، «یا کریمُ، یا حلیمُ، یا عظیمُ» این مهندسی شده است. مگر کسی می‌تواند، کدام ادیب می‌تواند یک دعای جوشن کبیر درست کند؟
در سجده دو دعا داریم. یک دعا کانال به خانم می‌زند و یک دعا کانال به قیامت می‌زند. مقام زن را کسی خواسته باشد نگاه کند. همه هستی برای بشر آفریده شده است. «خلق لکم، سخر لکم، متاعاً لکم»، «لَکُم» در قرآن زیاد است. یعنی ابر و باد و ماه و خورشید برای تو است. پس هستی برای ما آفریده شده است. یعنی در راستای منافع ما، ما برای چه هستیم؟ می‌گوید: تو را هم برای عبادت خلق کردم. «وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏» (ذاریات/56) نمی‌گوید: خدا نیاز به عبادت دارد. نگفته: «و ما خلقت الجن و الانس الا لاُعبَد» نگفته: می‌خواهم عبادت شوم. می‌گوید: می‌خواهم تو عبادت کنی. فرق است که پدربزرگ به بچه بگوید: دستت را به من بده. یعنی من نیاز به دست تو دارم. یا می‌‌خواهم دستت در دست من باشد که گم نشوی. پس هستی برای بشر، بشر هم برای عبادت. در عبادت‌ها برجسته ترین عبادت نماز است. در نماز مهمترین جای نماز سجده است. در سجده چون بلندترین قله بدن که پیشانی است، خاکمالی می‌شود. بلندترین قله پایین می‌آید. در سجده آخر هم می‌گوید: خانم یادت نرود. «وارزق لی و لعیالی» خدایا خرجی خانم را بده بیاید. یعنی فکر خانمت باش.
همین امام کاظم در همان سجده می‌گوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْت‏» (کافی/ج3/ص323) راحت جان بدهم. چون حدیث داریم مؤمن هنگام مرگ انگار گلی را بو می‌کند. بعد می‌فرماید: «وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» روز قیامت هم که می‌خواهی مرا با حساب و کتاب عفو کنی. «يُرَدِّدُهَا» آدم از این مهندسی اسلام لذت می‌برد که در بهترین جای نماز که سجده است هم می‌گوید: خانم فراموش نشود. هم اینکه راحت بمیریم و هم اینکه روز قیامت رو سفید شویم. 
یکوقتی یک ماه رمضان، چون من در طول سال شب جمعه‌ها در تلویزیون هستم. حالا هم که با سمت خدا وسط هفته هم در تلویزیون هستم. البته این مقام معنوی برای من نیست. اگر همه شبکه‌ها هم هر روز مرا نشان بدهند این به این معنی نیست که من نزد خدا آبرو دارم. چون تلویزیون راز بقا را هم نشان می‌دهد. حتی اگر مردم چیزی یاد گیرند، آن هم برای من ذخیره نیست. ممکن است مردم به دم طاووس نگاه کنند و بگویند: چقدر قشنگ است! الله اکبر! یعنی روی الله اکبری که مردم می‌گویند    ممکن است از نگاه به دم طاووس هم پیدا شود. یعنی افراد مشهور باید مواظب باشیم اینها برای ما مقام نیست. من می‌خواستم سی شب ماه رمضان را در مورد انسان کامل صحبت کنم. یعنی یک بحث متصل و زنجیره‌ای باشد. گفتند: چه کسی درمورد انسان کامل کتاب دارد؟ گفتم: مرحوم مطهری کتاب انسان کامل دارد. علامه جعفری انسان کامل دارد. آیت الله مصباح انسان کامل دارد. هرچه بلد بودیم جمع کردیم و خواندیم و بحث‌ها را درست کردیم. روز آخر ماه رمضان دیدم اِ... یک آیه هست که اگر من این آیه را می‌دیدم، همه بحث‌ من جور شده بود. این آیه عجب آیه‌ای است! چطور من از این غافل شدم. قرآن می‌گوید: انسان کامل این است «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ‏ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مریم/15) انسان کامل این است که سالم متولد شود، وقتی متولد می‌شود نقص عضو نداشته باشد. وقتی می‌خواهد بمیرد عاقبت بخیر باشد. سالم بیاید و سالم برود و روز قیامت هم رو سفید باشد. این انسان کامل است.
