برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیری در صحیفه امام سجاد(علیه السلام)- دعای چهارم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 07-12- 96
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
با هرچه عشق نام تو را میتوان نوشت *** با هرچه رود راه تو را میتوان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را *** با دستهای روشن تو میتوان گشود
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای خوبمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و انشاءالله دلهای شما بهاری و گرم باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی موفقیت برای همه داریم خصوصاً عزیزانی که توفیق پیدا کردند برای حضرت زهرا(س) سنگ تمام گذاشتند، بعضی شهرها مجالس خیلی باشکوهی برگزار کردند و عزیزانی که به هر نحوی در دستگاه حضرت زهرا(س) قدمی برداشتند، انشاءالله قبول باشد و شک نکنند در اینکه حضرت زهرا(س) پاسخ میدهد. کمترین حرکت و کار برای اهلبیت پاسخ جدی دارد. اینکه یک کنیز یک شاخه گل به حضرت امام حسن مرحمت کردند، حضرت فرمودند: من تو را در راه خدا آزاد کردم. حالا کسی که میلیونها جان و مال و نفس و زندگیاش را وقف اهلبیت میکند، قطعاً بداند آنها پاسخش را فوق العاده خواهند داد. از برف و بارندگی هم که شد خدا را شکر میکنیم. انشاءالله شکرگزار باشیم که بیشتر هم بشود و خدا لطف بکند که کمبود آب جبران شود.
شریعتی: انشاءالله همه زیر بارش رحمت الهی قرار بگیریم و آنچه خیر است نصیب همه ما بشود. بحث ما با حاج آقای فرحزاد سیری در صحیفه نورانی سجادیه بود. دعاهای ناب و عمیق و پر مضمون امام سجاد را شنیدیم. به دعای چهارم صحیفه رسیدیم. دعایی است که پیرامون پیروان انبیای بزرگ الهی است و نکاتی که در این جلسات از حاج آقای فرحزاد میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عج فرجهم. چون ماه جمادی الثانی متعلق به حضرت زهرا(س) هست و 20 این ماه هم ولادت این بانوی بزرگوار است، زیارتنامه حضرت را همه با هم بخوانیم. «السلام علیک يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ»،«السلام على فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها بعدد ما احاط به علمه»
همانطور که اشاره فرمودید، دعای چهارم صحیفه سجادیه دربارهی پیروان انبیاء و اهلبیت است که اگر یک معلم، یک نبی، یک مربی نتواند شاگرد تربیت کند یا زمینه فراهم نباشد، کمالاتش به ثمر نمیرسد. یک مهندس مثلاً مهندسیاش کامل باشد ولی نتواند یک خانه بسازد. یک پزشک نتواند طبابت کند. وقتی برکات انبیاء و اولیای خدا به ظهور میرسد که شاگردان خوبی تربیت کنند، لذا امام سجاد(ع) یک دعایذ نسبتاً مفصل دربارهی پیروان انبیاء و اولیای خدا دارد. بخشی را خواندیم. بخش بعدی پیروان خاص پیغمبر خود ماست. اول به همه پیروان انبیاء، بعد بالخصوص حضرت دعا میکنند پیروان پیغمبر خود ما. میفرماید: «اللهم و اصحاب محمد خاصه» یعنی درود و سلام مخصوصاً به اصحاب پیغمبر ما، «الذین احسنوا الصحابه» با پیامبر خدا خوب هم صحبتی داشتند. «و الذین آبلو البلاء الحسن فی نصره» در نصرت و یاری پیامبر خدا امتحانهای خوبی دادند، از مال و جان و هستی گذشتند. «و کانفوه» از پیغمبر خدا حمایت کردند. «و أسرعوا إلی و