شور شب دوم محرم 95
میگم یه حس غربتی اینجاست حسین من
میگی که این زمین بلاهاست حسین من
نالمه محل المحلا امون از کرب و بلا
داداش بیا ببین واست خونجگرم
دلواپس تو شش ماهه اصغرم
تو دنیای منی ای سایه سرم روزی نیاد زهم دور شیم برادرم
ای حسینم
غرق غمم ز دلشوره پیرم حسین من
داداش نکو که میری میمیرم حسین من
میخونم امن یجیب میخونی انا الغریب
نالمه محلا المحلا امون از کرب بلا
افتاد بین ما یک لحظه فاصله خیره شده به من خولی و حرمله
اشکم شده رون رحمی به حال من نامردمان شام پست اند و بد دهن
**