«سَلامٌ عَلَيْهِ» هم در مورد حضرت عیسی است و هم در مورد حضرت یحیی است. از اینکه در یک سجده یک نگاه به زندگی مادی خانوادگی، توجه به لقمه حلال، توجه به مسئولیتی که انسان در مورد زن و بچه دارد. یک نگاه به لحظه مرگ و یک نگاه به قیامت. قرآن هم همینطور است. مثلاً وقتی بخواهد خداشناسی را بگوید، می‌گوید: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ‏ كَيْفَ خُلِقَت‏» (غاشیه/17) به شتر نگاه کن «كَيْفَ خُلِقَت‏» بعد از شتر می‌گوید: «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَت‏» می‌خواهی خدا را بشناسی، یک نگاه به شتر کن و یک نگاه به آسمان کن. کلاس درس تو جلوی چشمت است.
حکیمی در عمرش شتر ندیده بود. نابینا بود. گفتند: شتر حیوانی است که می‌خوابد فلان مقدار سنگینی بارش می‌کنیم، بلند می‌شود. یک خرده فکر کرد و گفت: باید گردنش دراز باشد. گفتند:شما شتر ندیدی، از کجا می‌گویی؟ گفت: وقتی می‌گویید خواب است بار بلند می‌کند. باری که روی حیوان خوابیده گذاشتید، بخواهد بلند شود یک اهرم می‌خواهد. سنگ بزرگ که بخواهی برداری اهرمی مثل بیل نیاز دارد. که نوک بیل را زیر سنگ بکنی و سنگ را بلند کنی. گفتند: در بیابان‌ها حرکت می‌کند. گفت: پس باید کف پاهایش پهن باشد. چون اگر سم داشته باشد در همه بیابان‌ها نمی‌تواند راه برود. وگرنه در بیابان کف پایش فرو می‌رود. یعنی ما چیزها را ساده می‌گیریم.
یک صلواتی هم بفرستیم و ثوابش را به امام کاظم هدیه کنیم. یک خاطره داریم به نام بشر حافی که معروف است. امام کاظم(ع) داشت عبور می‌کرد. دید در یک خانه‌ای خیلی ساز و آواز و سر و صدا هست. کنیز خانه بیرون آمده بود. امام کاظم به کنیز گفت: این خانه صاحبش حُر است یا بنده؟ گفت: حُر است. گفت: بله حر است که اینطور گناه می‌کند. فکر نمی‌کند مسئول است و قیامتی هست. این کنیز رفت گفت. گفت: امام کاظم رد می‌شد، سر و صدای این خانه را شنید. گفت: صاحبش آزاد است یا بنده است؟ گفتم: آزاد است. گفت: بله آزاد است که اینطور بد مستی می‌کند. بشر حافی، حافی به معنی پا برهنه است. پا برهنه دوید و از امام کاظم عذرخواهی کرد. یک کلمه با برکتی شنید. و دیگر بنده خیلی از اولیای خدا شد.
اینهایی که گناه می‌کنند باید یک لحظه فکر کنند جواب داریم یا نداریم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: آقای کم فروش چرا کم فروشی کردی؟ قیامت را قبول نداری؟ «أَ لا يَظُنُ‏ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففین/4 و 5) تو که کم فروشی کردی، این آقایان فکر نمی‌کنند که در قیامت باید جواب بدهند؟ وگرنه نمی‌شود کسی ایمان به قیامت داشته باشد و این همه اختلاس و این همه نامردی بکند. زبانش آزاد است و هرکس را بخواهد لت و پار می‌کند. هرطور بخواهد عمل می‌کند، این پیداست قیامت را قبول ندارد. ممکن است در عقیده بگوید: من قیامت را قبول دارم. ولی فراموش کرده، چون در قرآن دو رقم آیه داریم. یک آیه داریم «لا يُومِنُ بِيَوْمِ‏ الْحِسابِ»‏ (غافر/ 27) ایمان ندارد. یک آیه داریم ایمان دارد، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) «لا یؤمن» یک کد است و «نسوا» یک کد دیگر است. الآن بنده من ایمان به قیامت دارم، اما فراموش می‌کنم. اینکه هی برای ما گفتند: معاد را فراموش نکنی. یعنی صورتت هم که می‌شویی اگر عربی بلد هستی، عربی بگو. بلد نیستی، فارسی بگو. خدایا همین صورت در روز قیامت، سیاه نشود. مرا رو سیاه قرار نده. سر نماز می‌روی «مالک یوم الدین»، قنوت می‌خوانی «قنا عذاب النار» به ماه رجب می‌رسیم «حرم شیبَتی علی النار» به ماه رمضان می‌رسیم «اجرنا من النار یا مجیر» شب قدر «خلصنا من النار یا رب» این همه نار آمده، شوخی نیست. منتهی ما گاهی وقت‌ها می‌گوییم:مگر می‌شود؟ بله می‌شود. 