فادته» پیشی و سبقت گرفتند برای زیارت و خدمت کردن پیغمبر خدا، «و سابقوا الی دعوته» در اجابت کردن دعوت پیامبر سبقت گرفتند. «و استجابوا له» اجابت کردند پیغمبر را، «حیث اسمعهم حجه رسالاته» آنچه پیغمبر حجت و دلیل برایشان آورد با دل و جان پذیرفتند. اینها را بالخصوص امام سجاد دعا میکند. که این دین به برکت اول پیغمبر ولی بعد شاگردان پیامبر بود. و الا اگر یک نفر، یک فرمانده باشد هیچ کاری از او ساخته نیست. «و فارقوا الأزواج و الأولاد فی إظهار کلمته» یاران خاص پیامبر کسانی بودند که از همسر و اولاد مفارقت کردند بخاطر اینکه کلمه «لا اله الا الله» و توحید احیا شود. یعنی اگر دیدند اولاد و همسر مزاحم است و مانع است، حاضر شدند جدا شوند. «و قاتلوا الآباء و الأبناء فی تثبیت نبوته» حتی یارانی بودند که پدرها و فرزندهایشان با آنها مقابله کردند در مقابل آنها بخاطر خدا ایستادند. بخاطر اینکه دعوت پیامبر تثبیت شود. «وانتصروا به» خدا هم آنها را یاری کرد به وسیله پیغمبر، «و من کانوا منطوین علی محبته» درود میفرستد بر کسانی که وجودشان از محبت پیغمبر پر شده است. یعنی عشق پیغمبر، گفت: کیمیایی که همه مشکلات را حل میکند و همه دردها را درمان میکند عشق و محبت است. محبت خدا و محبت پیامبر و اولیای خدا، پیغمبر خدا فرمود: «مَا اختَلَطَ حُبّی بِقَلبِ عَبدٍ إلّا حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ» عشق و محبت من در قلب کسی عجین نمیشود الا اینکه خدا بدنش را بر آتش جهنم حرام میکند. آتش جهنم نمیتواند عاشق پیغمبر را بسوزاند.
«یرجون تجاره لن تبور فی مودته» اینها امید داشتند به تجارتی دست پیدا کنند که در آن زیان و ضرر نیست. در راه یاری و محبت پیغمبر خدا، برای این دعا چند نکته هست که عرض کنم. یکی از نکات اینکه اگر ده جلسه هم دربارهاش صحبت کنیم کم است، این است که اساس محور این دعا این است که خدایا به اینها رضوان و مغفرت و لطف را سرازیر کن، آنهایی که دنبال رو انبیاء بودند. پیروی کردند و این متابعت خیلی مهم است. یک موقع ما پیغمبر را با زبان قبول میکنیم. یک موقع با قلب هم دوستش داریم. ولی در عمل کمیت ما لنگ است. اکثر عموم مردم در همین مرحله ماندند ولی مؤمن واقعی کسی است که تبعیت کند. امام صادق فرمود: «لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا» (مستطرفاتالسرائر، ص 639) تعبیر«لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا» خیلی تند است. شیعه واقعی ما نیست. «مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ» مملکت ما در شعار دادن رتبه اول دنیاست. در مقام شعار و تظاهر نمره اول را داریم، برای هر موضوعی حاضر هستیم سر و صدا کنیم اما اگر در مقام شعور و عمل بررسی کنیم میبینیم کمیت همه لنگ است. اهل بیت ناله میزنند که چرا پیروی نمیکنند و فقط شعار میدهند. به زبان آسان است ولی در عمل مهم است. «لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ» به زبان یا علی و یا زهرا میگوید، ولی اینکه دروغ نگوید، خیانت نکند، ظلم نکند، بداخلاقی نکند مهم است. «وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا» ولی در مقام عمل و پیروی کردن آثار ما را بگیرد و دنباله روی بکند، اینطور نیست. عمل او شیطانی و عمل دشمنان ماست. این شیعه واقعی نیست.
