«بسم الله الرحمن الرحیم»
🔹ایام خوف و رجا_۱
سکوت در گروه حکمفرما بود!
مدیرِ #سَیّاح تکونی داد به فضای مجازی با پیامش که نگو 😱
نفس ها در سینه حبس شده بود و اشک شوق بود که رو گونههای اعضای گروه نشسته بود 😭
👈فراخوان استخر 🏊♂صلواتی 😁😁😋
همهی عاشقان صلوات اومده بودن 🚀😉
نه بخاطر استخر مفففتتتییی😋!
نه باور کن☺️
خلاصه اجتماع عظیمی بود و صدا به صدا نمیرسید🗣🙋♂
آب و شنا اما بهانه بود و حرف و حدیث و گفت و شنود اون روزها در بَرّ و بَحر فقط یک چیز بود..🤔
شما میری؟👀
شما چی؟👀
تنها یا خانواده؟👀
تصریف دینار💰😄
اونقدر که این غریق نجات استخر حرص خورد از دست ما، فکر کنم تا الان دیگه استعفا رو تقدیم رئیسش کرده 😅
بماند حالا چه ها شد..😁
تو استخر چند دسته گفت و گو بود!
یعنی اصحاب خراسانی سه قسم شده بودن اما دلها هنوز اغلب یکدل و یکرنگ😍
چون به خاطر شرایط خاص امسال که همگان آگاه بودن و هستن🕵♂
#فرمانده بعد از کلی👇
🔺مشورت
🔺بررسیهای میدانی
🔺واقعنگری و تکیه بر تجربه قبلی
🔺تلاش مجدّانه برای همراه کردن دوباره خواهران محترمه با اصحاب خراسانی ۸
🔺و در نهایت استخاره قرآنی
🔰 اما نتیجه این شد که اینبار برنامه رسمی هیأت، خانوادگی #نباشه!
⬅️ قرار شد سه گروه که دو تا خانوادگی و یکی مجردی بود راهی بشن..
💢گرچه ناراحت از پراکندگی بودیم اما حکمتهایی داشت که بعدها روشن شد..
🔹ایام خوف و رجا_۲
از بچه های بالا 😎😁
خبر اومد تو عراق اتفاقاتی داره میوفته🗣
خب تو همون ایام بود که پیش قراولهای کاروان ما که تو بهترین دانشکده های جنوب شرقی لبنان، بعد از زیر گذر چلدرخت🌴
دست راست کوچه ۳ 😁 آموزش دیده بودن، راهی آنسوی مرزها شده بودن🚖
سفارش دادیم کشور دوست و همسایه رو امنش کنن تا به زیارتمون برسیم 😎😍
والا!😉
یادمه همون ایام بود که همش حرف از این بود که اربعین عراق یک روز بعد ایرانه اما خبر آمد که امسال تو یه روز افتاده..✅
میگی اربعین میگه واسه ایران یا عراق 😄
میگی ساعت چنده میگه قدیم یا جدید😩
میگی خب قدیم جدید بسه دیگه رفتی تو خاک عراق
میگه دیگه بدتر 😆
ساعتا یک و نیم ساعت فرق داره 😭
یعنی همه جا سوژه داریما..
(اسلحه پلاستیکیه✅)
🔹 ایام خوف و رجا_۳
♻️خب از این ساعت شنی گذر زمان ما به سمت روزهای خاص! دانه شِنهای زیادی نمونده بود!
💠یکشنبه بود و مهمان خاصی داشتیم!
مجاهدی که هم راه و رسمش #جهاد بود و هم
نام و نشانش مجاهد🌺
رحم الله عمّی العباس به یادت میوفتاد وقتی نظارهاش میکردی..🌸
به امید سلامتی کامل..
همه نایبش بودن وقتی راهی شدن..😍
🔹ایام خوف و رجا_۴
ایام خوف و رجا یعنی میترسم که نتونم راهی بشم😱
اما رجا و امید دارم که راهی ام راهی حسین_ع😍
رمز رد شدن از خطر کبر و غرور همینه..