یکوقت بچه‌ها در کوچه بازی می‌کنند. توپ بچه‌ها در خانه همسایه می‌افتد. در می‌زند می‌گوید: ببخشید ما داشتیم بازی می‌کردیم توپ ما به خانه شما افتاد. ببخشید! این توپ را به ما بدهید. این بچه نگاهش این است که یک توپ افتاده و صاحبخانه هم توپ را بدهد. ولی قرآن این را نمی‌گوید. می‌گوید: نگاه کن این توپ افتاد چه آثاری دارد؟  «نَكْتُبُ‏ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‏» (یس/12) این توپ به شیشه خورد. پای شیشه بچه من خوابیده بود. شیشه شکست و به صورت بچه خورد. این بچه من صورتش پاره شد. دختر بود. رفتیم صورت را بخیه کردیم. این جای بخیه تا آخر عروسی‌اش و تا آخر عمرش می‌ماند. یعنی به سرنوشت این دختر ضربه زدی. تو فکر کردی یک توپ انداختی. ببینید کاری که می‌کنیم چه آثاری دارد؟
گاهی آدم می‌گوید: احمق، تشکر می‌کند و بله قربان می‌گوید. لذا می‌گوید: اگر یک فاجری، آدم پستی را تجلیل کردی، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. «اذا مدح فاجر اهتز عرش‏ اللّه‏» اگر از یک فاجری تجلیل شود، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. چون وقتی تقویت شد به امت ظلم می‌‌کند. مملکت را به آمریکا می‌فروشد. ما خودمان هم همینطور هستیم. اگر کسی عروسی خانه ما آمد و شوخی شوخی کلید برق را کشید. عروسی ما که چراغانی بود،به تاریک خانه تبدیل شد. ما اگر او را گرفتیم به او سیلی می‌زنیم؟ نه! می‌گوییم: صبر کن ببین در این تاریکی چه حوادثی رخ داد؟ 1- دو نفر از پله افتادند. بیست تا بشقاب شکست. کفش‌ها لنگه به لنگه شد. بچه‌ها ترسیدند و جیغ زدند. آبروی صاحبخانه ریخت. شیرینی و میوه‌ها هدر رفت. همه اینها برای همین چراغی است که تو خاموش کردی. همه اینها را باید پای تو حساب کنیم. وقتی داشتی خاموش می‌کردی باید یاد اینجا بودی.
آدم حسابی یعنی حساب و کتاب کند. شما دستت را که می‌خواهی آمپول بزنی، اگر در رگ بزنی، شفاست. در گوشت بزنی درد است. حالا ما یک ذره کم و زیاد کردیم. می‌گوید: 34 بار الله اکبر بگو. 33 بار الحمدلله بگو.33 بار سبحان الله بگو. ما می‌گوییم: چرا 34 بار، بگو 40 بار؟ بیشتر بهتر! یکی از خلفای جنایتکار بنی امیه بود. یک روز مست بود آمد پیشنماز شد، نماز صبح را سه رکعت خواند. به او گفتند: نماز صبح دو رکعت است. گفت: امروز حال من خوب است، خواستید بیشتر هم برای شما بخوانم. قضاوت‌های کیلویی! 
به ما که گفتند: در احکام قیاس نیست بخاطر این است که با عقل خودمان نمی‌توانیم بسنجیم یا یک اسراری است که ما متوجه نمی‌شویم. شما اگر یک انگشت مرا قطع کردید، باید ده شتر بدهید. دو تا بیست تا، سه تا سی تا، چهار تا را باید چهل تا باشد. می‌گوید: نه! چهار تا بیست تا است. ما نمی‌دانیم قصه چیست!