من نمیخواهم نسبت منافق بدهم. البته نفاق هم مراحلی دارد. نفاق در اصل ایمان، افرادی که صدر اسلام بودند که به ظاهر میگفتند: ایمان داریم ولی ایمان نداشتند. یک عده در اصل ایمان نفاق دارند. به ظاهر میگویند و اصلاً دوست هم ندارند. همان ظاهرشان هم شعار است. بعضی هستند که زبانی و قلبی علاقه دارند، ولی نفاق در عمل دارد. میگوید: من دوست اهل بیت هستم ولی حرف اهل بیت را گوش نمیدهند. دروغ میگوید، کلاهبرداری میکند. از امام صادق در کافی شریف روایات خیلی تندی داریم که فرمود: اگر کسی در حرف زدن دروغ بگوید، در وعده دادن تخلف کند و خلف وعده بکند و در امانت هم خیانت کند، «فهو منافق و إن صام و صلى» (تحفالعقول، ص 315) ولو اینکه ذکر بگوید و نماز بخواند و دعا بخواند. ولی این سه صفت را ندارد. راستگویی ندارد و دروغ میگوید. مرد است و قولش، یا از اول قول نده، اگر قول دادی سر قولت بایست. استادی داشتیم خدا رحمتش کند، میفرمود: در عمرم یکبار خلف وعده نکردم. پدرم فوت کرد و من در مشهد بودم، به من پیغام دادند پدرم فوت شده است. وعدهای با کسی روز بعد ساعت هشت صبح داشتم. باید میرفتم و آن شخص را میدیدم. آدرس او را نداشتم، تلفن هم نداشتم خبر بدهم. بخاطر اینکه تخلف در وعده نکنم به تشییع جنازه پدرم نرسیدم. یک روز سفرم را به تهران عقب انداختم. شکی نیست این کار باعث میشود هزارها برابر نور به قبر پدرش ببارد.
مشکل ما این است که حرف گوش نمیکنیم. شیطان شش هزار سال عبادت کرد ولی اطاعت نکرد. اینکه بدانیم از ما چه میخواهند مهم است. آیت الله بهجت فرمود: از ما عبادت نمیخواهند، از ما بندگی میخواهند. عبودیت میخواهند. عبد باشیم. عبد یعنی هرطور مولا میگوید، بنشین چشم! بلند شو چشم! خیلی از ما عبادتی هستیم، شیطان هم عبادتی بود. عبادت منهای اطاعت یعنی آنطور آنها میخواهند گوش بدهیم. شیطان شش هزار سال عبادت کرد. چرا عبادت او نجاتش نداد؟ چون اطاعت نداشت. عبودیت نبود، بندگی نبود. بند هوا و هوس بود و دور خودش میچرخید. در تفسیر صافی روایت هست که امام صادق(ع) میفرماید: وقتی شیطان سجده نکرد، خدا فرمود: من اینجا میخواهم تو را امتحان کنم. من میگویم به آدم سجده کن. عارش شد و تکبر او را گرفت. حاضر نشد برای بهتر از خودش ادب کند. گفت: خدایا به جای این سجده من چند هزار سال عبادت میکنم. خدا فرمود: «عبادتی من حیث ارید لا من حیث تُرید» عبادت آنطور که من میخواهم نه آنطور دلت میخواهد. او دلش میخواهد دور خودش بچرخد. من این را نمیخواهم. باید من را بشکنی. همه حرفهای ما در این برنامه این است که من را بشکنیم. عبد دور مولا میچرخد و عابد دور خودش میچرخد.
استاد بزرگواری میفرمود: بعضی هستند هفتاد سال زحمت میکشد روزه میگیرد، عبادت میکند. ولی یک قدم جلو نرفته است. آدمی هم هست دو روز و دو ساعتش یکسان نیست. یعنی هر بار بت خودش را میشکند. خودش را کنار میزند. هر بار یک حجاب جدید کنار میزند و راه میرود و به خدا میرسد. امام (ره) فرمودند: بعضی هستند هفتاد سال جهاد میکنند و زحمت میکشند ولی غیر از جهنم چیز دیگری کسب نمیکنند. مثل شیطان که به ظاهر خیلی زحمت میکشد، شب و روز میدود، اما باید دید خدا از ما چه میخواهد. لذا امام صادق(ع) میفرماید: عبادت خدا آنطور که خدا میخواهد نه آنطور خودت میخواهی. بند خدا باش. امام صادق فرمود: سه صفت هست که اگر در کسی باشد نفاق عملی دارد. یعنی در عمل منافق است و پیرو ما نیست. اگر حرف میزند و خدای نکرده دروغ میگوید. دروغ از فحشاء و منکر بدتر است. در وعده دادن یا وعده نده، اگر وعده داد باید پای آن بایستد و خلف وعده نکند. در امانت هم خیانت نکند. اگر این سه چیز در او نبود، راستگویی، امانت داری، وفای به عهد و پیمان، «من إذا حدث كذب، و إذا وعد أخلف، و إذا اومن خان فهو منافق و إن صام و صلى».
