حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

۱۲ شهریور ۱۳۹۷ 1430 0 نظر

عاشورا محرم 95 حاج منصور ارضی  :

👇👇👇👇👇👇👇👇👇 

 

 

 

جمع صفات پنج تن، یکجاست زینب

اثبات ذات مادرش زهراست زینب

 

نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست

"انا هدیناه السبیل" ماست زینب

 

اورا صداکردم" و ما ادراک" گفتند

از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب

 

دربارگاه قدس،در سیر الی الله

مرکز نشین حلقهء  سرهاست زینب

 

زنجیره وصل امامت بر امامت

در امتداد روز عاشوراست زینب

 

گفتیم " عرفنی" ندا آمد که حاشا

مثل خدا معروف ناپیداست زینب

 

ممسوس ذات الله و مجذوب حسین است

زینب نگو که محشر کبراست زینب

 

دارد گره وا میکند از کار عالم

وقت نماز شب اگر تنهاست زینب

 

وقتي حسين انا اليه راجعون گفت

مرگ خودش را از خدا مى خواست زینب

 

محکم گره زد معجر خود را از امشب

یعنی علمدار حرم فرداست زینب

 

با خدا غرق نیایش شده ای

چه شده یکسره خواهش شده ای

 

از غمت تب نکنم پس چه کنم

گله امشب نکنم پس چه کنم

 

من كه دور سر تو  می گردم

يه كمي حرف بزن دق کردم

 

اين همه مادري ام را چه كنم

غيرت خواهري ام را چه كنم

 

بنشين شانه كنم مويت را

بنسين بوسه زنم رويت را

 

احتمالات ، شده صد درصد

دخترت از همه جا می ترسد

 

نکند یک تنه لشکر بِکِشی

لب به روی لب اکبر بِکِشی

 

گریه های تو پر از دنباله است

آن طرف سر نزنی گودال است

 

درد من در سر و رویت پیداست

بوسه زیر گلویت پیداست

 

مانده ام بوی تنت را چه کنم

عطر پیرُهنت را چه کنم

 

گرگها دُوْرِ تنت بسیارند

خنجر کُنْد شنیدم دارند

 

ناله مادرمان می آید

چه بلایی سرمان می آید

 

از حرم دور نمان می ترسم

من ز لبخند سنان می ترسم

 

می زند اسب بر این  پیکر ، مُهر

بی امان است حرم فردا ظهر

 

ساربان نیز حمایل بسته

به عقیق یمنت دل بسته

 

وای اگر درد ، فراوان باشد

وای اگر خارِ مغیلان باشد

 

واي اگر جان مرا چال كنند

كوفيان غارت خلخال كنند

 

واي اگر از همه عالم بخورم

واي اگر سيلي محكم بخورم

 


صوت : شب عاشورا محرم 95_مدح_جمع صفات پنج تن، یکجاست زینب

-----------------------------------------------------------------


 

نیست بیداری دراین خواب زمستانی ما

چه مکافاتی شده شبهای هجرانی ما

 

رودها از درد ناشکری به خشکی میرسند

خشک شد از معصیت چشمان بارانی ما

 

نیست گرچه بین ما یاد پریشانی او

هست آقا دم به دم یاد پریشانی ما

 

یوسف آمد سمت مصرو شد عزیز مردمش

کور شد از دوری اش یعقوب کنعانی ما

 

خانه ی مارا چه بهتر بیت الاحزانش کنند

میزبان وقتی نمی آید به مهمانی ما

 

مثل قرآن قرن ها تنهای تنها مانده است

ای مسلمانان چه شد موعود قرآنی ما

 

در پی اش تا کربلا رفتیم و زیر سایه اش

از حسین آغاز شد این سیر عرفانی ما

 

با سر برنیزه اش هم دستگیری میکند

عالم امکان ندارد مثل قربانی ما

 

بعد يك عمر كه با بودن تو سر كردم

حال بايد تك و تنها به حرم برگردم

 

من به لبخند سر صبح تو عادت دارم

پس نخور غصه شبيه تو رشادت دارم

 

سايه ات را ز سرم كاش خدا كم نكند

من بميرم اگر اين عشق هلاكم نكند

 

دشمنت از دل گودال اگر زد سنگم

تو بمان خيمه خودم ميروم و مى جنگم

 

با تو هستم پسر فاطمه خواهش كردم

از كنارم نرو مثل همه خواهش كردم

 

اينقدر آه نكش خواهرت افتاد زمين

طاقتم نيست ببينم سرت افتاد زمين

 

خواهرم، عاطفه ى خواهريم را چه كنم؟

پيرهن بافته ى مادريم را چه كنم؟

 

ديدم از دور كسى چكمه خود پا مى كرد

زير حلقوم تو را شمر تماشا مى كرد

 

حاضرم رو بزنم، چنگ به رويت نزنند

موى خود را بكنم، پنجه به مويت نزنند

 

آن طرف دور ز جانت چه جنجالى هست

نرو حالا كه به پاى همه خلخالى هست

 


صوت : ظهر عاشورا محرم 95_مناجات و روضه_نیست بیداری دراین خواب زمستانی ما

 

-----------------------------------------------------------------

 

مصونم، بیمه ام، منصوب دربار حسینم من

غلامم، نوکرم، عمری گرفتار حسینم من

 

مرا از برزخ و دوزخ چه ترسانی که با تربت

همان همسایه ی دیرین دلدار حسینم من

 

نه شعر و نظم می گویم نه راه خصم می پویم

روایت دارد این حرفم که انصار حسینم من

 

به قران در ازل پرونده ام قالو بلايی شد

حسینی ام گرفتارم گرفتار حسینم من

 

بگو با یوسف کنعان که از بازار برگردد

قسم بر یوسف زهرا خریدار حسینم من

 

به منصور ملک گویم نداری طاقت روضه

من از گودال می آیم عزادار حسینم من

 

من از صُلب پدر از بطن مادر کربلایی ام

قسم بر خواهرش زینیب که غم خوار حسینم من

  

آرام دلم مرو شتابان

آهسته رو از برم حسین جان

 

ابری است هوای رفتن تو

زخمی است تمامی تن تو

 

خون میچکد از همه وجودت

خسته است تمام تار و پودت

 

پیداست برادرم ز محنت

بر چهره ی تو غبار غربت

 

اینگونه که میروی ز پیشم

من فکر حرم نه فکر خويشم

 

ترسم که تو برنگردی از جنگ

از بارش تیر و نیزه و سنگ

 

این قوم سخن حریفشان نیست

رحمی به دل کثیفشان نیست

 

از صورتشان حرام پیداست

بشکستن احترام پیداست

 

این قوم حرام خوارو مستن

دنیا طلب و حقیر و پستن

 

مشتاب که با تو حرف دارم

من طاقت دوری ات ندارم

 

این حال تو حالت جدایی است

انگار زمان مبتلایی است

 

حالا که تو میروی ز دستم

از دست رود تمام هستم

 

ای سایه ی تو به سر حسینا

همراه مرا ببر حسینا

 

دانسته تمام مطلب تو

افتاده به پای مرکب تو

 


صوت : ظهر عاشورا محرم 95_مدح و روضه_مصونم، بیمه ام، منصوب دربار حسینم من

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می باشد.