گاهی وقت‌ها یک قرص را می‌گویند: در این ساعت بخوری مفید است. ساعت دیگر بخوری مفید نیست. نماز اول وقت بخوانی مفید است. آخر وقت بخوانی اثر ندارد. همه چیز حساب و کتاب دقیق دارد. مسأله دیگر یک مسأله‌ای بود که امام کاظم فرمود: «يُحسن‏ الي‏ من يسي‏ءَ اليه» (كامل ابن اثير، ج 6، ص 164) هرکس به او بدی کرده بود، به او خوبی می‌کرد. گاهی افرادی که مرا می‌بینند،من حساب و کتابش را ندارم. خیلی هستند که می‌گویند: یک توصیه به ما بکن. شما هم می‌خواهید روز شهادت امام کاظم یک هدیه‌ای به حضرت بدهید این توصیه امام کاظم را عمل کنید. من می‌گویم: هرکس به شما ظلم کرده است، حلالش کنید. فحشی، غیبتی، کتکی، مالی بوده حلال کنید. سخت هست اما بگذر که خدا هم بگذرد. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور/22) مگر نمی‌خواهی خدا تو را ببخشد، تو هم ببخش. نه! اینها باید کارشناس باشد.
من رفتم برای معتکفین صحبت کنم. گفتم:خوشا به حال شما که معتکف شدید. ولی نکند با نماز غلط سه روز اینجا بیایید و همه دعاها را هم بخوانید و بعد هم با نماز غلط بروید. نماز را درست بخوانید. دو کلمه را همه ایرانی‌ها درست می‌گویند. یکی الله اکبر است. یکی «مالک یوم الدین» است. آنوقت پانزده کلمه دیگر را باید دقت کرد. اگر «ح» است سفت بگوییم. اگر «صاد» است یک خرده شبیه سوت باشد. «صل» را درست بگویید. «سَلّ» با سین یعنی خدایا او را بکش. «عین» را درست بگویی. عالِم یا آلم. عالم یعنی سواد دارد و آلم یعنی مرض دارد. معنایش فرق می‌کند. با دست راست ادب بدهی احترام است و با دست چپ احترام بگذاری در گوشت می‌زنند.
خدا همه اموات را بیامرزد. خواهر من عروس می‌شد. یک پیرزن حدود نود ساله در خانه بود. داشت وسایل درون سفره عقد را می‌گفت. آخرش پدرم به او گفت: می‌توانی نمازت را هم درست بخوانی؟ گفت: نه بلد نیستم. گفت: تو چهل قلم سفره عقد را حفظ هستی. پنج تا کلمه نماز را بلد نیستی؟ زنهایی که مکه می‌روند خیلی‌ها به روحانی کاروان می‌گویند: ما زبانمان نمی‌گردد. ما که عرب نیستیم، خدا قبول می‌کند. ولی تمام ریال و دلارهایشان را با همین عرب مکه و مدینه چانه می‌زند و حساب و کتاب می‌کند. ما اگر بخواهیم می‌توانیم.
امام کاظم از متوسمین بود. یک «لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏» (حجر/75) یعنی یک نگاه می‌کند با تیزبینی و امداد الهی آینده را می‌بیند. افرادی که نزد امام کاظم می‌آمدند، متوجه می‌شد که این مخالفش است. ولی به روی خود نمی‌آورد. این خیلی مهم است که آدم بفهمد این دشمن اوست ولی به روی خود نیاورد. نگوید: آقا برو می‌شناسم. جد و آباد و نیت تو را هم می‌شناسم. لو نده! امام کاظم بخاطر توسمی که داشت، کسی که از کمترین اشاره بسیار مطالب را می‌فهمد.
یکی از کارهای خوب امام کاظم این بود «يَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِيعَهَا وَ نَشْتَرِيَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ يَوْماً بِيَوْمٍ» (كافي، ج 5، ص166) امام کاظم وقتی میوه‌ها می‌رسید، می‌گفت: همه میوه‌ها را بازار ببرید و بفروشید. یکی کیلو، یک کیلو خودمان از بازار می‌خریم. نمی‌گفت: برای بعد ذخیره کنیم! امروز که این میوه هست با بازار عرضه کن. کم کم می‌خریم! امام صادق هم یکبار چنین کاری کرد. فرمود: وضع گندم چطور است؟ گفتند: وضع گندم اینطور است. فرمود: پس چرا ما گندم می‌خوریم؟ گندم و جو را با هم آرد کنید. گفتند: وضع بدتر شد. فرمود: نان جو خالی! فرق بین نان جو با نان گندم، فرق بین اهل‌بیت با باقی مردم است. تفاوت نان جو با نان گندم، تفاوت امام صادق است با ما. خیلی برای نان جو ارزش قائل شدند.