یکی از شخصیتهایی که خیلی فوق العاده بوده و نمونهای از یاران خوب اهل بیت بوده، بگویم. هروقت من حالات این شیعه ناب اهل بیت را مرور میکنم واقعاً غبطه میخورم. عبدالله بن ابی یعفور، از اصحاب بسیار خاص امام صادق(ع) است. در روایت داریم کسی است که دینش را به حضرت عرضه کرد. دعای خیلی خوبی در روز عید غدیر هست، خیلی دعای جالبی است. میگوید: خدایا، هر دینی آنها دارند ما هم داریم. هرچه آنها گفتند، ما میگوییم و هرکس که دوست داشته باشند ما دوست داریم. هرکس را که دشمن بودند، ما هم دشمن هستیم. اینها معیار و میزان هستند. دین و اعتقاد و عرفان و هرچیزی که چهارده معصوم تأیید کردند روی سر میگذاریم. در زیارت آل یسین هست «فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَ الْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ» هرچه شما امضاء کردید حق است و هرچه شما رد کردید، باطل است.
عبدالله بن ابی یعفور دینش را به حضرت عرضه کرد. یک زمان یک نفر خدمت حضرت صادق آمد و گفت: آقا، عبدالله بن ابی یعفور به شما سلام رسانده است. حضرت فرمودند: از طرف من به او سلام برسانید. سفینة البحار بسیار کتاب خوبی است و مرحوم خویی(ره) یک مرجع بزرگ فرمودند: اگر یک کتابخانهی بزرگی باشد، به ما بگویند: فقط یک کتاب انتخاب کن! سفینة البحار شیخ عباس قمی را انتخاب میکنم. شیخ عباس 25 سال روی این کتاب زحمت کشید. مثل آیت الله میلانی، مثل آیت الله بهجت منشی ایشان بودند و کمک شیخ عباس قمی میکردند. آقای خویی فرموده بودند: مرحوم مجلسی خیلی زحمت کشیده بحارالانوار را نوشته ولی هنر شیخ عباس قمی این بود که دریاهای نور را در یک کشتی جای داده است. اخیراً دفتر تبلیغات خلاصه سفینه را در یک جلد چاپ کرده است. به صورت حروف الفبا هم هست.
امام صادق(ع) به این شخص سلام رساندند و فرمودند به عبدالله بن ابی یعفور بگو: «انظر بما بلغ علی بن ابی طالب عند رسول الله ما بلغ» فرمود: حضرت علی چه کار کرد که اینقدر به پیغمبر نزدیک شد؟ جان و نفس و وصی پیغمبر شد؟ حلقه وصل چه بود؟ حضرت فرمودند: «انما بلغ علی علیه السلام ما بلغ عند رسول الله بصدق الحدیث و اداء الامانه» راستگویی و امانتداری. یعنی شاخصهی مهم مولی المتقین و همه پیروان او راستگویی و امانتداری است. خود پیغمبر محمد امین بود. دین در یک کلمه راستی و امانتداری است. الآن وهابیها و داعشیها کم نماز نمیخوانند. ریش دارد، نماز میخواند، تکبیر هم میگوید. آدم هم میکشد. اول وقت هم میخواند ولی ایمان و تقوا ندارد. اخلاق و رحم و انصاف ندارد. منافق است. یعنی عبادت با منافق بودن میشود کنار هم باشد ولی راستی و صداقت فقط برای مؤمن است. امانتداری فقط برای مؤمن است.
باز امام صادق فرمودند: «ما وجدتُ احداً یقبل وصیتی و یطیع امری الا عبدالله بن ابی یعفور» ندیدم کسی وصیت مرا قبول کند و امر مرا اطاعت کند، یعنی ما باید هم تابع باشیم و هم ولایتی و مطیع باشیم. کسی وصیت مرا اطاعت نکرد مگر عبدالله بن ابی یعفور! همین شخصیتی که حرف معروفی که شاید خیلی شنیده باشند، به حضرت قسم خورد گفت: «و الله لو فلقت رمانة بنصفین، فقلت هذا حرام و هذا حلال، لقلت هذا» به خدا قسم، اگر یک انار را جلوی شما نصف کنند و شما امام صادق راستگوترین شخصیت هستید، بگویید: نصف این حلال و نصف این حرام است، روی سر میگذارم و با قلبم میپذیرم. الآن اگر به ما بگویند: میگوییم چطور میشود؟ مگر میشود نصف حلال باشد و نصف حرام؟ او میگوید: من مطیع هستم. حق چیزی است که شما میگویید. امام هرچه میگوید از طرف خداست. آینهی تمام نمای حق هستند که یک ذره اصطکاک ندارد. فرمود: به خدا قسم اگر شما بفرمایید نصف حلال و نصف حرام است من قبول میکنم. حضرت دو بار فرمودند: «رحمک الله، رحمک الله» رحمت خدا شامل حالت شود.
