روضه
چه بگویم که بود شان تو ای زاده ی عشق
که غمات پر خونت شده سجاده ی عشق
این که انگور شود می دو سه سالی بکشد
تو به شش ماه شدی ناب ترین باده ی (بیشتر ...)
روضه
نهالی بودمو بی تو به جان من تبر افتاد
من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر افتاد
کمی نان خشک بودو عمه آن را هم تصدق کرد
کمی خرما به ما دادن آن (بیشتر ...)
روضه
می دانم اینجایی و من را زیر پر داری
اشراف بر حال دلم از هر نظر داری
من بارها با چشم خود دیدم هوایم را
از هر که حتی والدینم بیشتر داری
گفتی (بیشتر ...)
روضه
امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر
همسایه هایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر
چشم و سر و (بیشتر ...)