یکی از کارهایی که خیلی در جامعه ما هست، این است که امام کاظم(ع) فرمود: «لم يكن شي‏ء أبغض إليه من لبس الثوب‏ المشهور»(مكارم‏الاخلاق، ص116) اینهایی که لباس مشهور می‌پوشند، بدترین آدم‌ها هستند. یعنی یک لباسی می‌پوشد که همه او را نگاه کنند. یک کاری می‌کند که مشهور شود. مثلاً صدای موبایلش را صدای الاغ می‌گذارد. زلفش را طوری درست می‌کند که هرکس نگاه کند، سوت بکشد. ساختمان خانه‌اش طوری باشد که هرکس نگاه کند سوت بکشد. سوار موتور است چرخ جلو را بلند می‌کند. یا ریش را خیلی بلند می‌کند! یکی از دوستان من خیلی ریش‌هایش بلند بود. من گفتم: می‌خواهی چه کنی؟ امام خمینی چقدر ریش داشت؟ تو یک جوان 27 ساله برای چه اینقدر ریش گذاشتی؟ آمین گفتنش، در مسجد همه می‌گویند: الهی آمین! یکی آن وسط می‌گوید:آمین! مریض هستی. مثل بقیه آمین بگو. بعضی‌ها مریض هستند. امام کاظم فرمود: آنهایی که دست به کارهای استثنایی می‌زنند، مریض هستند. یعنی کمبودی دارند، می‌خواهند مردم به او نگاه کنند. چون کمالی ندارد که مردم متوجه او شوند، دست به کارهای زشتی می‌زند که مردم نگاهش کنند. یعنی توجه مردم را از خدا به خودش متوجه می‌کند.
حتی حدیث داریم اگر کسی بند کفشش را از رنگی قبول کند که مردم به بند کفش او نگاه کنند، این هم معلوم می‌شود می‌خواهد خودش را نشان بدهد. یک آیه در قرآن داریم که نقل شد حضرت امام خمینی(ره) در درس اخلاقش این آیه را می‌خواند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» (قصص/83) این قیامت و بهشت «نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» بعد ذیل این آیه حدیث داریم که اگر کسی بند کفشش را یک بندی قرار بدهد که «یریدُ عُلُوّا» مثلاً سفره می‌اندازد می‌گوید: می‌خواهم در سفره‌ی من غذایی باشد که اینها در عمرشان نخورده باشند. این مسأله مهم است. کار استثنایی نکنیم و عادی باشیم.
حدیث داریم پیغمبر ما طوری گرد می‌نشست که غریبه می‌آمد نگاه می‌کرد و می‌گفت: کدام یک پیغمبر هستند؟ آخر می‌پرسید که کدام پیغمبر هستید؟ ما می‌گوییم: اینجا اتاق مدیر کل است باید هشتاد متر باشد. اتاق معاون وزیر باید نود متر باشد. اتاق وزیر باید صد متر باشد. یعنی هرکس وزیر است اتاقش درازتر است. ممکن است وزیر روزی ده ملاقات داشته باشد و معاون او روزی بیست ملاقات داشته باشد. اگر معاون وزیر بیست ملاقات دارد پس باید اتاق او بزرگتر باشد. ما براساس نیاز اتاق را تقسیم کنیم. براساس ژست و جایگاه اتاق را تقسیم نکنیم!