یکی از داستانهای جالب عبدالله بن ابی یعفور این است. یکی از اصحاب اهل بیت که من خیلی به او غبطه میخورم این شخصیت است. در روایت داریم که باز در سفینه هست. یک نفر با کسی نزاع داشت به دادگاه رفت. قاضی دادگاه اهل سنت بود، قاضی یوسف نام داشت. این بنده خدا که شکایت کرده بود دنبال شاهد بود. به عبدالله بن ابی یعفور گفت: شما میتوانی شهادت بدهی؟ گفت: بله. عبدالله بن ابی یعفور نزد قاضی یوسف آمد و شهادت داد که حق با اوست و باید حق او داده شود. قاضی به عبدالله رو کرد و گفت: «انت جاری» تو همسایه من هستی و من تو را میشناسم. «ما علمتک الا صدوق طویل اللیل» یک عمری است شما همسایه من بودی و با شما زندگی کردم. جز صداقت و راستی چیزی از تو ندیدم. شبها هم بلند میشوی و با خدا مناجات میکنی. یک چیزی در تو هست که من نمیتوانم قبول کنم، اینکه تو رافضی هستی. تو دنبال اهل بیت میروی و پیرو امام صادق هستی. چون شیعه امام صادق هستی، شهادت تو را قبول نمیکنم. وقتی عبدالله بن ابی یعفور این جمله را شنید، گریه کرد. آنقدر گریه کرد که همینطور اشک از چشمانش میریخت. قاضی گفت: من اهانت نمیکنم و نمیگویم دروغ میگویی. حرف بدی نزدم! گفت: من برای این گریه نمیکنم. گفت: پس برای چه گریه میکنی؟ گفت: تو به من میگویی من شیعه امام صادق هستم؟ من کی شیعه امام صادق هستم؟ گریه من برای این است که مرا به شیعه بودن و رافضی بودن نسبت دادی میترسم جزء اینها نباشیم. خیلی بزرگ است. با اینکه امام صادق فرمودند: از او مطیعتر کسی نیست. مقام شیعه و پیروی اینقدر مهم است که فرمود: گریه من از این است که میترسم شیعه واقعی نباشم. یک ذره من درونش نیست.
باز عبدالله بن ابی یعفور، همیشه مریض بود. مرحوم آیت الله بهاء الدینی هم همیشه مریض بودند. میفرمودند: سردرد بیست ساله داشتم که وقتی به مکه رفتم خوب شد. یک موقع به حضرت شکایت کرد، من دائم مریض هستم! حضرت فرمودند: اگر بدانی در این مصائب و مریضیها و گرفتاریهایی که خدا میدهد چه جزاء و اجر و پاداشی هست، اگر مؤمن پشت پرده را خبر داشته باشد آرزو میکند که در این ابتلائات با قیچی تکه تکهاش کنند. برای مؤمن هرچه پیش میآید خیر و صلاحش است. راضی به رضای خدا باشد.
وقتی عبدالله بن بی یعفور از دنیا رفت؛ امام صادق(ع) نامه به مفضل نوشتند که مفضل هم از یاران خوب اهلبیت بود. حضرت در نامه نوشتند: از دنیا رفت، خدا از او راضی باشد. به قولش و عهدش به خدا و پیغمبر و امامش وفا کرد. بنده و همه بینندهها آرزویمان این است که حضرت زهرا، امام زمان و ائمه یک گوشه چشمی به ما کنند. حضرت فرمود: صلوات خدا بر روحش! آثار خوبی از خودش گذاشت و سعی او مورد ستایش است و همه گناهان او آمرزیده شد. مورد رحمت خدا قرار گرفت، خدا و پیغمبر از او راضی و من هم از عبدالله بن ابی یعفور راضی هستم! حضرت قسم خوردند و فرمودند: به اینکه من بچه پیغمبر هستم قسم، در زمان ما کسی مطیعتر برای خدا و پیغمبر و امامش از این آقا نبود. حضرت فرمودند: در تمام عمرش همینطور بود تا اینکه خدا او را به رحمت خودش قبض کرد. این آقا که از دنیا رفت، رفت همسایهی پیغمبر و امیرالمؤمنین علی(ع) شد. حضرت میفرماید: خدا او را جایی جای داد که وصل به خانه پیغمبر و امیرالمؤمنین شد. خدا رضایتمندیاش را از او بیشتر کند به اینکه من از او راضی هستم و همه وجود من امام را راضی کرده است. انشاءالله یک تلنگری به خودمان بزنیم.