تو اون روزا خوب فهمیدیم که نه نرفتن اونی که هیچیش جور نیست قطعیه!
و نه رفتن اونی که فکر میکنه همهچیزش جوره و خودشو کف بین الحرمین میبینه از قبل 🤔🤔
🔆گاهی اما ورای این مسائل
کمی سهلانگاری باعث میشه یا راهی نشی یا طی طریق میخواد تا راهی بشی...
#اضطرار
دقیقترین بازخوردی بود که دریافت کردم وقتی تصمیم گرفتم برای پیدا کردن گذرنامهام سعی صفا و مروه کنم و از دل شهرم بیرون بزنم بلکه خط باز بشه برام..
شاید اگر دو ماه قبل این اضطرار رو حس میکردم بهتر بود..🤷♂
ملت همیشه در صحنه
همون ملت همیشه در صف هستن 😁
✅صف پلیس بعلاوه ۱۰
✅صف اداره گذرنامه شهرم
✅صف اداره گذر نامه تهران بزززززررررگ🙈
✅صف بلیط مترو
✅صف خود مترو
✅صف اداره پست😏
صد رحمت به صف نونوایی 😃
از بین دوستان چند نفری بود که همه درگیر گذر و این حرفا بودن..
ماشینو گذاشتم مرقد امام!
رفتم مترو..
حالا فکر میکردم من خیلی باحالم که دیگه اومدم از قم تا تهران دنبال پاسپورت و عجب همتی دارم و از این حرفا😄
اما تو اداره گذرنامه شهرری بادم خالی شد وقتی دیدم جوانی از سیستان و بلوچستان اومده تهران دنبال پاسپورتش 😅
تو دیگه کی هستی بابا دمت گرم..💐
دوباره از تهران پاس دادن برو قم..
رفتم مرقد که ماشینو بردارم
گفتم عرض ادبی محضر امام داشته باشم
این راه هموار کربلا رو مدیونشیم ❤️
راهی قم شدم..
بلکه فرداش گره باز بشه..
🔹ایام خوف و رجا_۵
اصحاب خراسانی ۸ قرار بود ۴:۳۰صبح فردا حرکت کنن🚖🚘🚖🚘🚖🚘🚖🚘
اما کار من و دو سه نفر مثل من همچنان گره داشت..
دو کاروان متأهلی هم قرار بود کمی با تاخیر و جدا از هم حرکت کنن..🚎🚌
از اونجا که باید بالاخره صف ها خالی نمونه
همون تایمی که دوستان تو راه بودن ما هم اداره پست در صف بودیم 😭😊
اما همین سختی ها هم شیرینی خاصی داشت اما دیگه از شیرینی زیاد داشتم دندون درد میگرفتم 😂😂🙋♂✅
حس میکردم مشکل ما حل شده اما بقول حاج محمد آقا زارعی طیِّ طریق لازمه ❤️🏴
سه ساعت صف بودم تو پست!
آخر گفتن دادیم پستچی داره میبره در خونه ها😱😭😭😭😭😭😭😭
خدایا بسه دیگه..😄
ما اومدیم که نره در خونه
اونطور که تا شب میرسه دستمون 🙈
خلاصه به سرعت در حیاط اداره پست موتور پستچی رو توقیف کردیم 👮♂😁
و اصطلاحاً خفتش کردیم 😎😍
گذر موقت اربعین رو
تحویل گرفتم ازش🤩🤩
و شاد و خندان😁 با درد کمر و پا رفتم پیش ماشین🚖
اما مثل اینکه ناف این سفر ما رو با سختی و پیچیدگی بریدن
برای همین وقتی جلو اداره پست رسیدن کنار ماشین با داستان جدیدی روبرو شدم 😬😫
البته هزار الحمدلله علی کل حال..
تو روایت روز اول میگم براتون از جلوی اداره پست..🤔
#سفرنامهاربعین۲
▪️ @beytonabi_ir