پیغمبرها چند شرط داشتند. از مردم بودند. در مردم بودند. با مردم بودند. هر سه هم در قرآن است. از مردم «رسولاً منهم»، در مردم «رسولاً فیهم»، هم «منهم» در قرآن است. هم «فیهم» در قرآن است. با مردم بودند «والذین معه». در عمل نه در زبان،چون بعضی در زبان هم می‌گویند: ما نوکر شما هستیم. ما خادم مردم هستیم. ما مخلص هستیم. اما در عمل چقدر پیاده می‌کنند؟
امام کاظم در کشاورزی به قدری زحمت می‌کشید که عرق از بدن ایشان جاری می‌شد.آمدند گفتند: تو امام کاظم هستی. اینقدر سخت کوشی برای چیست؟ فرمود: امیرالمؤمنین از من بهتر بود. بیل دست می‌گرفت. پیغمبر از من بهتر بود بیل دست می‌گرفت. حالا آقا می‌گوید: من لیسانس هستم. بیل دست بگیرم؟ می‌گوییم: پدرت نجار است. شغل پدرت را دنبال کن. می‌گوید: من بعد از لیسانس چکش دست بگیرم؟ یا گاهی وقت‌ها ما می‌گوییم: من آیت الله هستم،منبر بروم؟ اشکال دارد آیت الله منبر برود؟ خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند. زمان شاه در کاشمر تبعید بود. یک خانه روضه هفتگی زنانه داشت. این روضه خوان دیر آمده بود. آمد در کوچه نگاه کند که چرا روضه خوان دیر آمده است. آیت الله مشکینی مدرس درجه یک قم بود. به کاشمر تبعید شده بود. نگاهش به آیت الله مشکینی افتاد، گفت: شیخ، ما روضه خوانمان دیر آمده است. می‌توانی بیایی یک روضه بخوانی، زن‌ها منتظر نشستند؟ گفت: طوری نیست و رفت و یک روضه برای زن‌ها خواند. قیامت هم معلوم می‌شود که این روضه روز قیامت مهمتر است یا درسهایی که قم و نجف داده است؟
امام رضا می‌فرماید: می‌خواهید ببینید چه کسی غنی و چه کسی فقیر است؟ بعد از قیامت معلوم می‌شود. خواستند سلمان فارسی را تحقیر کنند. گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ فرمود: هرکدام از پل صراط رد شود. زود قضاوت نکنیم. خوشا به حال کی... مسئولیت‌ها را در نظر بگیریم. گاهی در شرایطی خوشا به حالش، اما با توجه به مسئولیتش، بدا به حالش!
نقل می‌کنند شیری به گربه‌ای گفت: خاک بر سرت کنند! چون شیر و گربه شبیه هم هستند. گفت: من شیر هستم در جنگل‌ها برگ زرد می‌خورم اما سلطان هستم. تو خانه حاجی‌ها جوجه کباب می‌خوری. مردنی هستی! گربه گفت: بله من جوجه کباب می‌خورم و تو برگ زرد. اما تو را هیچکس نمی‌ترساند. من هر یک جوجه کبابی که می‌خورم چند بار پیش می‌کنند و همه آب می‌شود.
یکوقتی ما مازندران سخنرانی داشتیم. آن زمان ترور بود، مرا در بنز ضد گلوله می‌نشاندند و می‌بردند. یک نفر گفت: آقای قرائتی خوشا به حالت! چه ماشینی سوار می‌شوی! می‌شود ما هم سوار ماشین شما شویم؟ گفتم: می‌خواهی تهران بروی؟ این دلش خوش شد و آمد سوار شد. در راه که می‌رفتیم بی‌سیم‌ها به هم خبر دادند که کرکس به عقاب و عقاب به کرکس! یک ماشین شما را تعقیب می‌کند. ماشین که ما را تعقیب می‌‌کرد خیلی بد رانندگی می‌کرد، گاهی جلو می‌رفت و گاهی بغل و گاهی عقب می‌رفت. طوری که ما ترسیده بودیم. بالاخره خطر رفع شد. و معلوم شد این ماشین با ما کاری نداشت. وقتی تهران رسیدیم، در ماشین را باز کرد و یک جمله جسارت آمیزی به من گفت، گفت: والله یکبار سوار بنز شدیم نمی‌دانستیم گوشت بدن ما آب می‌شود! یعنی اگر الآن با شاه مصاحبه کنند جاوید شاه یا مرگ بر شاه! می‌گوید: هیچی به هیچی! گفتند: جاوید شاه کیف کردم. اما اینقدر مرگ بر شاه گفتند که همه کیف‌ها هیچ شد. خیلی دلمان خوش نباشد. خوشا به حال کسی که مشهور شد. خوشا به حال کسی که... این فراز و نشیب‌ها همیشه هست.