شریعتی: متأسفانه ما برای خودمان خطکش و معیار نداریم. نهایتاً محور خودمان میشویم.
حاج آقای فرحزاد: نوکر زمان زیاد هستند. نان را به نرخ روز میخورند. در عروسی قشنگ میرقصد، و در هیأت هم قشنگ سینه میزند. همه جور آهنگ هم در گوشی همراهش دارد. خوب چیزهایی که با راهش و دینش نمیخورد باید کنار بگذارد. نوکر زمان خیلی داریم ولی نوکر امام زمان کم داریم. انشاءالله نوکر امام زمان باشیم.
شریعتی:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم *** دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم *** پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
ما کشتهی نفسیم بسا وخ که برآید *** از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
بحث ما با حاج آقای فرحزاد سیری در صحیفه سجادیه است. به دعای چهارم رسیدیم. دعای پیروان انبیاء و اولیای خدا و به همین مناسبت بحث اطاعت و تبعیت را مطرح کردند و نکات لطیفی که شنیدیم. امروز صفحهی 242 قرآن کریم، آیات 53 تا 63 سورهی مبارکهی یوسف را تلاوت خواهند کرد.
«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53» وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ «54» قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ «55» وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «56» وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «57» وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ «58» وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ «59» فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ «60» قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ «61» وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «62» فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «63»
ترجمه: من نفس خود راتبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است. و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا وى را (مشاور) مخصوص خود قرار دهم. پس چون با او گفتگو نمود، به او گفت: همانا تو امروز نزد ما داراى منزلتى بزرگ و فردى امين هستى. (يوسف) گفت: مرا بر خزانههاى اين سرزمين (مصر) بگمار، زيرا كه من نگهبانى دانا هستم. و ما اينگونه به يوسف در آن سرزمين، مكنت وقدرت داديم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گيرد (وتصرّف كند.) ما رحمت خود را بر هركس كه بخواهيم مىرسانيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىگردانيم. و قطعاً براى كسانىكه ايمان آورده و همواره تقوا پيشه كردهاند، پاداش آخرت بهتر است. (سرزمين كنعان را قحطى فراگرفت) و (در پى مواد غذايى) برادران يوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (يوسف) آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند. و چون يوسف بارهاى (غذايى) آنان را آماده ساخت، گفت: برادر پدرى خود را (در نوبت آينده) نزد من آوريد. آيا نمىبينيد كه من پيمانه را كامل مىدهم و بهترين ميزبان هستم. (ولى) اگر آن برادر را نزد من نياوريد، نه پيمانهاى (از غلّه) نزد من خواهيد داشت و نه نزديك من شويد. (برادران به يوسف) گفتند: او را با اصرار و التماس از پدرش خواهيم خواست و حتماً اين كار را خواهيم كرد. و (يوسف) به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان قيمت پرداختهاند در بارهايشان بگذاريد، تا چون به خانواده خود بازگردند آن را بازشناسند، به اميد آنكه (بار ديگر) برگردند. پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پيمانه (براى نوبت ديگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنيامين) را با ما بفرست تا سهميه و پيمانه خود را بگيريم وما حتماً نگهبان او خواهيم بود.
شریعتی: از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: بهترین امتیاز برای صلوات این است که ما را با صاحب صلوات، پیغمبر خدا محشور میکند. پیغمبر خدا فرمود: نزدیک ترین افراد به من کسانی هستند که در دنیا زیاد بر محمد و آل محمد صلوات میفرستند. آیهی 53 سوره یوسف، خدای مهربان میفرماید: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي» البته بین مفسرین اختلاف است که این جمله برای زلیخا هست یا حضرت یوسف(ع) که ممکن است به هردو بخورد ولی قول قویتر این است که به حضرت یوسف بخورد چون زلیخا بت پرست بود. در آن مرحله هنوز نرسیده بوده، این جمله خیلی مهمی است که من هیچوقت خودم را تبرئه نمیکنم. یعنی نفس چموش سرکش در وجود هر انسانی هست. اگر خدا کمک نکند، خدا یاری نکند مثل آتشفشانی که فعلاً درش بسته است، لذا انسان همیشه باید بی نهایت از خدا کمک بخواهد. بینهایت به خدا پناه ببرد. از مقدس اردبیلی پرسیدند: اگر شما با یک نامحرم در جای خلوت باشید، فرمود: من به خدا پناه میبرم. داریم «لا ینجی من سخطک الا تضرع الیک» چیزی ما را حفظ نمیکند مگر تضرع و زاری!
یک موقع عبدالله بن ابی یعفور خدمت امام صادق رسید. حضرت مثل ابر بهار گریه میکردند. میگفتند: خدایا یک چشم بر هم زدنی مرا به خودم وا نگذار. به حضرت گفتم: شما چرا؟ حضرت فرمود: اگر خدا وا بگذارد ما هم بیچاره و گرفتار میشویم. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» چقدر تأکید در این آیه است. «إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي» اگر خدا به داد ما برسد گلیممان را از آب میکشیم.
شریعتی: یک کار خوبی آقای جولایی و دوستانشان در ستاد دیه کشور انجام میدهند، با توجه به اینکه در ایام ولادت حضرت زهرا(س) هستیم، با این شعار که زندان جای مادران نیست! همه کمک کنند، هرکسی هرچقدر در توان دارد در این طرح بسیار بزرگ شرکت کند. در مورد مادرانی که جرایم غیر عمد دارند و در زندان هستند. شاید تعدادشان زیاد نباشد ولی کمش هم زیاد است. شماره حسابی دادند که در کانال برنامه قرار خواهیم داد و انشاءالله باعث شود در آستانهی روز مادر اتفاقات خوبی بیافتد و خانوادهها خوشحال شوند و مادران به خانههایشان برگردند و کنار همسر و فرزندانشان باشند. شماره حساب 0155550000004 ستاد دیه نزد بانک ملی. خیلی طرح خوبی است و انشاءالله در این ایام خبرهای خوشی به دست ما برسد.
حاج آقای فرحزاد: در طرح اعزام زائران به کربلا، انشاءالله ما از همه استانها اعزام خواهیم داشت. منتهی بعضی استانها مثلاً پنجاه هزار نفر ثبت نام کردند، بعضی استانها دو هزار نفر ثبت نام کردند. گروه اول روز شنبه اعزام شدند. امید داریم این برنامه زوار اولیها تداوم داشته باشد. هستند کسانی که با دو هزار تومان در ماه مشارکت میکنند. همین دو هزار تومان، جمع که میشود یک اقیانوس میشود و افراد بسیاری را خوشحال میکند.
شریعتی: انشاءالله این مشارکتها ادامه داشته باشد. دعای این عزیزان گرههای بزرگی از این مملکت و زندگی ما باز خواهد کرد، انشاءالله. انشاءالله برنامه روز پنجشنبه سمت خدا را از کربلای معلی تقدیم نگاه شما خواهیم کرد. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای فرحزاد: خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسم میدهیم که قلب امام زمان را از ما راضی و ما را جزء بهترین پیروان حضرت تربیت بفرما. همه کسانی که آرزوی زیارت عتبات را دارند، به زودی نصیب همه بفرما. ما را مشمول دعای ویژه امام زمان قرار بده. به کسانی که شغل ندارند، همسر ندارند، مسکن ندارند، فرزند ندارند، به حق پیغمبر و آل پیغمبر به آنها مرحمت بفرما. مریضهای روحی و جسمی شفای عاجل عنایت بفرما. قرض قرضمندان ادا بگردان. باران رحمتت را بیش از این بر ما نازل بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
صوت : 7 اسفند 96 - سیری در صحیفه امام سجاد علیه السلام
ویدیو : 7 اسفند 96 - سیری در صحیفه امام سجاد علیه السلام