یکبار هارون الرشید به امام کاظم گفت: ما می‌خواهیم فدک را به شما پس بدهیم. گفت: شما نمی‌توانید پس بدهید. گفت: بیایید بگیرید. مگر نمی‌گویید که فدک حق زهراست؟ فرمود: می‌دانی فدک چیست؟ یک زاویه از فدک به سمرقند می‌خورد. یک زاویه‌اش به عدن می‌خورد. یک زاویه‌اش به فلان منطقه می‌خورد. هارون الرشید گفت: اِ... پس برای ما چیزی نمی‌ماند؟ این می‌خواست حق السکوت بدهد که ساکت کند. یکوقتی خطوط سیاسی که در ایران با هم شاخ به شاخ می‌شدند. یکی گفت: دو تا استاندار و دو تا مدیر کل هم به آنها بدهید آرام شوند. گوشت قربانی نیست که تقسیم کنید. اگر حق است همه پست را بگیرند و اگر هم حق نیست که هیچ. ما باید ملاک حساب داشته باشیم. حقتان را بگیرید و نگویید: فعلاً این مقداری که می‌دهند بگیریم.
شریعتی: انشاءالله این نورانیت کلام امام کاظم(ع) در اذهان بیننده‌ها و همه ما ماندگار شود. امروز صفحه 559 قرآن کریم آیات پایانی سوره مبارکه طلاق در سمت خدا تلاوت می‌شود. 
«أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ‏ حَيْثُ‏ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏ «6» لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً «7» وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً «8» فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً «9» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً «10» رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً «11» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً «12»
ترجمه: (تا پايان زمان عدّه،) زنان را در همانجا كه خود سكونت داريد و در توانايى شماست، سكونت دهيد و به آنان (از جهت مسكن و نفقه) آسيب نرسانيد، تا كار بر آنان تنگ نماييد (و مجبور به ترك منزل شوند) و اگر باردار باشند، تا زمانى كه وضع حمل كنند نفقه آنان را بدهيد. پس اگر نوزادان شما را شير دادند مزدشان را بدهيد و (درباره نوزاد) ميان خود به نيكى مشورت و توافق كنيد و اگر توافق به دشوارى كشيد، زن ديگرى او را شير دهد (و مرد براى نوزاد دايه بگيرد). هر كس‏كه داراى وسعت (مالى) است، بايد طبق وسعت خود نفقه دهد و كسى‏كه روزى بر او تنگ شده، بايد از آنچه خداوند به او داده (به اندازه توان خود) انفاق كند. زيرا خداوند هيچ‏كس را مگر به اندازه آنچه به او داده است، تكليف نمى‏كند. به زودى خداوند پس از سختى، آسانى و فراخى پديد مى‏آورد. و چه بسيار مناطق مسكونى كه از فرمان پروردگار خود و فرستادگانش سر باز زدند، پس ما سخت به حساب آنان رسيديم و به عذابى ناشناخته عذابشان كرديم. پس آنان ثمره تلخ كار خود را چشيدند و سرانجام كارشان خسارت بود. خداوند براى آنان عذابى سخت مهيّا كرده است، پس اى خردمندان كه ايمان آورده‏ايد! از خدا پروا كنيد. همانا خداوند وسيله تذكّر براى شما فرستاده است. (آن وسيله تذكر،) پيامبرى است كه آيات روشنگر الهى را بر شما تلاوت مى‏كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، از تاريكى‏ها به سوى نور بيرون آورد و كسانى كه به خدا ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند، خداوند آنان را به باغ‏هايى كه نهرها از زير آن‏ها جارى است وارد مى‏كند و براى هميشه در آنجا جاودانه هستند. حقّا كه خداوند روزى آنان را نيكو ساخته است. خداست آن كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن‏ها (بيافريد). فرمان الهى ميان آن‏ها نازل مى‏شود تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزى تواناست و علم او بر همه چيز احاطه دارد. 
شریعتی: انشاءالله بحق این آیات نورانی زیارت کاظمین نصیب شما شود و نفس بکشید حال و هوای آنجا را، کاظمین عجیب حال و هوای مشهد دارد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هم به روح بلند امام کاظم(ع) هدیه کنیم.
حاج آقای قرائتی: در مورد امام کاظم من چند نکته نوشتم. ولی در این صفحه از قرآن که خوانده شد، یک اشاره‌ای بکنم. «أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ‏ حَيْثُ‏ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ» اگر کسی به هر دلیلی نتوانست با خانمش زندگی کند. توافق نداشتند و کار به طلاق کشید. می‌گوید: نمی‌توانی او را از خانه بیرون کنی. با آنکه طلاقش دادی باید تا مدتی در خانه شما باشد. خانه‌اش هم در همان جایی باشد که خودت زندگی می‌کنی. نه اینکه خودت در یک خانه شیک باشی و او را در یک اتاق تنگ کنی. بعد بگو: حالا که باید خانه خانم من مثل خانه من باشد، پس من از اول خودم در جای بد می‌‌نشینم. مثل اینکه نان خالی بخورم و بگویم: غذای من همین است. تو هم بخور. «مِنْ وُجْدِكُمْ» وجداناً تو بیش از این نمی‌توانستی بخوری؟ یعنی برخورد تو نسبت به زنی که حتی از هم جدا شدید هم نباید درونش کینه باشد. مسکن زن به عهده مرد است. حق نداری او را از خانه بیرون کنی. مسکن او باید شبیه مسکن خودت باشد. نباید خودت یک مسکن کوچک قبول کنی و به او هم تحمیل کنی. «وَ لا تُضآرُّوهُنَّ» حق ندارید به خانم‌هایتان ضرر بزنید. «لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ» حق ندارید به خانم‌ها تنگ بگیرید. ما در قرآن چند صد آیه در مورد خانواده داریم.
برنامه‌های خانواده که در رادیو و تلویزیون هست، همه آیات را بخوانند و معنا کنند. حقوق خانواده، حقوق همسر و فرزند و شوهر و پدر و مادر همه در قرآن هست و خیلی دقیق است. خداوند عدد رکعات نماز را در قرآن نگفته است. فقط گفته: «اقیموا الصلاة» دو رکعت و سه رکعت نگفته است. اما در حقوق زن، ریز مسائل را گفته که این طلاق برچه اساسی است؟ قبل از هم خوابی بوده یا بعد از هم خوابی بوده است؟ می‌گوید: زن در خانه حق دارد آرایش کند. با اینکه طلاق گرفته ولی می‌تواند آرایش کند و خودش را نشان شوهر بدهد. شوهر اگر یک اشاره کرد طلاقش باطل می‌شود. وقتی می‌خواهید جدا شوید باید عربی صحیح باشد. دو شاهد عادل باید باشد. برای جدا شدن سرعت گیر گذاشته اما برای وصل شدن همه سرعت‌گیرها را برداشته است. همین که مرد با خانمش یک شوخی بکند، طلاق باطل می‌شود. طلاق به معنای کینه نیست. طلاق به معنی ظلم نیست. طلاق به معنی این نیست که من در جای بدی زندگی کنم و زن من مجبور شود در جای بد زندگی کند. لذا گفته است «معروفا» اگر جدا می‌شوید عرفی جدا شوید. زندگی می‌کنید عرفی زندگی کنید. کاری که استثنایی باشد، کاری که عمری نیش و نوش و زجر درونش باشد ممنوع است.
شریعتی: اگر نکته‌ای از زندگی امام کاظم باقیمانده است بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: امام کاظم فرمود: اگر پول حقی را ندهید خدا زندگی شما را طوری تاب می‌دهد و تلخ می‌کند که دو برابرش را در راه باطل بدهید. «إياك أن تمنع في طاعة الله فتنفق مثليه في‏ معصية الله‏» (تحف‏العقول، ص408) مثلاً پنج میلیون پول حق را نمی‌دهی، خدا یک خرج ده میلیونی در سفره تو می‌گذارد. خوشی نکنند آنهایی که خمس و زکات نمی‌دهند. امام کاظم فرمود: اگر پولی را در راه حق ندهید زندگی شما طوری تاب می‌خورد، که دو برابرش را در راه باطل می‌دهید. امام کاظم فرمود: اگر کسی در گوش راست شما فحش داد، حرف تندی زد. این طرف گوشت شما گفت: معذرت می‌خواهم! قبول کنید. یعنی اینقدر زود عذر مردم را بپذیرید. کینه نباشد. حدیث داریم مسلمان تا سه روز می‌توانند با هم قهر کنند. اگر روز چهارم با هم آشتی نکنند،پیامبر فرمود: من اینها را به عنوان مسلمان کامل نمی‌پذیرم. اینها مسلمان ناقص هستند. نباید کینه داشته باشیم. باید عذر مردم را قبول کنیم. اگر پول حق است خرج کنیم که خدا دو برابرش را در سفره ما نگذارد.
حجت الاسلام قرائتی سمت خدا متن سخنرانی

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حجت السلام و المسلمين قرائتی می باشد.